ایران
ایران
یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 11:8 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 در ایران باستان هر سال به دوازده ماه و هر ماه به سی روز تقسیم می شد.این روزها هر کدام نام خاصی داشتند که چم (معنی) آنها از اوستا سرچشمه گرفته است. هر ماه به 4 بخش تقسیم می شد.دو بخش نخست هر کدام از 7 روز و دو بخش دوم از 8 روز تشکیل می شوند.روزهای نخست در هر بخش این تقسیم بندی به نام آفریدگار نامیده می شوند.تقسیم بندی مذکور از هر ماه را در زیر با نام هر روز و معنایش نشان داده ام.روزهای اورمزد،دی بآذر،دی بمهر و دی بدین،همان روزهای نخست در 4 قسمت هر ماه هستند که آنگونه که گفته شد به نام آفریدگار نامیده شده اند.

سی روز یک ماه و 4 بخشی که ماه به آن تقسیم می شد به ترتیب از بالا به پایین و روزها به ترتیب از راست به چپ:

اورمزد(ساده شده ی اهورامزدا)  بهمن(اندیشه ی نیک) اردیبهشت(بهترین راستی و پاکی) شهریور(شهریاری نیرومند) سپندارمزد(فروتنی و مهر پاک) خورداد(تندرستی و رسایی)

امرداد(بی مرگی و چاودانگی).

دی بآذر(آفریدگار) آذر(آتش و فروغ)  آبان(آبها،هنگام آب) خور<<خیر>> (آفتاب و خورشید) ماه(ماه) تیر(ستاره ی تیر،ستاره ی باران) گوش(جهان،هستی).

 

دی بمهر(آفریدگار) مهر(دوستی و پیمان) سروش(فرمانبرداری) رشن(دادگری) فروردین(فروهر،نیروی پیشرفت) ورهرام(پیروزی)

رام(رامش،

شادمانی)

باد(باد).
دی بدین(آفریدگار) دین(بینش درونی،وجدان)

ارد(خوشبختی،

دارایی و خواسته)

اشتاد(راستی) آسمان(آسمان) زامیاد(زمین)

مانتره سپند

(گفتار پاک)

انارام(فروغ و روشناییهای بی پایان)

 

یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 11:7 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

          

    سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم          دست از سر آبی که جهان جمله سراب است

یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 11:4 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 دیروز و در شصت و دومین سالگرد قتل گاندی و طی مراسمی بخشی از خاکستر او که در کوزه ای و نزد یکی از دوستان خانوادگی اش نگاهداری میشد در افریقای جنوبی به دریا سپرده شد.گاندی قریب به دو دهه در افریقای جنوبی بر علیه نژاد پرستی و تبعیض و برای آزادی مبارزه کرد. پس از آن به هند بازگشت و برای استقلال هند از بریتانیا به مبارزه پرداخت و سرانجام در سال 1948 توسط یک هندوی افراطی به قتل رسید.

                                

عکس از جان رابینسون اسوشیتد پرس

یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 11:4 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 بر سر رویایی وا خورده چه می آید؟

آیا خشک می شود

همچون کشمشی در آفتاب؟

یا چرک می کند آنچنان که زخمی

و آنگاه خونابه باز میکند؟

آیا به مانند گوشتی فاسد متعفن می شود؟

یا سخت می شود و شکرک می بندد

همچون مربایی شیرین؟

شاید تنها شکم بدهد

چونان باری سنگین.

یا اینکه،آیا ممکنست منفجر شود؟

 

 

لنگستون هیوز در این شعر در پاسخ این پرسش که اگر رویایی که در سر می پرورانی محقق نشود چه اتفاقی می افتد تنها به پرسشهایی دیگر می پردازد. پرسشهایی ساده که وقتی به آنها فکر میکنیم به مراد واقعی گوینده پی میبریم. گوینده "رویا" را به مثابه ی مهمترین مقصود در زندگی می انگارد که وقتی این رویاها در رویارویی با نا مساعدتهای محیط پیرامون مجال تجلی پیدا نمی کنند تاثیرات روحی و روانی آنها در قالب تشبیهات موجود در این شعر میتواند بروز پیدا کند.

کشمش که خود خشک است اما مغذی است و شیرین، اگر در آفتاب رها شود آنگاه چنان خشک می شود که دیگر قابل استفاده نخواهد بود. زخم وقتی بسته میشود رو به بهبود می گذارد اما اگر از درون عفونی شده باشد آنگاه به جای بهبود سر باز می کند و چرک جاری میشود. گوشت نیز که مغذی است اگر رها شود فاسد میشود و متعفن.حتا مربا و عسل هم اگر بی مصرف بمانند شکرک می زنند و سخت و بلا مصرف می شوند. رویاهایی که مجال تحقق نمی یابند به راستی همچون باری بر دوش انسان سنگینی می کنند تا آنجا که تبدیل به افکار و احساسات مخربی همچون نومیدی،عصبانیت،تردید و تنفر می شوند که بر روح و جان آدمی سنگینی می کنند و آدم را به ستوه می آورند و در آخر ممکنست آنگونه که شاعر در استعاره ی پایانی به "انفجار" از آن تعبیر می کند به شکل ویرانگری راهی برای تخلیه پیدا کنند:راهی همچون خودکشی یا قتل یا ....

درباره ی لنگستون هیوز: لطفن کلیک کنید

 

(متن شعر به زبان انگلیسی)

What happens to a dream deferred

Does it dry up 
like a raisin in the sun  
Or fester like a sore  
And then run  
Does it stink like rotten meat 
Or crust and sugar over  
like a syrupy sweet

Maybe it just sags 
like a heavy load

Or does it explode

یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 10:58 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 

تقدیم به دوست عزیز آقای دکتر مهران معمارزاده

طبیب بود، اما دلداده ی هنر و ادبیات. جایی گفته بود "طب همسر شرعی من است و ادبیات معشوقه ام". در ابتدا غم نان دست او را به نوشتن برده بود اما لختی نپایید تا نبوغ ادبیش شهره ی آفاق شد. شیوه ای که در روایت به کار بست- "جریان سیال ذهن"- همان بود که بعدها بدست نویسندگانی چون جیمز جویس شرح و بسط داده شد. ساختار سنتی داستان را در هم شکست اما از دشواری که بر خوانندگان تحمیل می کرد متاسف نبود، معتقد بود هنرمند باید پرسشگر باشد نه پاسخگو. چون قریب به سه دهه از عمر را سپری کرده بود راهی سفری به شرق روسیه شد: جزیره ی ساخالین(شمال ژاپن). آنچه در شهر تومسک مشاهده می کرد او را به تنگ می آورد. "نهایت پست شدگی آدمی"، مشاهدات او از زندگی مردم در این شهر بود که در داستانهای او نیز نمود پیدا کرد. مردمان تومسک نیز به تلافی توصیفی که از جانب او از شهرشان می شنیدند مجسمه ای تمسخر آمیز از او را در شهر بر پا ساختند. در بهار سی و یک سالگی، با وجود وحشتی که از ازدواج در خود می شناخت، به دور از هیاهو ، با زنی که او را از زمان تمرینهای تئاتر می شناخت ازدواج کرد. اما شرط او در ازدواج این بود که همسرش در مسکو و وی به دور از او در شهر یالتا زندگی کند. در نامه ای به دوستی قدیمی نوشته " همسری چون ماه می خواهم که نه هر روز در آسمانم هویدا باشد"!

او که شرح حال و زندگانیش خود به داستان میماند، سرانجام و مرگش نیز خود حکایتی است که در داستانی از ریموند کارور باز آفرینی میشود! همسرش اینگونه شرح واقعه را می دهد: آنتون صاف نشست و به شکل واضح و بلند در حالیکه تقریبا اصلا آلمانی نمیدانست به زبان آلمانی گفت: "دارم می میرم". پزشکش به او تزریقی انجام داد و برایش شامپاین تجویز کرد. انتون کمی با جام بازی کرد، سپس لبخندی زد و گفت: خیلی وقت است که شامپاین ننوشیده ام. شراب را به تمامی نوشید سپس دراز کشید و همچون کودکی که به خوابی آرام فرو رود، از دنیا رفته بود."

جسدش را با وسیله ای که مجهز به یخچال جهت نگهداری خرچنگ تازه بود به مسکو بردند. این خود سبب رنجش ماکسیم گورکی شد که در زمره ی دوستان او بود. در مسکو بسیاری از عزاداران به اشتباه در مراسم تشییع جنازه ی یک ژنرال ارتش روسی شرکت کردند! پیکر او در کنار مزار پدرش به خاک سپرده شد.

گزیده ای از داستان "درد دل" اثر چخوف را پیشتر به فارسی برگردانده ام: اینجا را کلیک کنید.

                              

                                         

یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 10:57 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 


روزنامه جوان: دی92

 کمتر کسی فکر می‏کرد جریان‌های سیاسی اسلامگرای میانه با محوریت جنبش اخوان‏المسلمین که در سایه اعتراضات مردمی سال 2011 در شمال آفریقا به قدرت رسیدند، این قدر زود میدان مبارزه را به حریفان خود واگذار کنند. با سرنگونی «زین العابدین بن علی» در تونس، «حسنی مبارک» در مصر و «معمر قذافی» در لیبی، اسلامگرایان توانسته بودند در انتخاباتی آزاد، زمام امور را به دست بگیرند و سهمی در سیاست داشته باشند. اخوانی‌ها دستاوردهای خوبی داشتند .

1) تنها در مصر بعد از مبارک، پنج انتخابات مستقل برگزار شد که در تمامی آنها اخوان المسلمین پیروز میدان بود. نقطه اوج این کامیابی‌ها، پیروزی «محمد مرسی» به عنوان یک عضو برجسته جریان اسلامی در انتخابات ریاست جمهوری بود.  در‌ها اما برای اخوانی‏ها به روی پاشنه دیگری چرخید. از هر اقدام آنها برای پیشبرد امور و پی‌ریزی نهادهای مدنی به «اخوانی‏سازی» کشور تعبیر می‌شد. آنها به راستی بد آوردند. از لیبرال‌های بی‏شمار حامی البرادعی گرفته تا ناصری‌های دوآتشه که کینه‏ای دیرینه از اخوان داشتند، برای سرنگونی آنها متحد شدند. هنوز تجربه حکمرانی اخوان‌المسلمین به یک سال نرسیده بود که سلفی‌های همپیمانشان نیز پشت آنها را خالی کردند. شاید سلفی‏ها با این کار دست به یک «انتحار سیاسی» زده‏اند، امری که تنها شاید آینده آن را مشخص خواهد کرد. اوضاع پرتنش کشور و ابتکار جوانان جنبش «تمرد» در جمع‏آوری امضا از شهروندان که از حمایت جبهه نجات ملی قدرتمند بهره می‏بردند، زنگ‌ها برای برکناری مرسی را به صدا درآورد، امری که حتی بدبین‌ترین حامیان مرسی نیز پیش‌بینی آن را نمی‌کردند. در سوم ژوئیه، برکناری مرسی رسماً جزئی از نقشه راه سیاسی «عبدالفتاح سیسی» وزیر دفاع مصر اعلام و عدلی منصور، رئیس دادگاه قانون اساسی به عنوان رئیس‌جمهور موقت، جانشین مرسی شد.

هرچند اخوانی‌ها این اقدام را کودتا علیه نظامی مشروع می‏دانستند، اما واقعیت آن بود که ارتش توانسته بود به حاکمیت کوتاه اسلامگرایان اخوانی پایان دهد. پیگرد رهبران اخوان آغاز شد و مرسی و تعداد قابل توجهی از سران این جنبش و جماعت اسلامی مصر بازداشت شدند. اسلامگرایانی که معتقد بودند با تکیه بر قانون اکثریت، قانون اساسی «دینی» را به تصویب رسانده‏اند اکنون حتی آن قانون را نیز از دست رفته می‌دیدند. سپس اعتراضات خیابانی اخوانی‌ها بالا گرفت تا آنجا که به عنوان متهم اصلی انفجار در اداره امنیت «منصوره» شناخته شدند و رسما در ردیف گروه‌های تروریستی جای گرفتند و از روند سیاسی در مصر خارج شدند.  تحولات منطقه‏ نیز به ضرر آنها تمام شد و حامیان منطقه‌ای خود را از دست دادند. در قطر، «شیخ حمَد» در عین ناباوری از قدرت کناره‏گیری کرد و ترکیه هم خود گرفتار اعتراضات داخلی شد. اردوغان تمرکز خود را از سیاست خارجی به سیاست داخلی منعطف کرد و به ناچار از سیر تحولات منطقه‏ای عقب ماند. سرخوردگی از تحولات سوریه نیز البته مزید بر علت شد.

ارتش مصر اکنون سعی دارد با کمک قوه قضائیه گام به گام راهبردش را اِعمال ‌کند. با این حال، به نظر می‏رسد اجرای نقشه راه و برگزاری انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری نیز نخواهد توانست دردی را از مصر بحران‏زده درمان کند. ظاهراً هیچ نشانه اطمینان‏دهنده‏ای از اینکه ارتش قصد داشته باشد مردمسالاری را در کشور پیاده کند وجود ندارد. حکومتی که حتی نمی‏تواند با جنبش انقلابی «شش آوریل» تعامل کند قطعاً نخواهد توانست اخوان المسلمین و هوادارانش را مهار کند.

در عمل باید دید آیا این سختگیری‌ها بر اراده اخوان‌المسلمین برای ادامه مسیر دشوار کنونی و خروج از منجلاب نابودی تأثیری خواهد داشت یا خیر.

2) اوضاع در تونس نیز دست کمی از مصر نداشت با این تفاوت که اسلامگرایان این کشور، همه پل‌های پشت سر خود را خراب نکردند. جنبش النهضه به رهبری شیخ راشد الغنوشی برای آنکه سرنوشتی مشابه اخوانی‏های مصر نداشته باشد، به اعطای امتیازات سیاسی قابل توجهی به مخالفان تن داد. اسلامگراهای تونس که برنده انتخابات پارلمانی بودند با افزایش قابل توجه اعتراضات ناشی از ترور «شکری بلعید» فعال مخالف دولت اسلامگرا مواجه شدند. بر خلاف مصر، دولت ائتلافی «حمادی الجبالی» از رهبران النهضه استعفا کرد تا دولت جدید به ریاست «علی العریض» که او نیز چهره‌ای نزدیک به النهضه بود قسم یاد کند. ترور «محمد براهیمی» یکی دیگر از رهبران مخالف دولت نیز شرایط را برای النهضه دشوارتر کرد.

تحصن مداوم مخالفان در برابر مجلس مؤسسان، موجب شد تا حزب حاکم، پس از تعهد کتبی دولت علی العریض برای استعفا، مجبور به انجام گفت‌وگوی ملی شود. سرانجام نیز غروب 14 دسامبر 2013 توافق شد تا «مهدی جمعه» وزیر صنایع دولت العریض، مأمور تشکیل کابینه‏ای شود که دیگر اسلامگرا نبود و وزرایش از چهره‌هایی مستقل و تکنوکرات بودند.  تشکیل کابینه تکنوکرات به قدری برای النهضه گران بود که ناظران، آن را نوعی خروج این جنبش از دولت معرفی کردند. هرچند «راشد الغنوشی» بعدها گفت که موافقت با استعفای دولت العریض به معنای خروج از دولت نیست و این دولت متعلق به همه گروه‌هاست.  مسلّم آن است که تضادها میان جریان‏ سکولار و اسلامگرا در تونس نسبت به مصر آشکارتر است، اما به نظر می‌رسد به دلیل زیرکی و توانمندی رهبران اخوان تونس در انتخابات بعدی باز هم شاهد پیروزی آنها خواهیم بود چراکه آنها ظرفیت روی کار آمدن مجدد در کشور را دارند و این امر نیز یکی دیگر از شواهد متفاوت بودن سیاست‌های اخوان در این دو کشور است.

هرچند در نبود حامیان اصلی منطقه‏ای یعنی قطر و ترکیه و تضعیف کلی جایگاه اخوان در منطقه، کار برای اسلامگرایان تونس بیش از پیش سخت خواهد بود.

3) در لیبی آشوب‏زده نیز اوضاع برای اسلامگرایان آشفته است. تمامی جریان‌های اسلامگرای چهار‏گانه این کشور شامل «جماعت اسلامی تغییر»، «اخوان المسلمین»، «تجمع اسلامی» و صوفی‏های «سنوسیه» در ابتدا از شورای ملی انتقالی برای رویارویی با دیکتاتوری معمر قذافی حمایت کردند اما بعدها اسلامگرایان نسبت به منحصر کردن قدرت در لیبی جدید بدست لیبرال‌ها، به ‌شدت ابراز نگرانی کردند.  در اواخر سال 2012 حزب ائتلاف ملی لیبرال‌ها در انتخابات پارلمانی پیروز شد و پارلمان یا همان کنگره ملی «علی زیدان» را به عنوان نخست وزیر انتخاب کرد. این اتفاق برای اخوانی‌ها چندان هم بد نشد و حزب «عدالت و توسعه» وابسته به اخوان المسلمین لیبی توانست پنج سهم از کابینه 24 نفره زیدان را به خود اختصاص دهد.

با این حال، این جریان نیز از ترکش‌های پروژه ضداخوانی در مصر و تونس در امان نماند. طی یک سال گذشته، بسیاری از دفاتر حزب «عدالت و توسعه» در شهرهای مختلف بارها مورد حمله گروه‌های مسلح قرار گرفت. «بشیرکبتی» از رهبران اخوان‌المسلمین لیبی اعلام کرد که برخی تلاش می‌کنند شرایط مصر را در لیبی تکرار و اخوان المسلمین را از گردونه سیاست حذف کنند.

اخوانی‌های لیبی، ظاهراً تنها تلاش‏شان این بود که از کمبودها در دولت «علی زیدان» برای بهبود شرایط خود بهره برداری کنند. آنها در مهم‌ترین اقدام و در واکنش به سفر «علی زیدان» به مصر و دیدار با رهبران ارتش و دولت موقت این کشور، دولت وی را به رأی عدم اعتماد و خروج وزرای اخوانی از کابینه تهدید کردند.

اسلامگرایان لیبی، امروز چالش‏های زیادی پیش رو دارند. تأکید انقلابیون اسلامگرا جهت حفظ سلاح با وجود پایان یافتن جنگ، ارتباط آشکار برخی از این جریان‏ها با طرف‌های خارجی و نیروهای منطقه‌ای و حتی غربی، بافت و ساختار قبیله‌ای لیبی به ویژه قبایل غربی و جنوبی ورفله، قذاذفه، مقارحه و «اولاد سلیمان» که به نیات اخوانی‏ها مشکوک‏اند و نقاط ضعف شدید در تشکیلات و رهبری، از مهم‌ترین چالش‏های آنهاست. از سوی دیگر، جریان تندروی سلفی نیز که با استفاده از حمایت گسترده کشورهایی همچون عربستان و از طریق سیطره نظامی بر برخی مناطق و مؤسسات کشور، قدرت خود را به نمایش گذاشته‏ است، در حال گسترش احزاب سیاسی مرتبط با خود است که بیش از پیش، سایِش را در میان جریان‏های اسلامگرا درپی خواهد داشت.  در عین حال اما به نظر می‏رسد برگزاری انتخابات آتی، فرصت مناسبی برای آنهاست تا حضور خود را در عرصه تصمیم‌گیری‌های سیاسی اثبات کنند. اسلامگرایان لیبی از اخوانی‏های تازه‏نفس گرفته تا جنگجوهای سلفی اکنون بسیار تلاش می‌کنند تا از صحنه سیاسی لیبی در مراحل احتمالا بی‏ثبات آینده حذف نشوند.

شاید بهتر باشد آنگونه که برخی معتقدند سال 2013 را موج دوم انقلاب‌های عربی یا سال «اخوان‏ستیزی» نامید. «محمود الزهار» رهبر بلندپایه جنبش فلسطینی حماس در گفت‌وگو با شبکه المنار تصویر خوبی از ناکامی‌های یک‌ساله اخوان المسلمین به تصویر کشیده است. الزهار با انتقاد از به کارگیری اصطلاح «بهار عربی» می‏گوید:‌«این یک اصطلاح سیاسی ویران‌کننده است. ما از همان آغاز درباره آن هشدار دادیم. بهار، بعد از آن تابستان، بعد هم پاییز و در نهایت زمستان دارد. من معتقدم این اصطلاحی امریکایی است.»

یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 10:56 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 

    

حدیث چهارباغهای ایرانی و سرو‌ و گل و لاله هایش را نسیم شمال گوییا تا به هند گسترانید. نصیرالدین همایون دومین پادشاه گورکانیان هند که مدت پانزده سال در دربار ایران پناهنده بود هنگام بازگشت به هند جمعی از هنرمندان نقاش و تذهیب کاران ایرانی را با خود به هند برد. همایون شیفته ی فرهنگ و هنر و معماری ایرانی بود. پس از مرگش همسرش حمیده بانو بیگم با تاثیر از معماری باغهای ایرانی آرامگاهی را برای وی بنا ساخت که امروزه در زمره ی میراث فرهنگی هند و در شهر دهلی واقع است. عکسها را در بازدید از آرامگاه همایون و با وجود مشکلاتی که برای دوربین عکاسیم پیش آمد و ناچار به پرداخت هزینه های گزاف و بیحاصلی شدم تهیه کرده ام!  

 

          

             

شاه نشینهای قوسی شکل و گنبدهای باریک از عناصر معماری ایرانی در این بنا مشهود بودند.

یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 10:56 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 اندیشه ی ساختن باغها و باغستانها از زمانهای کهن بر پایه ی نیاز انسان به اصلاح  و ایجاد تغییر در طبیعت بر مبنای نبوغ ذهنی او و در جهت بر طرف کردن نیازهایش و نیز ارضای میل به خالق بودن در وجود انسان شکل گرفته است. بدین گونه است که ساختار یک باغ در  قالب یک اثر فرهنگی و اجتماعی و با پرداختن به جنبه های زیبایی شناختی، فلسفی، تاریخی، معماری و نیز علمی آن قابل بحث است. نمودگاه نخستین نمونه های طراحی شده و منظم ساختمان باغها در ایران دوران هخامنشیان است. باغهای سلطنتی پاسارگاد در شش قرن پیش از میلاد بر مبنای شبکه ی منظم مسیر آب روها و ساختار هندسی منظم چهار گوشها ساخته شده بودند. پس از آن در دوران ساسانیان است که باغسازی در ایران گسترش بیشتر میابد و تحت تاثیر اندیشه ی زرتشت و اهمیت به طبیعت و بویژه آب به عنوان عنصر حیات بخش، انتخاب بستر طبیعی جذاب نیز برای ساخت باغها مورد توجه قرار می گیرد. این باغها در دوران پس از اسلام الهام بخش ساخت باغها در قلمروهای اسلامی از جمله در سامره و اندلس قرار می گیرند. باغسازی در ایران در دوران صفویه است که به اوج شکوفایی می رسد. در این دوران باغها به عنوان ساختارهای هنری شکل دهنده در گستره ی شهرها ظهور پیدا می کنند. با انتخاب اصفهان به عنوان پایتخت در زمان صفویه ساختار کلی این باغ شهر با محوریت زنده رود شکل می گیرد. خیابان چهار باغ به شکل خطی عمود بر رودخانه و در مجاورت آن میدان نقش جهان ساخته می شوند.

باغهای ایرانی محصور هستند که این ویژگی، درونگرایی را در معماری این باغها نشان می دهد، ساختارهای هندسی متقارن حتا در کاشت درختان وجود دارد با پرسپکتیو یک نقطه ای، همراه شبکه های آبیاری و آب نماها و دارای ساختمانهای کانونی همانند کاخ، کوشک، کلاه فرنگی و امثال آن می باشند. عناصر شکل دهنده ی این باغها یعنی همان آب، گیاه و معماری در قالیهای ایرانی نیز مشهودند و در تصاویر ایده آلی که از باغها در نگارگری ایرانی ارائه شده است همین عناصر هستند که به زیبایی دلفریبی می کنند.

               

دانشگاه بریستول انگلستان در زمینه ی تاریخ باغ و باغشناسی رشته ی کارشناسی ارشد ارائه می کند. در میان دروس اختیاری این رشته درس پارادایس و باغ اسلامی وجود دارد. با توجه به تاریخ دیرین باغسازی در ایران پیش از اسلام واژه ی باغ اسلامی به نظر دقیق نمی رسد.

یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 10:56 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 تا پیش از آنکه نظریات فروید و آموزه های او عرصه ی روانشناسی را دگرگون کند و دریچه های شگفتی را به اعماق تاریک درون انسان بگشاید، دانش سنتی و ساده ی روزگاران کهن که تمام مواد فیزیکی را به چهار عنصر خاک،هوا،آتش و آب تقسیم بندی می کرد تنها دستورالعمل و راهنمایی بود که در شناخت مکنونات و درونیات وجود انسان مورد استفاده قرار می گرفت.انسان که به مثابه ی نمونه ی کوچکی از جهان بزرگتر پیرامونش در نظر گرفته میشد نیز تار و پودش از همین چهار عنصر سرشته بود و طبع و خلق و خو و حتا سرنوشت و چهره ی ظاهریش وابسته ی معادلات و توازن بین این عناصر بود. خون چون هوا گرم و مرطوب،زرداب چون آتش گرم و خشک، بلغم چون آب سرد و مرطوب، و سودا چون خاک سرد و خشک بود. نسبت و توازن این چهار عنصر در وجود هر کس بیانگر خلقیات و رفتار آن فرد تلقی میشد. اما در آن میانه و در تاریکی سالهای قرون وسطا و یا سالهای نخستین رنسانس نویسندگان و ادیبانی بودند که از مرزهای دانش و درک همعصران خود بسیار گام فراتر نهاده و به عرصه های نوینی در نگاه و شناخت درون پیچیده ی آدمی دست یافته بودند. آنچه پزشک در صحنه ی پنجم از پرده ی چهارم نمایشنامه ی شاه لیر در مداوای مرض روحی شاه لیر انجام می دهد دو یا سه قرن پس از شکسپیر همچنان مورد تایید پزشکان واقع میشود آنگونه که دکتر بیرهام در مورد این تجویز پزشک در نمایشنامه اینطور اظهار نظر میکند: "اگرچه قریب دو قرن از زمان تالیف این اثر شکسپیر می گذرد اما هنوز نتوانسته ایم چیزی برای این طرز مداوای امراض روحی که شکسپیر بوجود آورده است بیافزاییم.امروزه در مداوای امراض روحی تولید خواب در بیمار،ترفیه دماغ او از طریق مداوای طبی و روحی و اجتناب از هر نوع بی مهری با او همانطور که شکسپیر دستور داده است بهترین و موثرترین طرز مداوا شناخته شده است."*

سر فیلیپ سیدنی نویسنده ی برجسته ی عصر الیزابت در انگلستان(۱۵۸۶-۱۵۵۴) در شعر زیر به زیبایی و به درستی به نقش خواب و تاثیر آن در آرامش و بر طرف کردن آلام روحی و روانی انسان می پردازد. خواب، همان درمانی که همچنان امروز و در قرن بیست و یکم برای بهبود بسیاری از افسردگیها و بیماریهای روانی و  با تجویز انواع قرصها و داروهای خواب آور و آرام بخش به آن تمسک می جویند. خواب، محل به دام افتادن هوشیاری و مرهم محنتها. ثروت فقیران و آزادی در بندان. قاضی بی توجه به بالا و پایین. سپر محافظ در برابر ناوکهای نومیدی. آتش بس جنگهای مدنی. نمودگاه تصویر رخسار معشوق.

Come, Sleep; O Sleep! the certain knot of peace
The baiting-place of wit, the balm of woe
The poor man's wealth, the prisoner's release, 
Th' indifferent judge between the high and low;
With shield of proof shield me from out the prease 
Of those fierce darts Despair at me doth throw: 
O make in me those civil wars to cease; 
I will good tribute pay, if thou do so. 
Take thou of me smooth pillows, sweetest bed, 
A chamber deaf to noise and blind of light, 
A rosy garland and a weary head; 
And if these things, as being thine by right, 
Move not thy heavy grace, thou shalt in me, 
Livelier than elsewhere, Stella's image see

* دیباچه کتاب شاه لیر به ترجمه ی جواد پیمان.

** معرفی رشته ی تحصیلی "ادبیات و پزشکی" در کالج سلطنتی انگلستان: اینجا را کلیک کنید

                                      

                                                 سر فیلیپ سیدنی  

یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 10:54 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 

در یکی از برنامه ها ی نوروزی امسال صدا و سیمای جمهوری اسلامی باز هم مسعود دهنمکی و برخی دست اندرکاران سینمای دهنمکی از جمله محمدرضا شریفی نیا جزء مدعوین برنامه بودند. تکرار حضور این دو چهره در برنامه های صدا و سیما و استناد آنها به فروش بالای چندگانه ی اخراجیها در توجیه ارزش و جایگاه این فیلمها و به عبارتی سینمای دهنمکی این پرسش را یکبار دیگر در ذهن ایجاد می کند که آیا واقعا دهنمکی و فیلمهای پرفروش اخراجیها را باید در زمره ی فیلمهای مطرح و برتر سینمای ایران به حساب آورد؟ دهنمکی و شریفی نیا همچنین علاوه بر فروش بالای این فیلمها دخیل بودن چهره های شناخته شده ی سینمای ایران در ساخت این فیلمها را سندی بر جنبه های قوی فیلمنامه نویسی و تکنیکی تولید این فیلمها بر میشمرند.(1) در نقد این فیلمها و ضعف محتوا و مشکلات تکنیکی ساخت آنها مطالب خوبی در فضای مجازی در دسترس هست. آش آنقدر شور شده بود که حتا در خود صدا و سیما نیز برنامه هایی در نقد محتوای سخیف اخراجیها نمایش داده شد.  اما هدف از نگاشتن این سطور به طور مختصر نگاهی دوباره به شرایط پیرامونی ساخت این فیلمها و ارائه ی آنها و مقایسه ای اجمالی با امکانات و شرایط دیگر فیلمسازان ایران است. دریافت بودجه ها و امتیازات دولتی کلان برای ساخت این فیلمها، تبلیغات گسترده از رسانه ی ملی برای این فیلمها و در زمان اکران آنها مثل حضور عوامل ساخت این فیلمها در برنامه های تحویل سال و نوروزی تلویزیون و همچنین شمار تعداد سالن های نمایشی که به این فیلمها اختصاص می یابد خود گویای مطلب است. نگاهی به اکرانهای نوروزی امسال به روشنی توضیح می دهد که چگونه در شرایطی که صنعت سینما در ایران به چنین ورشکستگی رسیده است که عدم اشتیاق مردم برای تماشای فیلم در سالنهای سینما سبب شده است که برخی سخن از جایگزین شدن سینما با تلویزیون در ایران و از بین رفتن فرهنگ رفتن به سینما و تماشای فیلمها بر روی پرده ی سینما را به زبان می آورند. مثلا در حالیکه اکران فیلم "عشق" ساخته ی هانکه و اثر برگزیده ی جشنواره سینمایی کن به عنوان تنها اکران فیلم غیر ایرانی در نوروز امسال با توجیه حمایت از تولیدات داخلی لغو شد و نیز اکران "آقای الف" که آنرا نخستین تجربه ی سنمایی سه بعدی در ایران می خوانند به دلیل نبود امکانات سه بعدی در سالنهای سینمای کشور لغو شد، "رسوایی" دهنمکی با در اختیار داشتن هشتاد سالن اکران در کشور تا پایان نوروز پیشتاز فروش می شود!(2)

                              

در شرایطی که خانه ی سینما تعطیل شده است، فیلمسازان برجسته و صاحب نام ایران در دنیا همچون بهرام بیضایی (کارگردان فیلمهای "چریکه ی تارا" و "یزدگرد" و امیر نادری (کارگردان فیلمهای "تنگسیر" و " دونده") به غربت رفته اند و عطای فیلمسازی در ایران را به لقایش بخشیده اند یا همچون ناصر تقوایی از شرّ سانسور و ممیزی اعلام می کند که تا روزیکه قرار باشد برای فیلم ساختن از کسی اجازه بگیرد فیلمی نخواهد ساخت، و آنوقت در بین دیگرانی هم که مانده اند و فیلم هایی هم می سازند امکانات و حمایتهای دولتی به چنان شکل نابرابری توزیع می شود، آیا باز هم می توان فروش بالای فیلمهای دهنمکی در گیشه ها را سندی بر استقبال و حمایت بالای مردمی از این نوع سینما به حساب آورد؟ آیا این به راستی کودتایی خاموش علیه سینما در ایران نیست؟ کودتایی که هدف آن محدود کردن و حذف سینماگران توانا و صاحب اندیشه و تکنیک اما در بسیاری موارد ناهمسو با سیاستهای حکومت و در عوض آن حمایت و پروراندن سینما و سینماگرانی همسو و به عبارت بهتر پیرو از سیاستهای حکومت است ولو اینکه این افراد فقر اندیشه و فقدان دانش فیلمسازی و سینماییشان اظهر من الشمس باشد؟ در زمانیکه حکومتی مذهبی در ایران بر سر کار است این نوع برخورد با سینما را می توان به راستی گناهی کبیره در حق هنر سینما تلقی کرد چراکه نتیجه ی آن چیزی جز سکانسهای سخیفی چون جابجا گرفتن باد معده ی طرف با گاز شیمیایی در فیلم اخراجیها نخواهد بود. نه، مسعود دهنمکی نمی تواند ژست فیلمسازی مستقل را بگیرد و نمی تواند این مذخرفات را تحت عنوان سینمای دفاع مقدس به مردم قالب کند. فروش در گیشه هیچگاه دلیلی بر کیفیت بالای فیلمی نبوده است. در پیش از انقلاب در ایران هم فیلمهایی که صحنه های عریانی و سکسی بیشتری داشتند به فروش بالایی در گیشه ها می رسیدند. درست است که در جمهوری اسلامی بسیاری ره صد ساله را یک شبه می پیمایند و با گرفتن رانتهای دولتی روزنامه نگار می شوند، فیلمساز می شوند، و ظاهرا در قدم بعدی می خواهند نویسنده بشوند(3) اما این افراد نمی مانند و آثارشان ماندگار نخواهد شد.

1. "حاتمی کیا پدرگونه رفتار کرد" در ایسنا.

2. "فروش رسوایی به یک . نیم میلیارد تومان رسید در شبکه ی خبر.

3. اظهارات دهنمکی در خصوص برنامه ریزی برای فعالیتهای آینده اش، ر.ک لینک بالا در ایسنا.

نگاهی به زندگینامه ی مسعود دهنمکی در دانشنامه ی ویکی پدیا.           

                          

                                  نمایی از فیلم "دونده"ساخته ی امیر نادری.

              

                         نماهایی از فیلم "تنگسیر" ساخته ی امیر نادری.


پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 836
بازدید کل : 59587
تعداد مطالب : 178
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


weblogbartar.ir
weblogbartar.ir
پرشین چت بهترين چت روم فارسي با محيط زيبا و جذاب
کاربر:
رمز: