ایران
ایران
یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 11:10 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 از کویر می آمد و به آفتاب کویر برده بود روح بخشنده اش،آوای گرم و دل سوخته اش.به نوای گاه گاه ساز پدر زمزمه آموخته بود و نزد عموی هنرمندش،مشق آواز کرده بود.عمو سالها پیش رخت از جهان بر بسته بود و حالا بضاعت کم پدر بود که یاریش کرده بود به امید آنکه هنرش را تجلی ببخشد به تهران بیاید و به حق آنچنان خوش درخشیده بود در اندک مجالی که بسیاری را شیفته و مفتون هنر و آواز آسمانی خویش ساخته بود.چشم شوخ زمانه بر نتابید،برادرش گرفتار حادثه ای شد و به جرم حمل مواد مخدر اعدام شد.حادثه ای که داغ همیشه ای گذارد بر دل برادر که گویی تقدیرش چنان رقم زده بودند که دل و روزگارش همچنان زادگاهش همه سوخته باشد و کویری.پدر از نزد او رخت بر بست و دون مایگی شهرنشینان چنانش داشت تا عطای نداشته ی تهران را به لقایش ببخشد،از همه برید و در گوشه ی انزوایی زیر آسمان کویر گوهر صدایش را مخفی کرد.اگر کلاس درسی برگزار میکرد،به دلخواه خود زمان و مکان آنرا تعیین میکرد و باز تا مدتها سکوت اختیار می نمود.اما سالها قبل وقتی کنگره ی جهانی بزرگداشت خواجوی کرمانی را برگزار میکردند نوای  او در اوج بود و طنین آوازش رشک هزاران.آری، "موسم گل" را در اوجی به یاد ماندنی دوره کرده بودو اکنون اینچنین بی یار و یاور نگاهدار همسر و یادگاران برادر بود و در این گوشه ی کویری دنیا که از آبی آسمان بیرون است،سقفی بر سر نداشت و اینگونه غریبانه زیست تا آندم که در آن هنگامه ی شرم آور، اوج آوازش در بم آوار خاموش شد.

حکایت ایرج بسطامی،حکایت هنرمندان دیاری است که مظلومانه می زیند و حمایتهایی که بایسته است از آنها صورت بگیرد بی انصافانه از ایشان دریغ می شود. و به تعبیر معینی کرمانشاهی:

گور سردی بنمایید  که  در خاک رویم

 

با متاع هنر و عشق که بی مشتریند

                                         ۵ دیماه سالروز زلزله بم

تو رفتي و دلم غمين شد 
قرين آه آتشين شد 
ازآن شبي كه برنگشتي 
جهان كه شادي آفرين بود 
به چشم من غم آفرين شد 
از آن شبي كه بر نگشتي با صدای مانا یاد ایرج بسطامی گوش کنید(کلیلک کنید...)
یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 11:10 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 در کافه ی کوچکی نشسته بودم و همینطور در انتظار که شکلات داغی را که دسته ی فنجانش در دستم بود و گاه گاهی امتحانش می کردم که پس کی می شود ترتیبش را داد که وقتی به نسبت گرمای فنجان فکر می کنی قابل نوشیدن است و درست همان لحظه است که همچون قیر مذاب تمام اعضا و جوارحت را به آتش می کشد و به عادت روزگار خردسالی که از پشت پنجره سرگرمی بچه های آشنا را به پفک هاشان تماشا می کردم به سنگفرش روبرو چشم دوخته بودم و دخترکها و پسرکهایی که،به ترتیب، با موهای فر مشکی یا لخت هایلایتشان و مانتوهای در حد مجاز و گاهن غیر مجاز کوتاهشان و خلاصه آراسته به آنچه خوبان همه دارند و شلوارهای جین رنگ و رو رفته و موهای فشن و در این سرمای چله ی زمستان با تی شرت و لباسهای سبک و گوشیهای تلفن همراه دایمن در حال زنگ خوردنشان از مقابل رد می شدند و از دیدن این چیزی که من اسمش را شور می گذارم و خصوصن در بچه های این سن و سال که غالبن دیگر باید از متولدین دهه ی هفتاد خودمان باشند مشهود است لذت می بردم که ناگهان بانویی که سر میز کناری،که در کافه های کوچک این محله خیلی فاصله از میز شما ندارند،با لحنی سرشار از اعتماد به نفس چیزی گفت که ناخودآگاه نگاهم به سمتشان لغزید و معلوم بود مرد جوانی که مقابل او نشسته بود از دیدن اینکه من هم شنیده ام خجالت زده شده است.در مسیر که به خانه بر می گشتم هم چندبار اتفاقن جملاتی از این دست شنیدم و این شد که آمدم اینجا نوشتم که شاید کسی هم آمد و چیزکی نوشت و اینطوری چند جمله ای هم حرفی زده باشیم و اینها.                                  و ...

به این ترتیب میبینیم که این کلمه در واقع به اصطلاح زبانشناسی به یک علامت(sign) تبدیل شده است که دیدن یا شنیدن آن به این مفهوم است که شخصی که از وی صحبت می شود به لحاظ هر گونه وجه تشبیه با زنی که به لحاظ فعل در جای اول این عنوان به او داده شده است،محکوم به جرم یا گناهی است که دیگر بدون نیاز به قاضی و محکمه و حکم بر همه پر واضح است که گناهی کبیره است(یا ضد انسانی یا جنایت یا هر طور دیگر که نامیده شود) و مجازات هر چه باشد دیگر قابل تامل نیست که جرم بسیار بزرگتر یا کبیره تر است.مرادم این است که همانطور که وقتی در کنار جاده ای یک تابلو با علامت قاشق و چنگال می بینیم و می فهمیم که اینجا یک غذاخوری وجود دارد،با دیدن یا شنیدن این کلمه می فهمیم که موضوع کلام یک حیوان یا یک وسیله یا شی هست و به ذهن این مفهوم منتقل می شود که احتمالن بسیار کثیف و میکروب آلوده و بیمار(جسمی و روانی) و خطرناک است.به این شکل از هر چه که صحبت می شود از یک انسان دیگر صحبت نمی شود.در واقع این نماد یا علامت یا بر چسب یک انسان را از قالب انسان خارج می کند و در رتبه ی به همان نازلی که کمی توصیف شد،قرار می دهد و بنابراین برای تمثیل هر فعل یا مجازاتی که بی هیچ شبهه ای سزای محکوم شده می باشد،ما از این کلمه یا نماد استفاده می کنیم که به فشردگی ۴ حرف توانایی انتقال همه ی مفاهیم تا قسمتی توصیف شده در اینجا را داراست.

حال آنکه به نظر شخصی من زنی که به هر دلیل(نیاز به پول یا ارضای نیاز جنسی) به آمیزشهای جنسی متعدد دست می زند،از منظر اخلاقی جوامع متمدن شده همچون جامعه ی خود ما احتمالن مرتکب خبط احتمالن بزرگی شده است،اما باز هم از منظر اخلاقیات همین جوامع، در عمل هم نباید وی را از مرتبه ی انسانی خود خارج کنیم و سزاوار همه جور توهین یا مجازات،چراکه با یک مقایسه ی کوچک متوجه می شویم که به عنوان مثال در مقایسه با افراد دیگری که مرتکبین همین فعل هستند و در عین حال با دروغ و دورویی فعل خود را از ما پنهان کرده اند،و احتمالن تبعات روانی این مورد هم برای خودشان هم برای دیگر افراد جامعه خطرناکتر خواهد بود،آن مرتکبین دسته ی اول امتیاز بالاتری دارند و لذا اگر هم شایسته ی مجازاتی بدانیمشان نباید در این ابعاد که آنها را از قالب یک انسان خارج می کند و به یک علامت تبدیل می کند پایین بیاوریم.اگر بخواهم گریزی به دنیای ادب پارسی هم زده باشم به تعبیر سعدی:"همه عیب خلق دیدن،نه مروت است و مردی--نظری به خویشتن کن که همه گناه داری".

به عبارت دیگر من افرادی که به این نام نامیده می شوند را پایین ترین قشر و مرتبه از جوامع انسانی(اگر البته آنها جزیی از این جوامع، پذیرفته شده باشند) نمی دانم، که هر گونه فعل و خبط را به فعل آنها مانند بدانیم.یا باز هم به عبارت دیگر اگر بخواهم رک تر صحبت کنم،در جامعه ی بسیار اخلاقمندی همچون جامعه ی ما،که باکره بودن یک دختر نشانه ی پاکی،انسانیت،درستی و ... برای یک دختر شناخته می شود،می توانیم تا مواردی را در نظر بگیریم که آمیزشهای متعدد در عین اینکه ازاله ی بکارت صورت نگیرد وجود داشته باشد یا حتا صورت بگیرد و به طرقی ترمیم شود و این تنها یک مثال است بر صدق این گفتار که نباید از این لفظ به عنوان دون ترین تشبیهی که از یک انسان به دست می دهیم،استفاده شود.لازم به یادآوری است که این لفظ و استعمال آن منحصر به جنس زن نمی باشد و برای تحقیر به بدترین شکل ممکن،از این لفظ برای جنس مرد هم استفاده می شود،پس موضوع کلام کلی است و درباره ی کل انسانها و نه صرفن قشری از خانمها که دارای روابط جنسی متعدد بوده اند.

پ.ن:بیشتر در باب علامت شناسی در زبان و سمیاتیکس(کلیک کنید)

یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 11:9 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 امروز یکی از سیاسی ترین روزها در تاریخ معاصر کشورمان است.دیدم دوست عزیز دکتر معمارزاده در مطلبی اشاره به نظر سلطنت طلبان کرده بود که آنها معتقدند کارتر رییس جمهوری وقت آمریکا در وقوع انقلاب ۵۷ ایران نقش مهمی داشته است.کارتر از حزب دموکرات بود.باراک حسین اباما رییس جمهوری تازه کار آمریکا نیز از حزب دموکرات است.گاهی با پدرم بحث های سیاسی می کنیم البته بیشتر در گذشته که من جوان بودم و حرارت و شور جوانی که آدم را قاطی همه چیز می کند! پیش از انتخابات آمریکا پدرم معتقد بود اباما انتخابات را خواهد برد اما من با وجود اینکه می دیدم آمریکاییها به دنبال تغییر و ارایه ی یک چهره ی بهتر از خود در دنیا هستند و همچنین گرایششان به حزب دموکرات در زمان مشکلات مالی و تمایلشان به انتخاب یک رییس جمهور رنگین پوست در این مقطع زمانی اما همانطور که بسیاری از هواداران دموکرات در خود آمریکا مخالف این کاندیدا بودند من هم هرگز فکر نمی کردم اباما پیروز میدان شود.نقش رسانه ها که واقعن باید پذیرفت از مولفه های قدرت بحساب می آیند در انتخابات آمریکا باور نکردنی بود.یک بار دیگر هم زمان انتخابات ایران که از همان ابتدا پدرم معتقد بود احمدی نژاد رییس جمهور می شود شرط را به او باخته بودم! پدرم به طنز می گوید اباما،گرباچوف آمریکاست! جدول زیر لیست اسامی ریاست جمهوریهای آمریکا را از آغاز تا امروز به همراه اطلاعات دیگر نشان می دهد.

 

# PRESIDENT VICE PRESIDENT TERM PARTY
1 George Washington John Adams
John Adams
1789-1793
1793-1797
None
2 John Adams Thomas Jefferson 1797-1801 Federalist
3 Thomas Jefferson Aaron Burr
George Clinton
1801-1805
1805-1809
Democratic-Republican
4 James Madison George Clinton
Elbridge Gerry
1809-1813
1813-1817
Democratic-Republican
5 James Monroe Daniel D. Tompkins 1817-1825 Democratic-Republican
6 John Quincy Adams John C. Calhoun 1825-1829 Democratic-Republican
7 Andrew Jackson John C. Calhoun
Martin Van Buren
1829-1833
1833-1837
Democrat
8 Martin Van Buren Richard M. Johnson 1837-1841 Democrat
9 William Henry Harrison John Tyler 1841 Whig
10 John Tyler None 1841-1845 Whig
11 James K. Polk George M. Dallas 1845-1849 Democrat
12 Zachary Taylor Millard Fillmore 1849-1850 Whig
13 Millard Fillmore None 1850-1853 Whig
14 Franklin Pierce William R. King 1853-1857 Democrat
15 James Buchanan John C. Breckinridge 1857-1861 Democrat
16 Abraham Lincoln * Hannibal Hamlin
Andrew Johnson
1861-1865
1865
Republican
17 Andrew Johnson None 1865-1869 Democrat
18 Ulysses S. Grant Schuyler Colfax
Henry Wilson
1869-1873
1873-1877
Republican
19 Rutherford B. Hayes William A. Wheeler 1877-1881 Republican
20 James Garfield * Chester A. Arthur 1881-1881 Republican
21 Chester A. Arthur None 1881-1885 Republican
22 Grover Cleveland Thomas A. Hendricks 1885-1889 Democratic
23 Benjamin Harrison Levi P. Morton 1889-1893 Republican
24 Grover Cleveland Adlai E. Stevenson 1893-1897 Democratic
25 William McKinley * Garret A. Hobart
Theodore Roosevelt
1897-1901
1901
Republican
26 Theodore Roosevelt Charles W. Fairbanks 1901-1905
1905-1909
Republican
27 William H. Taft James S. Sherman 1909-1913 Republican
28 Woodrow Wilson Thomas R. Marshall 1913-1917
1917-1921
Democrat
29 Warren G. Harding Calvin Coolidge 1921-1923 Republican
30 Calvin Coolidge Charles G. Dawes 1923-1925
1925-1929
Republican
31 Herbert C. Hoover Charles Curtis 1929-1933 Republican
32 Franklin D. Roosevelt John N. Garner
Henry A. Wallace
Harry S. Truman
1933-1941
1941-1945
1945
Democrat
33 Harry S. Truman Alben Barkley 1945-1949
1949-1953
Democrat
34 Dwight D. Eisenhower Richard M. Nixon 1953-1961 Republican
35 John F. Kennedy * Lyndon B. Johnson 1961-1963 Democrat
36 Lyndon B. Johnson None
Hubert H. Humphrey
1963-1965
1965-1968
Democrat
37 Richard M. Nixon Spiro T. Agnew
Gerald R. Ford
1969-1973
1973-1974
Republican
38 Gerald R. Ford Nelson A. Rockefeller 1974-1977 Republican
39 Jimmy Carter Walter F. Mondale 1977-1981 Democrat
40 Ronald W. Reagan George H.W. Bush
George H.W. Bush
1981-1985
1985-1989
Republican
41 George Herbert Walker Bush Dan Quayle 1989-1993 Republican
42 William J. Clinton Albert Gore Jr. 1993-1997
1997-2001
Democrat
43 George Walker Bush Richard B. Cheney 2001-2005
2005-2009
Republican
44 Barack H. Obama Joseph Robinette Biden, Jr. 2009- Democrat

* به قتل رسیدند.

در گشت و گذارهای اینترنتی به مطالب و عکسهای بسیار جالبی برمی خوردم.گاهی از دیدن آنها احساس می کردم نکند بیایند مرا بخاطر خواندن و انتشار اینها در وبلاگم بگیرند ببرند و دیگر خبری ازم نشود! چطور اینها در مملکت خودشان همه ی اینها را می نویسند و هیچ کس کاری به کارشان ندارد! آزادی بی شک لذت بخش باید باشد! اما گاهی نیز دیدگاهی افلاطونی به سراغم می آید و فکر می کنم نکند برای صلاح جامعه گاهی هم نیاز باشد تیغ سانسور را از رو بست! بعد درست همینجاست که مساله خیلی بغرنج می شود که چه کسی می تواند صلاحیت تشخیص کدام خوب است و کدام بد را داشته باشد و از کجا تا کجا را باید خط کشید! و بعد حالم بد می شود و به سو استفاده هایی که زیر عنوان مصلحت انجام می گیرد فکر می کنم و به این نتیجه می رسم که با وجود خطر سو استفاده از آن، اما آزادی خیلی خیلی بالاتر و با ارزشتر و سازنده تر باید باشد.

تصاویر که بیشتر مربوط به باراک حسین اباما رییس جمهوری تازه کار آمریکاست بازتاب دهنده ی هیچ گونه نظر خاصی نیست و مسوولیت و صحت مطالب و تصاویر بر عهده ی منابع اصلی است.

برخی بر این نکته انگشت گذاشته اند که چرا در مراسم سوگند از انجیل استفاده نکرده است.

دختر اباما در ۱۶ سالگی و تصویر جنجالی او که برای دوست پسرش تهیه کرده بوده است.

لطفن با قصد ریبه به تصاویر فوق نگاه نکنید!

منبع۲ تصویر فوق(کلیک کنید)

اوباما در کنیا

اوباما در جمع هوادارن.

منبع

منبع

منابع تصاویر فوق تصویر آخر حول ماجرایی ایست که آقای احمدی نژاد تعریف کرد که کودکی در نیویورک زمانی که وی در اتوموبیلهای مخصوص تشریفات که البته برای ترساندن مردم استفاده می شوند در حال عبور از خیابانی بوده است کودکی آمریکایی او را به پدرش نشان می دهد و می گوید:"محمود...محمود"

یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 11:8 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 در ایران باستان هر سال به دوازده ماه و هر ماه به سی روز تقسیم می شد.این روزها هر کدام نام خاصی داشتند که چم (معنی) آنها از اوستا سرچشمه گرفته است. هر ماه به 4 بخش تقسیم می شد.دو بخش نخست هر کدام از 7 روز و دو بخش دوم از 8 روز تشکیل می شوند.روزهای نخست در هر بخش این تقسیم بندی به نام آفریدگار نامیده می شوند.تقسیم بندی مذکور از هر ماه را در زیر با نام هر روز و معنایش نشان داده ام.روزهای اورمزد،دی بآذر،دی بمهر و دی بدین،همان روزهای نخست در 4 قسمت هر ماه هستند که آنگونه که گفته شد به نام آفریدگار نامیده شده اند.

سی روز یک ماه و 4 بخشی که ماه به آن تقسیم می شد به ترتیب از بالا به پایین و روزها به ترتیب از راست به چپ:

اورمزد(ساده شده ی اهورامزدا)  بهمن(اندیشه ی نیک) اردیبهشت(بهترین راستی و پاکی) شهریور(شهریاری نیرومند) سپندارمزد(فروتنی و مهر پاک) خورداد(تندرستی و رسایی)

امرداد(بی مرگی و چاودانگی).

دی بآذر(آفریدگار) آذر(آتش و فروغ)  آبان(آبها،هنگام آب) خور<<خیر>> (آفتاب و خورشید) ماه(ماه) تیر(ستاره ی تیر،ستاره ی باران) گوش(جهان،هستی).

 

دی بمهر(آفریدگار) مهر(دوستی و پیمان) سروش(فرمانبرداری) رشن(دادگری) فروردین(فروهر،نیروی پیشرفت) ورهرام(پیروزی)

رام(رامش،

شادمانی)

باد(باد).
دی بدین(آفریدگار) دین(بینش درونی،وجدان)

ارد(خوشبختی،

دارایی و خواسته)

اشتاد(راستی) آسمان(آسمان) زامیاد(زمین)

مانتره سپند

(گفتار پاک)

انارام(فروغ و روشناییهای بی پایان)

 

یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 11:8 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

  

 

بازگشت طبیعت به زندگی به راستی زمانیست مناسب برای برپایی جشن و شادخواری.زرتشتیان ایران سه سینی از سبزه به نماد گفتار نیک،پندار نیک و کردار نیک بر خوان هفت سین قرار می دهند که در عین اینکه سبز آن رنگ میهنی ایرانیهاست و نماد امرداد امشاسپند می باشد سبب ساز فراوانی در سال نو باشد.سمنو بر خوان هفت سین می نهند که نماد خوبی برای زایش و باروری گیاهان به دست فرورهاست. سنجد که شکوفه و بوی آن سرچشمه ی دلدادگی است.سماق چاشنی زندگی و سیر و سرکه برای گندزدایی و پاکیزگی می باشد.آب نماد خورداد امشاسپند و سیب سرخ نماد سپندارمزد امشاسپند،سکه نمادی از شهریور امشاسپند،شیر و تخم مرغ نماد وهمن امشاسپند،آینه،نان،پنیر،سبزی،نقل،شیرینی و آجیل بر خوان هفت سین مینهند که همگی نمادی از داده های اهورایی می باشند.همچنین زرتشتیان در نخستین بامداد نوروز در ورودی خانه کمی برگ آویشن می ریزند که نشان برپایی جشن در آن خانه است.

و چه نمادهای زیبایی که آدم را به شگفت می دارد از این همه ذوق و سلیقه ی مردمانی که سالهای دور در این سرزمین می زیسته اند:سبزه و سمنو،سنجد و سماق و سیب،آب و آینه. و چقدر حال آدم گرفته می شود که حتا سفره ی هفت سین را هم برایمان از چین واردات می کنند!

 

یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 11:7 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

          

    سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم          دست از سر آبی که جهان جمله سراب است

یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 11:4 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 بر سر رویایی وا خورده چه می آید؟

آیا خشک می شود

همچون کشمشی در آفتاب؟

یا چرک می کند آنچنان که زخمی

و آنگاه خونابه باز میکند؟

آیا به مانند گوشتی فاسد متعفن می شود؟

یا سخت می شود و شکرک می بندد

همچون مربایی شیرین؟

شاید تنها شکم بدهد

چونان باری سنگین.

یا اینکه،آیا ممکنست منفجر شود؟

 

 

لنگستون هیوز در این شعر در پاسخ این پرسش که اگر رویایی که در سر می پرورانی محقق نشود چه اتفاقی می افتد تنها به پرسشهایی دیگر می پردازد. پرسشهایی ساده که وقتی به آنها فکر میکنیم به مراد واقعی گوینده پی میبریم. گوینده "رویا" را به مثابه ی مهمترین مقصود در زندگی می انگارد که وقتی این رویاها در رویارویی با نا مساعدتهای محیط پیرامون مجال تجلی پیدا نمی کنند تاثیرات روحی و روانی آنها در قالب تشبیهات موجود در این شعر میتواند بروز پیدا کند.

کشمش که خود خشک است اما مغذی است و شیرین، اگر در آفتاب رها شود آنگاه چنان خشک می شود که دیگر قابل استفاده نخواهد بود. زخم وقتی بسته میشود رو به بهبود می گذارد اما اگر از درون عفونی شده باشد آنگاه به جای بهبود سر باز می کند و چرک جاری میشود. گوشت نیز که مغذی است اگر رها شود فاسد میشود و متعفن.حتا مربا و عسل هم اگر بی مصرف بمانند شکرک می زنند و سخت و بلا مصرف می شوند. رویاهایی که مجال تحقق نمی یابند به راستی همچون باری بر دوش انسان سنگینی می کنند تا آنجا که تبدیل به افکار و احساسات مخربی همچون نومیدی،عصبانیت،تردید و تنفر می شوند که بر روح و جان آدمی سنگینی می کنند و آدم را به ستوه می آورند و در آخر ممکنست آنگونه که شاعر در استعاره ی پایانی به "انفجار" از آن تعبیر می کند به شکل ویرانگری راهی برای تخلیه پیدا کنند:راهی همچون خودکشی یا قتل یا ....

درباره ی لنگستون هیوز: لطفن کلیک کنید

 

(متن شعر به زبان انگلیسی)

What happens to a dream deferred

Does it dry up 
like a raisin in the sun  
Or fester like a sore  
And then run  
Does it stink like rotten meat 
Or crust and sugar over  
like a syrupy sweet

Maybe it just sags 
like a heavy load

Or does it explode

یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 11:4 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 دیروز و در شصت و دومین سالگرد قتل گاندی و طی مراسمی بخشی از خاکستر او که در کوزه ای و نزد یکی از دوستان خانوادگی اش نگاهداری میشد در افریقای جنوبی به دریا سپرده شد.گاندی قریب به دو دهه در افریقای جنوبی بر علیه نژاد پرستی و تبعیض و برای آزادی مبارزه کرد. پس از آن به هند بازگشت و برای استقلال هند از بریتانیا به مبارزه پرداخت و سرانجام در سال 1948 توسط یک هندوی افراطی به قتل رسید.

                                

عکس از جان رابینسون اسوشیتد پرس

یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 10:58 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 

تقدیم به دوست عزیز آقای دکتر مهران معمارزاده

طبیب بود، اما دلداده ی هنر و ادبیات. جایی گفته بود "طب همسر شرعی من است و ادبیات معشوقه ام". در ابتدا غم نان دست او را به نوشتن برده بود اما لختی نپایید تا نبوغ ادبیش شهره ی آفاق شد. شیوه ای که در روایت به کار بست- "جریان سیال ذهن"- همان بود که بعدها بدست نویسندگانی چون جیمز جویس شرح و بسط داده شد. ساختار سنتی داستان را در هم شکست اما از دشواری که بر خوانندگان تحمیل می کرد متاسف نبود، معتقد بود هنرمند باید پرسشگر باشد نه پاسخگو. چون قریب به سه دهه از عمر را سپری کرده بود راهی سفری به شرق روسیه شد: جزیره ی ساخالین(شمال ژاپن). آنچه در شهر تومسک مشاهده می کرد او را به تنگ می آورد. "نهایت پست شدگی آدمی"، مشاهدات او از زندگی مردم در این شهر بود که در داستانهای او نیز نمود پیدا کرد. مردمان تومسک نیز به تلافی توصیفی که از جانب او از شهرشان می شنیدند مجسمه ای تمسخر آمیز از او را در شهر بر پا ساختند. در بهار سی و یک سالگی، با وجود وحشتی که از ازدواج در خود می شناخت، به دور از هیاهو ، با زنی که او را از زمان تمرینهای تئاتر می شناخت ازدواج کرد. اما شرط او در ازدواج این بود که همسرش در مسکو و وی به دور از او در شهر یالتا زندگی کند. در نامه ای به دوستی قدیمی نوشته " همسری چون ماه می خواهم که نه هر روز در آسمانم هویدا باشد"!

او که شرح حال و زندگانیش خود به داستان میماند، سرانجام و مرگش نیز خود حکایتی است که در داستانی از ریموند کارور باز آفرینی میشود! همسرش اینگونه شرح واقعه را می دهد: آنتون صاف نشست و به شکل واضح و بلند در حالیکه تقریبا اصلا آلمانی نمیدانست به زبان آلمانی گفت: "دارم می میرم". پزشکش به او تزریقی انجام داد و برایش شامپاین تجویز کرد. انتون کمی با جام بازی کرد، سپس لبخندی زد و گفت: خیلی وقت است که شامپاین ننوشیده ام. شراب را به تمامی نوشید سپس دراز کشید و همچون کودکی که به خوابی آرام فرو رود، از دنیا رفته بود."

جسدش را با وسیله ای که مجهز به یخچال جهت نگهداری خرچنگ تازه بود به مسکو بردند. این خود سبب رنجش ماکسیم گورکی شد که در زمره ی دوستان او بود. در مسکو بسیاری از عزاداران به اشتباه در مراسم تشییع جنازه ی یک ژنرال ارتش روسی شرکت کردند! پیکر او در کنار مزار پدرش به خاک سپرده شد.

گزیده ای از داستان "درد دل" اثر چخوف را پیشتر به فارسی برگردانده ام: اینجا را کلیک کنید.

                              

                                         

یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 10:57 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 


روزنامه جوان: دی92

 کمتر کسی فکر می‏کرد جریان‌های سیاسی اسلامگرای میانه با محوریت جنبش اخوان‏المسلمین که در سایه اعتراضات مردمی سال 2011 در شمال آفریقا به قدرت رسیدند، این قدر زود میدان مبارزه را به حریفان خود واگذار کنند. با سرنگونی «زین العابدین بن علی» در تونس، «حسنی مبارک» در مصر و «معمر قذافی» در لیبی، اسلامگرایان توانسته بودند در انتخاباتی آزاد، زمام امور را به دست بگیرند و سهمی در سیاست داشته باشند. اخوانی‌ها دستاوردهای خوبی داشتند .

1) تنها در مصر بعد از مبارک، پنج انتخابات مستقل برگزار شد که در تمامی آنها اخوان المسلمین پیروز میدان بود. نقطه اوج این کامیابی‌ها، پیروزی «محمد مرسی» به عنوان یک عضو برجسته جریان اسلامی در انتخابات ریاست جمهوری بود.  در‌ها اما برای اخوانی‏ها به روی پاشنه دیگری چرخید. از هر اقدام آنها برای پیشبرد امور و پی‌ریزی نهادهای مدنی به «اخوانی‏سازی» کشور تعبیر می‌شد. آنها به راستی بد آوردند. از لیبرال‌های بی‏شمار حامی البرادعی گرفته تا ناصری‌های دوآتشه که کینه‏ای دیرینه از اخوان داشتند، برای سرنگونی آنها متحد شدند. هنوز تجربه حکمرانی اخوان‌المسلمین به یک سال نرسیده بود که سلفی‌های همپیمانشان نیز پشت آنها را خالی کردند. شاید سلفی‏ها با این کار دست به یک «انتحار سیاسی» زده‏اند، امری که تنها شاید آینده آن را مشخص خواهد کرد. اوضاع پرتنش کشور و ابتکار جوانان جنبش «تمرد» در جمع‏آوری امضا از شهروندان که از حمایت جبهه نجات ملی قدرتمند بهره می‏بردند، زنگ‌ها برای برکناری مرسی را به صدا درآورد، امری که حتی بدبین‌ترین حامیان مرسی نیز پیش‌بینی آن را نمی‌کردند. در سوم ژوئیه، برکناری مرسی رسماً جزئی از نقشه راه سیاسی «عبدالفتاح سیسی» وزیر دفاع مصر اعلام و عدلی منصور، رئیس دادگاه قانون اساسی به عنوان رئیس‌جمهور موقت، جانشین مرسی شد.

هرچند اخوانی‌ها این اقدام را کودتا علیه نظامی مشروع می‏دانستند، اما واقعیت آن بود که ارتش توانسته بود به حاکمیت کوتاه اسلامگرایان اخوانی پایان دهد. پیگرد رهبران اخوان آغاز شد و مرسی و تعداد قابل توجهی از سران این جنبش و جماعت اسلامی مصر بازداشت شدند. اسلامگرایانی که معتقد بودند با تکیه بر قانون اکثریت، قانون اساسی «دینی» را به تصویب رسانده‏اند اکنون حتی آن قانون را نیز از دست رفته می‌دیدند. سپس اعتراضات خیابانی اخوانی‌ها بالا گرفت تا آنجا که به عنوان متهم اصلی انفجار در اداره امنیت «منصوره» شناخته شدند و رسما در ردیف گروه‌های تروریستی جای گرفتند و از روند سیاسی در مصر خارج شدند.  تحولات منطقه‏ نیز به ضرر آنها تمام شد و حامیان منطقه‌ای خود را از دست دادند. در قطر، «شیخ حمَد» در عین ناباوری از قدرت کناره‏گیری کرد و ترکیه هم خود گرفتار اعتراضات داخلی شد. اردوغان تمرکز خود را از سیاست خارجی به سیاست داخلی منعطف کرد و به ناچار از سیر تحولات منطقه‏ای عقب ماند. سرخوردگی از تحولات سوریه نیز البته مزید بر علت شد.

ارتش مصر اکنون سعی دارد با کمک قوه قضائیه گام به گام راهبردش را اِعمال ‌کند. با این حال، به نظر می‏رسد اجرای نقشه راه و برگزاری انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری نیز نخواهد توانست دردی را از مصر بحران‏زده درمان کند. ظاهراً هیچ نشانه اطمینان‏دهنده‏ای از اینکه ارتش قصد داشته باشد مردمسالاری را در کشور پیاده کند وجود ندارد. حکومتی که حتی نمی‏تواند با جنبش انقلابی «شش آوریل» تعامل کند قطعاً نخواهد توانست اخوان المسلمین و هوادارانش را مهار کند.

در عمل باید دید آیا این سختگیری‌ها بر اراده اخوان‌المسلمین برای ادامه مسیر دشوار کنونی و خروج از منجلاب نابودی تأثیری خواهد داشت یا خیر.

2) اوضاع در تونس نیز دست کمی از مصر نداشت با این تفاوت که اسلامگرایان این کشور، همه پل‌های پشت سر خود را خراب نکردند. جنبش النهضه به رهبری شیخ راشد الغنوشی برای آنکه سرنوشتی مشابه اخوانی‏های مصر نداشته باشد، به اعطای امتیازات سیاسی قابل توجهی به مخالفان تن داد. اسلامگراهای تونس که برنده انتخابات پارلمانی بودند با افزایش قابل توجه اعتراضات ناشی از ترور «شکری بلعید» فعال مخالف دولت اسلامگرا مواجه شدند. بر خلاف مصر، دولت ائتلافی «حمادی الجبالی» از رهبران النهضه استعفا کرد تا دولت جدید به ریاست «علی العریض» که او نیز چهره‌ای نزدیک به النهضه بود قسم یاد کند. ترور «محمد براهیمی» یکی دیگر از رهبران مخالف دولت نیز شرایط را برای النهضه دشوارتر کرد.

تحصن مداوم مخالفان در برابر مجلس مؤسسان، موجب شد تا حزب حاکم، پس از تعهد کتبی دولت علی العریض برای استعفا، مجبور به انجام گفت‌وگوی ملی شود. سرانجام نیز غروب 14 دسامبر 2013 توافق شد تا «مهدی جمعه» وزیر صنایع دولت العریض، مأمور تشکیل کابینه‏ای شود که دیگر اسلامگرا نبود و وزرایش از چهره‌هایی مستقل و تکنوکرات بودند.  تشکیل کابینه تکنوکرات به قدری برای النهضه گران بود که ناظران، آن را نوعی خروج این جنبش از دولت معرفی کردند. هرچند «راشد الغنوشی» بعدها گفت که موافقت با استعفای دولت العریض به معنای خروج از دولت نیست و این دولت متعلق به همه گروه‌هاست.  مسلّم آن است که تضادها میان جریان‏ سکولار و اسلامگرا در تونس نسبت به مصر آشکارتر است، اما به نظر می‌رسد به دلیل زیرکی و توانمندی رهبران اخوان تونس در انتخابات بعدی باز هم شاهد پیروزی آنها خواهیم بود چراکه آنها ظرفیت روی کار آمدن مجدد در کشور را دارند و این امر نیز یکی دیگر از شواهد متفاوت بودن سیاست‌های اخوان در این دو کشور است.

هرچند در نبود حامیان اصلی منطقه‏ای یعنی قطر و ترکیه و تضعیف کلی جایگاه اخوان در منطقه، کار برای اسلامگرایان تونس بیش از پیش سخت خواهد بود.

3) در لیبی آشوب‏زده نیز اوضاع برای اسلامگرایان آشفته است. تمامی جریان‌های اسلامگرای چهار‏گانه این کشور شامل «جماعت اسلامی تغییر»، «اخوان المسلمین»، «تجمع اسلامی» و صوفی‏های «سنوسیه» در ابتدا از شورای ملی انتقالی برای رویارویی با دیکتاتوری معمر قذافی حمایت کردند اما بعدها اسلامگرایان نسبت به منحصر کردن قدرت در لیبی جدید بدست لیبرال‌ها، به ‌شدت ابراز نگرانی کردند.  در اواخر سال 2012 حزب ائتلاف ملی لیبرال‌ها در انتخابات پارلمانی پیروز شد و پارلمان یا همان کنگره ملی «علی زیدان» را به عنوان نخست وزیر انتخاب کرد. این اتفاق برای اخوانی‌ها چندان هم بد نشد و حزب «عدالت و توسعه» وابسته به اخوان المسلمین لیبی توانست پنج سهم از کابینه 24 نفره زیدان را به خود اختصاص دهد.

با این حال، این جریان نیز از ترکش‌های پروژه ضداخوانی در مصر و تونس در امان نماند. طی یک سال گذشته، بسیاری از دفاتر حزب «عدالت و توسعه» در شهرهای مختلف بارها مورد حمله گروه‌های مسلح قرار گرفت. «بشیرکبتی» از رهبران اخوان‌المسلمین لیبی اعلام کرد که برخی تلاش می‌کنند شرایط مصر را در لیبی تکرار و اخوان المسلمین را از گردونه سیاست حذف کنند.

اخوانی‌های لیبی، ظاهراً تنها تلاش‏شان این بود که از کمبودها در دولت «علی زیدان» برای بهبود شرایط خود بهره برداری کنند. آنها در مهم‌ترین اقدام و در واکنش به سفر «علی زیدان» به مصر و دیدار با رهبران ارتش و دولت موقت این کشور، دولت وی را به رأی عدم اعتماد و خروج وزرای اخوانی از کابینه تهدید کردند.

اسلامگرایان لیبی، امروز چالش‏های زیادی پیش رو دارند. تأکید انقلابیون اسلامگرا جهت حفظ سلاح با وجود پایان یافتن جنگ، ارتباط آشکار برخی از این جریان‏ها با طرف‌های خارجی و نیروهای منطقه‌ای و حتی غربی، بافت و ساختار قبیله‌ای لیبی به ویژه قبایل غربی و جنوبی ورفله، قذاذفه، مقارحه و «اولاد سلیمان» که به نیات اخوانی‏ها مشکوک‏اند و نقاط ضعف شدید در تشکیلات و رهبری، از مهم‌ترین چالش‏های آنهاست. از سوی دیگر، جریان تندروی سلفی نیز که با استفاده از حمایت گسترده کشورهایی همچون عربستان و از طریق سیطره نظامی بر برخی مناطق و مؤسسات کشور، قدرت خود را به نمایش گذاشته‏ است، در حال گسترش احزاب سیاسی مرتبط با خود است که بیش از پیش، سایِش را در میان جریان‏های اسلامگرا درپی خواهد داشت.  در عین حال اما به نظر می‏رسد برگزاری انتخابات آتی، فرصت مناسبی برای آنهاست تا حضور خود را در عرصه تصمیم‌گیری‌های سیاسی اثبات کنند. اسلامگرایان لیبی از اخوانی‏های تازه‏نفس گرفته تا جنگجوهای سلفی اکنون بسیار تلاش می‌کنند تا از صحنه سیاسی لیبی در مراحل احتمالا بی‏ثبات آینده حذف نشوند.

شاید بهتر باشد آنگونه که برخی معتقدند سال 2013 را موج دوم انقلاب‌های عربی یا سال «اخوان‏ستیزی» نامید. «محمود الزهار» رهبر بلندپایه جنبش فلسطینی حماس در گفت‌وگو با شبکه المنار تصویر خوبی از ناکامی‌های یک‌ساله اخوان المسلمین به تصویر کشیده است. الزهار با انتقاد از به کارگیری اصطلاح «بهار عربی» می‏گوید:‌«این یک اصطلاح سیاسی ویران‌کننده است. ما از همان آغاز درباره آن هشدار دادیم. بهار، بعد از آن تابستان، بعد هم پاییز و در نهایت زمستان دارد. من معتقدم این اصطلاحی امریکایی است.»

یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 10:56 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 تا پیش از آنکه نظریات فروید و آموزه های او عرصه ی روانشناسی را دگرگون کند و دریچه های شگفتی را به اعماق تاریک درون انسان بگشاید، دانش سنتی و ساده ی روزگاران کهن که تمام مواد فیزیکی را به چهار عنصر خاک،هوا،آتش و آب تقسیم بندی می کرد تنها دستورالعمل و راهنمایی بود که در شناخت مکنونات و درونیات وجود انسان مورد استفاده قرار می گرفت.انسان که به مثابه ی نمونه ی کوچکی از جهان بزرگتر پیرامونش در نظر گرفته میشد نیز تار و پودش از همین چهار عنصر سرشته بود و طبع و خلق و خو و حتا سرنوشت و چهره ی ظاهریش وابسته ی معادلات و توازن بین این عناصر بود. خون چون هوا گرم و مرطوب،زرداب چون آتش گرم و خشک، بلغم چون آب سرد و مرطوب، و سودا چون خاک سرد و خشک بود. نسبت و توازن این چهار عنصر در وجود هر کس بیانگر خلقیات و رفتار آن فرد تلقی میشد. اما در آن میانه و در تاریکی سالهای قرون وسطا و یا سالهای نخستین رنسانس نویسندگان و ادیبانی بودند که از مرزهای دانش و درک همعصران خود بسیار گام فراتر نهاده و به عرصه های نوینی در نگاه و شناخت درون پیچیده ی آدمی دست یافته بودند. آنچه پزشک در صحنه ی پنجم از پرده ی چهارم نمایشنامه ی شاه لیر در مداوای مرض روحی شاه لیر انجام می دهد دو یا سه قرن پس از شکسپیر همچنان مورد تایید پزشکان واقع میشود آنگونه که دکتر بیرهام در مورد این تجویز پزشک در نمایشنامه اینطور اظهار نظر میکند: "اگرچه قریب دو قرن از زمان تالیف این اثر شکسپیر می گذرد اما هنوز نتوانسته ایم چیزی برای این طرز مداوای امراض روحی که شکسپیر بوجود آورده است بیافزاییم.امروزه در مداوای امراض روحی تولید خواب در بیمار،ترفیه دماغ او از طریق مداوای طبی و روحی و اجتناب از هر نوع بی مهری با او همانطور که شکسپیر دستور داده است بهترین و موثرترین طرز مداوا شناخته شده است."*

سر فیلیپ سیدنی نویسنده ی برجسته ی عصر الیزابت در انگلستان(۱۵۸۶-۱۵۵۴) در شعر زیر به زیبایی و به درستی به نقش خواب و تاثیر آن در آرامش و بر طرف کردن آلام روحی و روانی انسان می پردازد. خواب، همان درمانی که همچنان امروز و در قرن بیست و یکم برای بهبود بسیاری از افسردگیها و بیماریهای روانی و  با تجویز انواع قرصها و داروهای خواب آور و آرام بخش به آن تمسک می جویند. خواب، محل به دام افتادن هوشیاری و مرهم محنتها. ثروت فقیران و آزادی در بندان. قاضی بی توجه به بالا و پایین. سپر محافظ در برابر ناوکهای نومیدی. آتش بس جنگهای مدنی. نمودگاه تصویر رخسار معشوق.

Come, Sleep; O Sleep! the certain knot of peace
The baiting-place of wit, the balm of woe
The poor man's wealth, the prisoner's release, 
Th' indifferent judge between the high and low;
With shield of proof shield me from out the prease 
Of those fierce darts Despair at me doth throw: 
O make in me those civil wars to cease; 
I will good tribute pay, if thou do so. 
Take thou of me smooth pillows, sweetest bed, 
A chamber deaf to noise and blind of light, 
A rosy garland and a weary head; 
And if these things, as being thine by right, 
Move not thy heavy grace, thou shalt in me, 
Livelier than elsewhere, Stella's image see

* دیباچه کتاب شاه لیر به ترجمه ی جواد پیمان.

** معرفی رشته ی تحصیلی "ادبیات و پزشکی" در کالج سلطنتی انگلستان: اینجا را کلیک کنید

                                      

                                                 سر فیلیپ سیدنی  

یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 10:56 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 اندیشه ی ساختن باغها و باغستانها از زمانهای کهن بر پایه ی نیاز انسان به اصلاح  و ایجاد تغییر در طبیعت بر مبنای نبوغ ذهنی او و در جهت بر طرف کردن نیازهایش و نیز ارضای میل به خالق بودن در وجود انسان شکل گرفته است. بدین گونه است که ساختار یک باغ در  قالب یک اثر فرهنگی و اجتماعی و با پرداختن به جنبه های زیبایی شناختی، فلسفی، تاریخی، معماری و نیز علمی آن قابل بحث است. نمودگاه نخستین نمونه های طراحی شده و منظم ساختمان باغها در ایران دوران هخامنشیان است. باغهای سلطنتی پاسارگاد در شش قرن پیش از میلاد بر مبنای شبکه ی منظم مسیر آب روها و ساختار هندسی منظم چهار گوشها ساخته شده بودند. پس از آن در دوران ساسانیان است که باغسازی در ایران گسترش بیشتر میابد و تحت تاثیر اندیشه ی زرتشت و اهمیت به طبیعت و بویژه آب به عنوان عنصر حیات بخش، انتخاب بستر طبیعی جذاب نیز برای ساخت باغها مورد توجه قرار می گیرد. این باغها در دوران پس از اسلام الهام بخش ساخت باغها در قلمروهای اسلامی از جمله در سامره و اندلس قرار می گیرند. باغسازی در ایران در دوران صفویه است که به اوج شکوفایی می رسد. در این دوران باغها به عنوان ساختارهای هنری شکل دهنده در گستره ی شهرها ظهور پیدا می کنند. با انتخاب اصفهان به عنوان پایتخت در زمان صفویه ساختار کلی این باغ شهر با محوریت زنده رود شکل می گیرد. خیابان چهار باغ به شکل خطی عمود بر رودخانه و در مجاورت آن میدان نقش جهان ساخته می شوند.

باغهای ایرانی محصور هستند که این ویژگی، درونگرایی را در معماری این باغها نشان می دهد، ساختارهای هندسی متقارن حتا در کاشت درختان وجود دارد با پرسپکتیو یک نقطه ای، همراه شبکه های آبیاری و آب نماها و دارای ساختمانهای کانونی همانند کاخ، کوشک، کلاه فرنگی و امثال آن می باشند. عناصر شکل دهنده ی این باغها یعنی همان آب، گیاه و معماری در قالیهای ایرانی نیز مشهودند و در تصاویر ایده آلی که از باغها در نگارگری ایرانی ارائه شده است همین عناصر هستند که به زیبایی دلفریبی می کنند.

               

دانشگاه بریستول انگلستان در زمینه ی تاریخ باغ و باغشناسی رشته ی کارشناسی ارشد ارائه می کند. در میان دروس اختیاری این رشته درس پارادایس و باغ اسلامی وجود دارد. با توجه به تاریخ دیرین باغسازی در ایران پیش از اسلام واژه ی باغ اسلامی به نظر دقیق نمی رسد.

یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 10:56 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 

    

حدیث چهارباغهای ایرانی و سرو‌ و گل و لاله هایش را نسیم شمال گوییا تا به هند گسترانید. نصیرالدین همایون دومین پادشاه گورکانیان هند که مدت پانزده سال در دربار ایران پناهنده بود هنگام بازگشت به هند جمعی از هنرمندان نقاش و تذهیب کاران ایرانی را با خود به هند برد. همایون شیفته ی فرهنگ و هنر و معماری ایرانی بود. پس از مرگش همسرش حمیده بانو بیگم با تاثیر از معماری باغهای ایرانی آرامگاهی را برای وی بنا ساخت که امروزه در زمره ی میراث فرهنگی هند و در شهر دهلی واقع است. عکسها را در بازدید از آرامگاه همایون و با وجود مشکلاتی که برای دوربین عکاسیم پیش آمد و ناچار به پرداخت هزینه های گزاف و بیحاصلی شدم تهیه کرده ام!  

 

          

             

شاه نشینهای قوسی شکل و گنبدهای باریک از عناصر معماری ایرانی در این بنا مشهود بودند.

یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 10:54 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 

در یکی از برنامه ها ی نوروزی امسال صدا و سیمای جمهوری اسلامی باز هم مسعود دهنمکی و برخی دست اندرکاران سینمای دهنمکی از جمله محمدرضا شریفی نیا جزء مدعوین برنامه بودند. تکرار حضور این دو چهره در برنامه های صدا و سیما و استناد آنها به فروش بالای چندگانه ی اخراجیها در توجیه ارزش و جایگاه این فیلمها و به عبارتی سینمای دهنمکی این پرسش را یکبار دیگر در ذهن ایجاد می کند که آیا واقعا دهنمکی و فیلمهای پرفروش اخراجیها را باید در زمره ی فیلمهای مطرح و برتر سینمای ایران به حساب آورد؟ دهنمکی و شریفی نیا همچنین علاوه بر فروش بالای این فیلمها دخیل بودن چهره های شناخته شده ی سینمای ایران در ساخت این فیلمها را سندی بر جنبه های قوی فیلمنامه نویسی و تکنیکی تولید این فیلمها بر میشمرند.(1) در نقد این فیلمها و ضعف محتوا و مشکلات تکنیکی ساخت آنها مطالب خوبی در فضای مجازی در دسترس هست. آش آنقدر شور شده بود که حتا در خود صدا و سیما نیز برنامه هایی در نقد محتوای سخیف اخراجیها نمایش داده شد.  اما هدف از نگاشتن این سطور به طور مختصر نگاهی دوباره به شرایط پیرامونی ساخت این فیلمها و ارائه ی آنها و مقایسه ای اجمالی با امکانات و شرایط دیگر فیلمسازان ایران است. دریافت بودجه ها و امتیازات دولتی کلان برای ساخت این فیلمها، تبلیغات گسترده از رسانه ی ملی برای این فیلمها و در زمان اکران آنها مثل حضور عوامل ساخت این فیلمها در برنامه های تحویل سال و نوروزی تلویزیون و همچنین شمار تعداد سالن های نمایشی که به این فیلمها اختصاص می یابد خود گویای مطلب است. نگاهی به اکرانهای نوروزی امسال به روشنی توضیح می دهد که چگونه در شرایطی که صنعت سینما در ایران به چنین ورشکستگی رسیده است که عدم اشتیاق مردم برای تماشای فیلم در سالنهای سینما سبب شده است که برخی سخن از جایگزین شدن سینما با تلویزیون در ایران و از بین رفتن فرهنگ رفتن به سینما و تماشای فیلمها بر روی پرده ی سینما را به زبان می آورند. مثلا در حالیکه اکران فیلم "عشق" ساخته ی هانکه و اثر برگزیده ی جشنواره سینمایی کن به عنوان تنها اکران فیلم غیر ایرانی در نوروز امسال با توجیه حمایت از تولیدات داخلی لغو شد و نیز اکران "آقای الف" که آنرا نخستین تجربه ی سنمایی سه بعدی در ایران می خوانند به دلیل نبود امکانات سه بعدی در سالنهای سینمای کشور لغو شد، "رسوایی" دهنمکی با در اختیار داشتن هشتاد سالن اکران در کشور تا پایان نوروز پیشتاز فروش می شود!(2)

                              

در شرایطی که خانه ی سینما تعطیل شده است، فیلمسازان برجسته و صاحب نام ایران در دنیا همچون بهرام بیضایی (کارگردان فیلمهای "چریکه ی تارا" و "یزدگرد" و امیر نادری (کارگردان فیلمهای "تنگسیر" و " دونده") به غربت رفته اند و عطای فیلمسازی در ایران را به لقایش بخشیده اند یا همچون ناصر تقوایی از شرّ سانسور و ممیزی اعلام می کند که تا روزیکه قرار باشد برای فیلم ساختن از کسی اجازه بگیرد فیلمی نخواهد ساخت، و آنوقت در بین دیگرانی هم که مانده اند و فیلم هایی هم می سازند امکانات و حمایتهای دولتی به چنان شکل نابرابری توزیع می شود، آیا باز هم می توان فروش بالای فیلمهای دهنمکی در گیشه ها را سندی بر استقبال و حمایت بالای مردمی از این نوع سینما به حساب آورد؟ آیا این به راستی کودتایی خاموش علیه سینما در ایران نیست؟ کودتایی که هدف آن محدود کردن و حذف سینماگران توانا و صاحب اندیشه و تکنیک اما در بسیاری موارد ناهمسو با سیاستهای حکومت و در عوض آن حمایت و پروراندن سینما و سینماگرانی همسو و به عبارت بهتر پیرو از سیاستهای حکومت است ولو اینکه این افراد فقر اندیشه و فقدان دانش فیلمسازی و سینماییشان اظهر من الشمس باشد؟ در زمانیکه حکومتی مذهبی در ایران بر سر کار است این نوع برخورد با سینما را می توان به راستی گناهی کبیره در حق هنر سینما تلقی کرد چراکه نتیجه ی آن چیزی جز سکانسهای سخیفی چون جابجا گرفتن باد معده ی طرف با گاز شیمیایی در فیلم اخراجیها نخواهد بود. نه، مسعود دهنمکی نمی تواند ژست فیلمسازی مستقل را بگیرد و نمی تواند این مذخرفات را تحت عنوان سینمای دفاع مقدس به مردم قالب کند. فروش در گیشه هیچگاه دلیلی بر کیفیت بالای فیلمی نبوده است. در پیش از انقلاب در ایران هم فیلمهایی که صحنه های عریانی و سکسی بیشتری داشتند به فروش بالایی در گیشه ها می رسیدند. درست است که در جمهوری اسلامی بسیاری ره صد ساله را یک شبه می پیمایند و با گرفتن رانتهای دولتی روزنامه نگار می شوند، فیلمساز می شوند، و ظاهرا در قدم بعدی می خواهند نویسنده بشوند(3) اما این افراد نمی مانند و آثارشان ماندگار نخواهد شد.

1. "حاتمی کیا پدرگونه رفتار کرد" در ایسنا.

2. "فروش رسوایی به یک . نیم میلیارد تومان رسید در شبکه ی خبر.

3. اظهارات دهنمکی در خصوص برنامه ریزی برای فعالیتهای آینده اش، ر.ک لینک بالا در ایسنا.

نگاهی به زندگینامه ی مسعود دهنمکی در دانشنامه ی ویکی پدیا.           

                          

                                  نمایی از فیلم "دونده"ساخته ی امیر نادری.

              

                         نماهایی از فیلم "تنگسیر" ساخته ی امیر نادری.


یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 10:54 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 اقتصاد ایران همیشه یکی از مبحث های مورد توجه و پر تناقض و پر حاشیه بوده است. از وابستگی شدید آن به دلارهای نفتی و برنامه ریزیهای سلیقه ای و اجرای طرحهای نادرست و ادعاها در جهت اسلامی کردن این اقتصاد گرفته تا فساد پیرامون آن و از اجرای طرح پرماجرای موسوم به هدفمندی یارانه ها و یا آنطور که برخی کارشناسان از آن یاد می کنند "شوک درمانی در اقتصاد ایران". این شوک درمانی اقتصاد ایران که اجرای آن از سال 1389 و به اعتقاد بسیاری در آن مقطع خاص با هدف مقابله و خنثی سازی تحریم احتمالی واردات بنزین به ایران از سوی غرب به شکلی ضرب العجلی توسط دولت محمود احمدی نژاد آغاز شد، با بحث و جدل و رفت و برگشتهای فراوان میان دولت و مجلس که همچنان تا امروز نیز این قضیه ادامه دارد، آغاز شد. اجرای ناقص آن، به دلایل سیاسی هم در داخل کشور و هم با فشارهای ناشی از تحریمهای اقتصادی غرب علیه اقتصاد ایران، باعث شد تا در عمل این طرح به اعتقاد بسیاری از کارشناسان تا اینجای کار ناکام مانده باشد. نمونه ی بارز این شکست در بحث قیمتهای حاملهای انرژی مشهود است که از قضا امروز در مجلس مورد بررسی بود و بر اساس آن "با تصویب درآمد 50 هزار میلیارد تومانی دولت از محل اجرای هدفمندی یارانه‌ها مجوز افزایش 38 درصدی قیمت حامل‌های سوخت صادر شد که بر این اساس قیمت بنزین سهمیه‌ای 550 و بنزین آزاد به هزار تومان افزایش می‌یابد." <منبع: ایسنا>

در سفری که در ایام نوروز به استانهای جنوبی کشور داشتم اتوموبیلهای وانت بدون شماره ی شهربانی و سواریهایی که در جهت حمل مخازن سوخت قاچاق دستکاری شده بودند فراوان در جاده ها مشاهده می شد. اغلب از جاده های خاکی و فرعی به جاده ی آسفالت اصلی ملحق می شدند و پس از طی مسافتی دوباره در محلهایی خاص از جاده ی اصلی جدا می شدند و به کوره راههای مخصوص قاچاق سوخت می پیوستند. درآمد بالایی که از راه قاچاق سوخت به خارج از کشور عاید این قاچاقچی ها و واسطه ها می شود گواه همان شکست در اجرای هدفمندی یارانه ها است که مصوبه ی امروز مجلس و اصرار دولت و بسیاری کارشناسان اقتصادی مبنی بر اجرای کامل این طرح را می توان در راستای اصلاح همین مشکلات و حل معضلات دیگر اقتصاد کشور ارزیابی کرد. اما نزدیکی ایام پر تنش انتخابات و نیز فشار مضاعف تحریمهای اقتصادی در کنار برخی دلایلی سیاسی داخلی، تا امروز از جمله موانع بر سر راه اجرای کامل این طرح بوده است.

                    

اما با نظر به وجه تسمیه ی "شوک درمانی اقتصاد ایران" خالی از لطف نیست که به اختصار به مفهوم "بیماری هلندی" در اقتصاد که به اعتقاد برخی کارشناسان اقتصاد ایران نیز به آن دچار است نگاهی داشته باشیم. بیماری هلندی که اغلب عارض کشورهایی می شود که اقتصادی مبتنی بر منابع طبیعی از جمله نفت و گاز دارند، به معنای آن است که بخش صنعت در اقتصاد یک کشور در نتیجه ی درآمدهای ارزی ناشی از بهره برداری از منابع طبیعی دچار رکود و به عبارتی می توان گفت ورشکستگی می شود. این به آن علت اتفاق می افتد که پایین بودن نرخ ارز و یا عدم افزایش آن در حد نرخ تورم باعث تضعیف بخش صنعت در رقابت می شود. به عبارت دیگر صادرات از چنین کشوری به کشورهای دیگر و به پول انها بسیار گران تمام میشود در حالیکه واردات به این کشور به نسبت ارزان تر تمام میشود.وجه تسمیه ی این عارضه ی اقتصادی به بروز این مشکل در اقتصاد هلند در دهه ی 60 میلادی و در پی اکتشاف منابع گاز طبیعی در این کشور بر می گردد. البته هلند این شانس را داشت که در دهه ی هفتاد میلادی و با نظر به خطر کمونیست که کشورهای غربی را تهدید می کرد و برای جلوگیری از اینکه هلند نیز به دام کمونیستی که در اروپای شرق ریشه دوانده بود نیفتد کمکهای بی دریغی به این کشور انجام دادند.



ادامه مطلب ...
یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 10:53 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 پیش از این در مطلبی راجع به سرود "ای ایران" که به دلیل مقبولیت و محبوب بودن آن در نزد مردم و  اغلب گروههای سیاسی  آنرا در جایگاه سرود ملی ایران به حساب می آورند، به اختصار به شرایط اجتماعی ایران در آن برهه ی تاریخی اشاره کردم. تصمیم گرفتم در چند یادداشت پیش رو به اجمال به شرایط تاریخی خاورمیانه در همان مقطع تاریخی و در جریان جنگ جهانی دوم  اشاره کنم. از آن میان به وقایع آن مقطع تاریخی در دو کشور مصر و ایران به دلیل اهمیت سیاسی و ژئوپولتیک و نقش آنها در تعیین سرنوشت جنگ جهانی دوم به تفصیل بیشتری خواهم پرداخت.

خاورمیانه در سالهای بین 1945-1939 به شدت درگیر جنگ جهانی دوم شد. جنگی که آن را به درستی زاییده ی سی سال جنگ مدنی کشورهای اروپایی می شناسند. جمهوری ترکیه و ایران اعلام بی طرفی کرده بودند. کشورهای تازه تاسیس شده ی خاورمیانه که در واقع همان استانهای عربی امپراطوری عثمانی بودند به طور مستقیم وارد جنگ نشده بودند اما از آنجا که این کشورها تحت اشغال بریتانیا و یا فرانسه بودند لذا به نوعی در جنگ دخیل به حساب می آمدند. حیات سیاسی در اغلب این کشورها در طول مدت جنگ و به تاثیر از آن فلج شده بود. به مانند جنگ جهانی اول، هند که از اهمیت استراتژیک و سیاسی بالایی برای بریتانیا برخوردار بود از اولین دغدغه های بریتانیا به حساب می آمد. حفظ منابع نفتی در ایران از دیگر اهداف مهم برای بریتانیا بود. یکبار دیگر مصر به مهمترین پایگاه نظامی بریتانیا در شرق مدیترانه تبدیل شده بود. شرایط در خاورمیانه برای بریتانیا امن و به دور از تهدیدی جدی به نظر می رسید تا اینکه در ماه اوت 1940 ایتالیا به نفع آلمان وارد جنگ شد. نیروهای انگلیسی در مصر با نیروهای نظامی ایتالیا در لیبی درگیر شدند. همینطور نیروهای انگلیسی مستقر در سودان با نیروهای ایتالیایی مستقر در اریتره درگیر شدند. نیروی هوایی ایتالیا مصر را بمباران کرد و هر لحظه امکان یک حمله ی تمام عیار به مصر که شاید مهمترین پایگاه نظامیان انگلیسی در خاورمیانه به حساب می آمد و به دلیل حفاظت از کانال سوئز برای بریتانیا از اهمیت فوق العاده ای برخوردار بود وجود داشت. به دلیل همین اهمیت فوق العاده در این پایگاه در شرق مدیرانه بود که درست در زمانیکه احتمال حمله ی آلمان به لندن در بالاترین سطح خود بود، انگلیسیها تانکها و ادوات سنگین خود را حتا از جبهه ی خانگی به سمت مصر روانه کردند. در سپتامبر 1940 ایتالیایی ها موفق شدند به مصر وارد شوند و تا شهر سیدی برانی در 95 کیلومتری شرق مرزهای لیبی نفوذ کردند اما تا پایان همان سال انگلیسیها موفق شدند آنها را به سمت لیبی عقب برانند. اما مجددا در 1941 با پشتیبانی نیروهای آلمانی تحت فرماندهی ژنرال رومل، شهر کرت در نزدیکی پایگاه نظامیان بریتانیایی در شرق مدیترانه باز به دست نیروهای دول محور تصرف شد. شرایط برای بریتانیا در خاورمیانه با وضعیتی که در سوریه و عراق پیش آمد بدتر شد. در عراق، اگرچه این کشور در 1939 روابط خود را با آلمان قطع کرده بود، اما گروهی از نظامیان و شهروندان ناسیونالیست و انگلوفوب عراقی که به واسطه ی پیروزی آلمان بر فرانسه قوت قلبی پیدا کرده بودند در مارس 1941 طی انقلابی سریع قدرت را در دست گرفتند و رشید علی گیلانی در دولتی که تمایلات آلمانی داشت به نخست وزیری رسید. نوری سعید و دیگر رجال سیاسی عراقی از کشور فرار کردند. پس از آن دولت جدیدالتاسیس عراقی با عدم موافقت با درخواست انگلیسیها برای عبور نیروهای متفقین از خاک عراق و همچنین با محاصره ی پایگاه نظامیان انگلیسی در شهر حبانیه اوضاع را به سمت وخامت سوق داد. انگلیسیها با فرستادن نیروهایی که از هند و شرق الاردن می آمدند به بصره انقلاب نو پای عراقیها را در هم شکستند و نوری سعید مجددا به عراق بازگشت و به این ترتیب تا پایان جنگ دیگر تهدیدی از جانب عراق برای بریتانیا بوجود نیامد. در سوریه و لبنان وضع به گونه ی دیگری بود. با سقوط فرانسه در 1940 در برابر آلمان، سوریه و لبنان تحت کنترل دولت ویشی درآمدند. نقطه ی عطف ماجرا برای بریتانیا زمانی بود که هواپیماهای آلمانی در مسیر کمک به رشید علی در عراق اجازه پیدا کردند تا از پایگاههای هوایی سوریه استفاده کنند. سرانجام قشون بریتانیا به همراهی قشون ژنرال دو گل از سمت فلسطین حمله ای را آغاز کردند و پس از شش هفته مقاومت قشون ویشی را در هم شکستند. در مصر، افکار عمومی چند دسته شده بود. اغلب سیاسیون مصری مخالف اعلان جنگ علیه آلمان بودند. برخی از آنها نسبت به پیروزی متفقین در جنگ خوشبین نبودند و برخی دیگر اعتقاد داشتند که این جنگ اصلا به مصر ارتباطی ندارد. اما سرانجام در ژانویه 1942 ژنرال رومل آلمانی باز به سمت مصر شروع به پیشروی کرد. پادشاه مصر، فاروق، خود تمایل خاصی به سمت آلمان نداشت اما بسیاری از حلقه ی اطرافیان او را ایتالیایی ها گرفته بودند. نخست وزیر مورد علاقه ی او، علی ماهر نیز به سمت آلمان گرایش داشت. علارقم فشار انگلیسیها بر علی ماهر برای اخراج اتباع ایتالیایی از مصر وی از انجام اینکار سر باز زد. همین امر باعث شد تا انگلیسیها فاروق شاه را مجبور کنند تا ماهر را برکنار کند. با وجود گسستگی در میان افکار عمومی در مصر در خصوص جنگ، برخی در مصر بر این باور بودند که آلمانها پیروز میدان خواهند بود و حتا بر این باور بودند که آنها باید در این پیروزی به آلمان کمک کنند. از جمله ی سیاسیون و مقامات مصری که این چنین باوری داشتند می توان به ژنرال عزیز المصری، رییس ستاد کل نیروهای مسلح مصر و همچنین فرمانده ی جوانی به نام انور سادات اشاره کرد.

  

انور سادات.                                    فاروق شاه مصر و همسرش فریده و دخترش.1939

سادات در حال کمک به نیروهای وابسته به آلمان و در حال تلاش برای دریافت کمک از آلمانها برای مقابله با اشغال مصر توسط انگلیسیها، توسط نیروهای اطلاعاتی انگلیسی دستگیر و بازداشت شد. وینستول چرچیل، نخست وزیر وقت بریتانیا به هیچ وجه تحمل احساسات ناسیونالیستی را در مصر آنهم در زمان جنگ نداشت. او به محض اطلاع از تمایلات آلمان دوستانه در ارتش مصر دستور داد تا نظامیان مصری از سمت محافظت از کانال سوئز به عقب به سمت دلتا فرستاده شوند و عزیز المصری نیز از کار برکنار شود. ژنرال آلمانی رومل تا شهر برقه پیشروی کرده بود و فریاد "زنده باد رومل" در خیابانهای قاهره نیز شنیده می شد. سفیر بریتانیا در مصر، سر مایلز لمپسون با هماهنگی دولت و ارتش بریتانیا به فاروق شاه اولتیماتومی یک روزه داد تا شاه، مصطفی النحاس باشا را به عنوان نخست وزیر مامور کند تا دولتی جدید در مصر تشکیل دهد. دولتی که در حمایت از متفقین از تمامی امکانات مصر دریغ نورزد. با پایان زمان اولتیماتوم و عدم تبعیت فاروق، نیروهای انگلیسی قصر عابدین را که اقامتگاه فاروق بود محاصره کردند و لمپسون سرانجام فاروق را وادار به تبعیت کرد. تحقیر پادشاه در مصر توسط انگلیسیها در تاریخ معاصر مصر تاثیر بزرگی به جای گذاشت چراکه در هر صورت فاروق نمادی از مصر بود و تحقیر وی خشم افکار ناسیونالیستی در مصر را به دنبال داشت. جمال عبدالناصر بیست و چهار ساله که در آنزمان در ارتش مصر در سودان خدمت می کرد، یکی از افسران جوانی بود که در سر رویای سر و سامان دادن به وضع مصر و ارتش این کشور را می پروراند.



ادامه مطلب ...
یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 10:53 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 با پایان مهلت ثبت نام کاندیداها برای انتخابات ریاست جمهوری پرسشی که کنجکاوی را بر می انگیزد این است که اکنون از بین 686 نفر کاندیدای ثبت نام کرده، حریفان اصلی کارزار کدامیک هستند. در واقع کدامیک از اینها می توانند وزنه های اصلی باشند که ائتلافها در هر یک از جناحهای سیاسی حول محور آنها شکل خواهند گرفت. حدس پاسخ در مورد اصلاح طلبان آسان بود و از همان لحظات پایانی وقت ثبت نام معما حل شده می نمود. اصلاح طلبان که نمی توانستند حتا بر تایید صلاحیت محمد خاتمی حساب کنند نهایتا بر کاندیداتوری آیت ا... هاشمی رفسنجانی بهرمانی که بواسطه ی سنوات تجربه و فعالیتش از آغاز انقلاب،علاوه بر اصلاح طلبان در میان اقشار سنتی، بازار و حتا برخی اصولگرایان نیز می تواند پایگاهی داشته باشد، اجماع کردند. این در حالیست که محمد خاتمی با توجه به وقایع پس از انتخابات 88 و با در نظر گرفتن دلسردی هواداران پر و پا قرص اش از او بخصوص از پی شکستن تحریم انتخابات مجلس توسط او که هوادارانش به طعنه از آن با عنوان "حماسه ی دماوند" یاد می کنند، همینطور با توجه به ریزش و عدم حمایت و حتا مشارکت بسیاری از فعالین جنبش سبز در انتخابات پیش رو، حتا در صورتی که بر فرض تقریبا محال تایید صلاحیت می شد نیز نمی توانست وزنه ای سنگین بحساب بیاید و در برابر هجمه های سنگین توپخانه ی اصولگرایان نیز توان مقاومت نداشت. بنابراین یک ضلع انتخابات پیش رو را باید هاشمی رفسنجانی بهرمانی با پرچمداری اصلاح طلبان بحساب آورد. اما پاسخ به پرسش اصلی در مورد اصولگرایان که در قدرت هستند و با توجه به انشقاق و اختلافاتی که دارند کمی دشوارتر است. در واقع اصولگرایان نتوانسته و نمی توانند بر کاندیداتوری یک نفر اجماع کنند. از میان اصولگرایانی که ثبت نام کردند، از علی اکبر ولایتی و باقر قالیباف(هر دو از ائتلاف موسوم به 2+3) و سعید جلیلی، کاندیدای مورد حمایت جبهه ی پایداری میتوان به عنوان سرشناسترین آنها نام برد. قالیباف که وی را از "ساکتین فتنه" و اصولگرایی نزدیک به اصلاح طلبان می شناسند در دعوای به شدت قطبی پیش رو و به دلیل مواضع متناقض اش محلی از اعراب نمی تواند داشته باشد. اما اگر به معیارهایی که رهبری در تعریف کاندیدای اصلح به دفعات عنوان کرده است خوب توجه کنیم حتا به شکلی ناخودآگاه نظرمان به شخصی که به احتمال قوی مورد توجه حاکمیت است معطوف می شود. دکتر سعید جلیلی که سابقه ی 18 ساله در وزارت خارجه دارد، مذاکره کننده ی ارشد هسته ای ایران و نماینده ی مستقیم رهبری در این امر، دبیر شورای عالی امنیت ملی و استاد دانشگاه امام صادق که به سرسختی در مذاکرات هسته ای شناخته می شود و به مواضع نظام و حاکمیت کاملا متعهد و پایبند است و به علاوه او را پرچمدار "دست آوردهای نظام در مذاکرات هسته ای ایران با قدرتهای غربی" می شناسند به نظر تمامی صفات مطلوب حاکمیت را یکجا دارد. او که هوادارانش با عنوان "سرور دیپلماتها و جانبازان" از او یاد می کنند، حتا با وجودیکه اذهان عمومی آشنایی و اطلاعات زیادی با وی ندارند (و شاید درست از همین منظر هم باشد که) به خوبی این امکان را پیدا می کند که بتوان قبای قهرمانی دلیر و بری از اتهامات فساد و دیگر اتهامات رایجی که در ادبیات سیاسی امروز ایران بسیار فراگیر شده است را بر قامت او دوخت. گمانه زنی شخصی اینجانب از ماهها پیش بر این بود که وی با وجود همان هاله ی رمز و راز پیرامون او و به دور از هیاهو و بی آنکه چندان در انظار عموم ظاهر شود در رقابت برای ریاست جمهوری وارد خواهد شد و در صورتیکه شرایط کما فی السابق به شکل مطلوب حاکمیت پیش برود حتا بخت اول ریاست جمهوری را در سال 92 خواهد داشت. امروز بخشی از این پیش بینی محقق شده اما شب دراز است و حوادث محتمل. اظهارات اخیر علی اکبر ولایتی در خصوص اجماع اصولگرایان بر حمایت از کاندیداتوری سعید جلیلی را نیز باید حائز اهمیت دانست. ولایتی اخیرا عنوان کرده "در صورت حمایت جامعتین از جلیلی، ما هم حمایت می کنیم". بنابراین دورنمای جلیلی با پرچمداری اصولگرایان را می توان به شکلی محتمل در نظر گرفت. اما دولت احمدی نژاد و همراهان او که به تعبیری از همان آغاز دور دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد، از بدنه ی اصلی اصولگرایی و حامیان اصلیش به شدت زاویه گرفته را باید در ضلع دیگری از این چند ضلعی انتخابات و مدعی سهمی بزرگ دانست. کاندیدای مورد حمایت دولت که با مشایعت شخص احمدی نژاد و با وجود مخالفتهای شدید، برای انتخابات پیش رو ثبت نام کرد، اسفندیار رحیم مشایی است که در خصوص او در مطلب بعدی بطور جداگانه خواهم نوشت.

   

    

                

         مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری88 تصویر اول، تنفیذ سال 84 تصویر دوم.

     

       

             رحیم مشایی و حشر و نشر با بازیگران و هنرپیشگان.

          

یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 10:51 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 آتش جتگ داخلی در سوریه بیش از دو سال است که شعله ور است. استفاده از سلاحهای شیمیایی در حومه ی دمشق اخیرا زمینه را برای دخالت نظامی کشورهای غربی در این بحران مساعد کرده. امروز شنبه ی پایانی ماه آگوست در حالیکه بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل از سوریه خارج و وارد لبنان شده اند شمارش معکوس برای آغاز حمله ی نظامی امریکا به سوریه به گوش می رسد. حمله ای که به گفته ی مقامات کاخ سفید نه برای براندازی بشار اسد بلکه به عنوان اقدامی تنبیهی و هشدار دهنده به رژیم سوریه در جهت عدم استفاده از سلاحهای شیمیایی عنوان می شود. این اقدام نظامی محتمل که هنوز شروع و نحوه ی انجام آن و مدت زمانی که به درازا خواهد کشید معلوم نیست با واکنشهای متفاوتی در کشورهای منطقه روبرو است. ترکیه خواهان حمله ی نظامی گشترده تر همانند حمله ی ناتو به کوسوو است در حالیکه متحد استراتژیک سوریه در منطقه، ایران به شدت نسبت به عواقب حمله ی احتمالی امریکا هشدار می دهد.

 

اما اتحاد استراتژیک بین ایران و سوریه که امروز بر زبانها افتاده است به زمان حافظ اسد بازمی گردد. در زمان جنگ ایران و عراق و در حالیکه کشورهای عربی منطقه- عربستان سعودی، کویت،قطر،بحرین، امارات متحده عربی و عمان- به نسبتهای مختلف از عراق حمایت می کردند. چشم انداز پیروزی حکومت انقلابی ایران برای آنها ناگوار می نمود. اما حمله ی نظامی شوروی در 1979 کاتالیزوری بود که سبب همگرایی بیشتر این کشورها در جهت دفاع از منافعشان شده بود و سرانجام در 1981 "شورای همکاری خلیج(فارس)" شکل گرفت. در میان کشورهای عربی، مصر و اردن حمایت صریحتری از عراق داشتند. بندر عقبه در اردن مسیر اصلی واردات تسلیحات نظامی برای عراق بحساب می آمد و مصر نیز از ارسال این تسلیحات فروگذار نمی کرد. اما در این میان، حافظ اسد رییس جمهور سوریه خود را همپیمان ایران خواند و مسیر انتقال نفت عراق را نیز در قلمرو سرزمینی سوریه مسدود کرد. اگرچه این اتحاد استراتژیک میان یک ناسیونالیست عرب و ایران انقلابی شیعه کمی عجیب به نظر می رسید اما این بیشتر نه به آن خاطر که اسد از اقلیت علوی می آمد بلکه بیشتر به دلیل خصومت رژیم سوریه با رقیب بعثی در عراق ناشی می شد. سوریه در این میان سهمی از نفت رایگان ایران به دست می آورد و همچنین از احساسات طرفدار ایران در میان شیعیان لبنان بهره می برد. حافظ اسد به تمامی تلاشهای کشورهای عربی منطقه جهت تغییر موضع پاسخ منفی داد و این اتحاد حتا با سرکوب قیام اخوان المسلمین از سوی رژیم حافظ اسد در شهر حما که با هدفی مشابه انقلاب در ایران صورت گرفته بود نیز خدشه دار نشد. 

پس از آنکه بشار فرزند حافظ اسد قدرت را در سوریه به دست گرفت و در فضا و روح جدید حاکم بر خاورمیانه که از سوی امریکا با شعار آزادی و دموکراسی برای خاورمیانه همراه بود انتظار می رفت که نسل جدید رهبران خاورمیانه رویه ای خلاف شدرانشان در پیش گیرند. اما این انتظار خوش بینانه دیری نپایید و این رهبران جوان حلقه را سفت تر کردند. در حالیکه بیشتر مخالفین حکومتها از جنس اسلام گرایان بودند اما این رهبران جوان برای جبران عدم محبوبیت و مشروعیت خود با توسل به نقاب مذهب سعی در جبران این کاستی کردند.اسد در سوریه با فاصله گرفتن از حامیان قدیمی اس در بین علویها و با بخشیدن سهمی از قدرت به سنی ها سعی کرد تا پایه های قدرتش را در جایی فرای اقلیت علوی محکم کند. وی سعی کرد تا روابطش را با آلپو که منطقه ای سنی نشین بود و پس از سرکوب قیام اخوان المسلمین دل خوشی از رژیم بعثی سوریه نداشتند بهبود بخشد. همچنین با پخش کردن ویدیویی از یکی از فرزندانش در حال تلاوت قرآن او سعی کرد تا وجهه ای دینی برای خود دست و پا کند. به دنبال حمله ی اولمرت به لبنان و غزه، اسد گفتمان "مقاومت" را در برابر اسراییل در پیش کشید. اما این بیشتر از چالشهای رژیم سوریه با مخالفین اسلام گرایش ناشی می شد تا گفتمان پان عرب حکومت وی. او به این ترتیب همچنین تلاش دشت تا روابط اش با اخوان المسلمین را بهبود بخشد. اسد همزمان در حالیکه به ایران به عنوان منبع تغذیه کننده ی تسلیحات نظامی اش و همچنین دریافت کمک در ساخت تاسیسات اتمی اش نگاه می کرد، روابط اش با ترکیه را بهبود بخشید.

اما سیاست بشار اسد در اتخاذ گفتمان "مقاومت" و اسلام گرایی برای وی این خطر را به دنبال داشت که فراهم کردن فضا برای اسلام گرایان نه تنها به آنها این انگیزه را می داد تا برای تغییر در سوریه تلاشهایی را آغاز کنند بلکه باعث می شد تا تنشهای فرقه ای در سوریه تشدید شوند. او همچنین گروههایی را که در زمان پدرش پا گرفته بودند بی ثبات کرد. در سال 2003 در جریان یک مسابقه ی فوتبال در بین حامیان کرد و عرب تیمها درگیری روی داد. همچنین در میان مسیحیان و مسلمانان در دروز و جنوب کشور و همچنین میان علویان و اسلام گرایان در دمشق درگیریهایی روی داد. اما مخرب تر از اینها عواقب جهادگرایی در عراق بود که دامنگیر سوریه شد. در 2008 انفجاری در نزدیکی یک مقر اطلاعات نظامی در دمشق به گروههای جهادی منسوب شد و سبب ساز دستگیریهای گسترده ای در میان اسلام گرایان سوریه شد. ترس از تخریب جامعه ی سکولار سوریه باعث شد تا نیروهای امنیتی برخی محله ها و مراکز مذهبی را به شدت تخت نظر و محدودیت قرار دهند.

با بر سر کار امدن باراک حسین اوباما در امریکا، اسد سعی کرد روابط اش را با غرب بهبود بخشد و در همین راستا مرد قدرتمند خاندان اسد آصف شوکت که رییس تشکیلات اطلاعت نظامی ارتش و به اتهام مشارکت در قتل حریری مورد ظن غربیها بود را به عنوان نشانه ای از حسن نیت در قبال غرب از کار برکنار کرد. اسد با ترس از نارضایتی از سوی حامیان قدیم و نیز اسلام گراها گفتگوها با اسراییل را از سر گرفت، روابط با بیروت را بهبود بخشید، روابط جدید را با فرنسه آغاز کرد و سیاست اش در قبال عراق را متعادلتر کرد....

تصویری از یک جهادگرای مخالف و در حال جنگ با رژیم سوریه


 

یک شنبه 27 بهمن 1392برچسب:, :: 10:51 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 شک و تردیدها و تعویق در حمله ی نظامی امریکا به سوریه پرسشهایی را به ذهن متبادر می کند، از آن جمله مباحث پیرامون موضوع افول ابرقدرت امریکا و مباحث پیرامون جهان پسا امریکایی میتواند برای طرفداران موازنه ی منفی قدرت به نفع مدعیان نوظهور همچون چین و یا مدعیان زمان جنگ سرد همچون روسیه و نیز برای آنها که با امریکا ضدیت دارند خوشایندتر باشد. آیا به راستی تفاوت میان امریکای سال 2013 و در زمان باراک حسین اوباما ی دموکرات با امریکای سال 2003 و در ایامی که نومحافظه کاران و جورج بوش پسر در قدرت بودند تا بدین حد می تواند گواه محسوس بودن کاستی در قدرت و نفوذ امریکا در جهان باشد؟ به عبارت دیگر آیا تردیدها و تاخیرها و عقب نشینی ها و تغییر موضعها در کاخ سفید در خصوص واکنش موعود به استفاده از سلاحهای شیمیایی در سوریه ناشی از ضعف امریکا و یا در مقابل قدرت گرفتن روسیه است؟ عدم قطعیت رای رییس جمهور امریکا از چه چیز ناشی میشود؟ در پاسخ به این پرسشها باید عوامل متعددی را در نظر گرفت. در واقع با وجودیکه بحثها در خصوص جهان پسا امریکایی و نقش احتمالی نهادهای چند ملیتی در تصمیم گیریهای جهانی پر رنگ تر شده است اما دلبستگان به انحطاط امپراطوری امریکا باید به خاطر داشته باشند که امریکا همچنان پیشرفته ترین و قوی ترین ارتش و ماشین جنگی را در دنیا در اختیار دارد. در واقع با وجود بحران اقتصادی که گریبان امریکا را در سالهای اخیر گرفت و نیز گرفتار شدن این کشور بخصوص در عراق، امریکا همانطور که در نگاه اول هم مشهود است همچنان یکه تاز در قدرت و در عرصه ی تصمیمات جهانی است و تا حصول آن جهان پسا امریکایی که خود از آنچه دشمنان امریکا تصاویر نادرستی از آن برای خود ترسیم کرده اند، فاصله ی بسیاری است. در خصوص سوریه عوامل متعددی در خصوص عدم قطعیت حمله ی نظامی غرب به این کشور وجود دارد. یکی از مسائلی که بی شک تصمیم گیران در کاخ سفید به آن فکر می کنند توانایی مدیریت خلا قدرت در سوریه پس از اسد است. تجربه ی عراق و درگیریهای فرقه ای و قومی و نیز پا گرفتن نیروهای افراطی و القاعده که اکنون نیز به سوریه راه یافته اند بی گمان برای امریکا و متحدانش خوشایند نیست. دستیابی این نیروهای افراطی که در حال حاضر علیه حکومت سوریه و در جهت منافع غرب می جنگند به انبارهای سلاحهای شیمیایی و در غیاب حکومت مرکزی در دمشق برای غربیها حکم همان شمشیر دو دم را دارد. آنها در یک قدمی تل آویو و با در اختیار داشتند این سلاحها می توانند منافع غرب را به طور جدی به مخاطره بیندازند. چراکه از همان زمان که مجاهدین جوان عرب در افغانستان بر علیه شوروی می جنگیدند ایدئولوژی حاکم بر روح و جسم این مجاهدین که بعدها بن لادن جوان از آن جمع القاعده را بنیان نهاد، جهاد علیه فرعونهای زمان یعنی حکومتهای به زعم انها فاسد در کشورهای ایشان و سپس شکل دهی همان امپراطوری اسلامی که یکبار در زمان پیامبر اسلام پا گرفته بود و سپس جهاد علیه کفار و فتح قلمروهای انها بوده و همچنان هست. لذا در زمانیکه ارتش آزاد سوریه و در واقع اپوزیسیون سوری به نظر می رسد که نه تنها در مقابل ارتش اسد بلکه در مقابل جهادیهای وارداتی به سوریه نیز در موضع ضعف قرار گرفته است برکناری ضرب العجلی اسد از قدرت طی یک حمله ی نظامی نظیر آنچه در عراق اتفاق افتاد تضمین کننده ی منافع غرب در سوریه و در خاور میانه نیست. استقبال کاخ سفید از طرحی که اکنون به روسیه منسوب کرده اند دال بر انتقال و تحت کنترل نهادهای بین المللی قرار دادن مخازن سلاحهای شیمیایی سوریه را میتوان در راستای نخستین قدمهایی تلقی کرد که این اطمینان خاطر را برای به اصطلاح جامعه ی جهانی فراهم می آورد که انبوه ای ن سلاحهای مرگبار در اختیار گروههای جهادی و افراطی در سوریه قرار نخواهد گرفت. مکاتبات درز کرده بین ایران و امریکا و هشدار ایران به امریکا در خصوص دستیابی جهادیهای افراطی به سلاحهای شیمیایی در سوریه ار این جهت در خور توجه است که می توان نمایی از آنچه می تواند برای همه ی بازیگران سیاسی درگیر در سوریه مهم باشد و هدفی مشترک بحساب بیاید ترسیم می کند؛ سلاحهای مرگبار کشتار جمعی در دست افراطیهای اسلام گرا در سوریه می تواند براحتی بر علیه اهداف مختلفی مورد استفاده قرار بگیرد.

 

           

                                   عکس از اسوشیتد پرس

پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:, :: 3:10 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 




دهه فجر, دهه فجر انقلاب اسلامی, دهه فجر انقلاب

پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:, :: 3:9 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 شعر در وصف ایران زمین

 

به نام خداوند جان و خرد

 

کز آن برتر اندیشه برنگذرد

 

به کوروش به آرش به جمشید قسم

 

به نقش و نگار تخت جمشید قسم

 

که ایران همی قلب و خون من است

 

گرفته ز جان از وجود من است

 

بخوانیم همه این جمله در گوش باد…

 

چو ایران نباشد تن من مباد

 

بدین بوم و بر زنده یک تن مباد…

پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:, :: 3:7 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 

بخشودگی فرماندار فارس و جنگ با عثمانی بر سر ارمنستان
ششم فوریه 1745 (بهمن ماه 1123) نادرشاه محمدتقی شیرازی فرماندار فارس را که نافرمانی کرده بود پس از دستگیری مورد بخشودگی قرارداد و مشاور خود کرد.
    محمدتقی (محمدتقی خان) که قبلا به دستور نادر با سپاهی به مسقط و بحرین رفته و امیران عُمّان و بحرین را که اواخر عهد صفویه و با استفاده از ضعف دولت نافرمان شده و راه استقلال در پیش گرفته بودند سرکوب کرده بود در بازگشت به شیراز به شکلی سرکش شده بود که مغلوب نادرشاه شد و چون پوزش خواست، نادر اورا نظر به خدمات پیشین وی به کشور و داشتن معلومات استرتژیک بخشید و با خود به جنگ با عثمانی بُرد که همان سال روی داد. در این جنگ که در ناحیه مُرادتپه (6 کیلومتری شهر ایروان) صورت گرفت، سپاه عثمانی که به قصد تصرف ارمنستان شمالی تا ایروان پیش آمده بود بسختی شکست خورد.
 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.
 
 
ايران
تغيير نظر 180درجه اي مجلس شوراي ملي در هفت روز!
علي سهيلي
 

مروري بر رويدادهاي سياسي نيمه دوم بهمن ماه 1321 (فوريه 1943 ) ايران، يك تغيير نظر 180 درجه اي مجلس شوراي ملي را نشان مي دهد كه در كشورهاي ديگر كمتر سابقه دارد.
     پارلمان ايران در پي كنارگيري ده وزير كابينه قوام السلطنه نخست وزير وقت، هفدهم بهمن ماه 1321 در يك راي گيري وي را در سمت نخست وزيري تثبيت كرد تا کابینه تازه تشکیل دهد. همين مجلس يك هفته بعد، در حالي كه قوام هنوز نخست وزير بود، در يك راي گيري ديگر ابراز تمايل به نخست وزيري علي سهيلي كرد كه جاي قوام را گرفت و سه روز بعد وزيران خود را معرفي كرد!. در هر دو كابينه الهيار صالح وزير دارايي بود كه دو ماه بعد بر اثر اختلاف با دكتر ميلسپو مستشار آمريكايي ماليه كناره گيري كرد. 
    در زمان دولت علي سهيلي بود كه لايحه مهم آموزش و پرورش عمومي، يكسان و رايگان به صورت قانون در آمد.

 نقل اين مطلب بدون ذکر نشاني پايگاه و نام مولف (نوشيروان کيهاني زاده) ممنوع است زيرا که نتيجه تحقيقات شخص وي و نظر اوست.


ادامه مطلب ...
پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:, :: 3:5 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 

گفت دانایی که: گرگی خیره سر،

هست پنهان در نهاد هر بشر!
 

لاجرم جاری است پیکاری سترگ

روز و شب، مابین این انسان و گرگ
 

زور بازو چاره ی این گرگ نیست

صاحب اندیشه داند چاره چیست
 

ای بسا انسان رنجور پریش

سخت پیچیده گلوی گرگ خویش
 

وی بسا زور آفرین مرد دلیر

هست در چنگال گرگ خود اسیر

 

هر که گرگش را در اندازد به خاک

رفته رفته می شود انسان پاک

 

وآن که با گرگش مدارا می کند

خلق و خوی گرگ پیدا می کند

 

در جوانی جان گرگت را بگیر!

وای اگر این گرگ گردد با تو پیر

 

روز پیری، گر که باشی هم چو شیر

ناتوانی در مصاف گرگ پیر

 

مردمان گر یکدگر را می درند

گرگ هاشان رهنما و رهبرند

 

اینکه انسان هست این سان دردمند

گرگ ها فرمانروایی می کنند

 

وآن ستمکاران که با هم محرم اند

گرگ هاشان آشنایان هم اند

 

گرگ ها همراه و انسان ها غریب

با که باید گفت این حال عجیب؟...

پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:, :: 3:5 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 برد من (به آلمانی: Mein Kampf) کتابی، که توسط آدولف هیتلر نوشته شده است، و بیانگر اندیشه‌های سیاسی هیتلر و نازیسم می‌باشد. هیتلر در سال ۱۹۲۴ هنگامی که در قلعه لندربرگ زندانی بود بخش اول کتاب را با دیکته کردن جملات به منشی خود رودلف هس این اثر را به وجود آورد. بخش دوم، پایان همان سال پس از آزادی زودهنگام او از زندان نوشته شد.

با قدرت گرفتن ناسیونال سوسیالیست‌ها در آلمان، فروش و توزیع نبرد من نیز رواج گرفت. از اواسط دهه ۱۹۳۰ کتاب هیتلر به خرج دولت به زوج‌های تازه ازدواج کرده هدیه می‌شد، فروش نسخه‌های دست دوم کتاب ممنوع بود و تدریس آن در مدرسه‌ها به عنوان جزئی از برنامهٔ تبلیغاتی حزب ناسیونال سوسیالیست از همین دوران آغاز شد. از این کتاب تا پایان جنگ دوم جهانی نزدیک به یازده میلیون نسخه انتشار یافت که بخش اعظم آن یا رایگان توزیع، یا به اجبار خریداری شده‌بود.


پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:, :: 3:4 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 به کوروش چه خواهیم گفت؟

 اگر سر برآرد ز خاک                                                                           اگر باز پرسد ز ما

چه شد دین زرتشت پاک                                                              چه شد ملک ایران زمین

کجایند مردان این سرزمین                                                      به کوروش چه خواهیم گفت؟

 اگر دید و پرسید از حال ما                                          چه کردید برنده شمشیر خوشدستتان

 کجایند میران سرمستتان                                                    چه آمد سر خوی ایران پرستی

 چه کردید با کیش یزدان پرستی                                     ""به شمشیر حق نیست دستی""

 که بر تخت شاهی نشسته است                                    چرا پشت شیران شکسته است

 در ایران زمین شاه ظالم کجاست                                   هواخواه آزادگی پس چرا بیصداست

 چرا خاموش و غم پرستید،های                                              کمر را به همت نبستید،های

چرا اینچنین زار و گریان شدید                                            سر سفره خویش مهمان شدید

 چه شد عرق میهن پرستیتان                                            چه شد غیرت و شور و مستیتان

 سواران بیباک ما را چه شد                                                     ستوران چالاک ما را چه شد

 چرا ملک تاراج میشود                                                                  جوانمرد محتاج میشود

 چرا جشنهامان شد عزا                                                          در آتشکده نیست بانگ دعا

 چرا حال ایران زمین ناخوش است                                  چرا دشمنش اینچنین سرکش است

 چرا بوی آزادگی نیست، وای                                              بگو دشمن میهنم کیست، های

 بگو کیست این ناپاک مرد                                                که بر تخت من اینچنین تکیه کرد

که تا غیرتم باز جوش آورد                                                        ز گورم صدای خروش آورد

به کوروش چه خواهیم گفت؟؟؟


پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:, :: 3:4 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 

پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:, :: 3:3 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 خوش آن روزگار همایون ما
خوش آن بخت پیروز و میمون ما

کجا رفت هوشنگ و کو زرتشت؟
...

کجا رفت جمشید فرخ سرشت؟

کجا رفت آن کاویانی درفش؟
کجا رفت آن تیغهای بنفش؟

کجا رفت آن کاوه نامدار؟
کجا شد فریدون والا تبار؟

کجا شد هخامنی کجا شد مدی؟
کجا رفت آن فره ایزدی؟

کجا رفت آن کوروش دادگر؟
کجا رفت کمبوجی نامور؟

کجا رفت آن داریوش دلیر؟
کجا رفت دارای بن اردشیر؟

دلیران ایران کجا رفته اند؟
که آرایش ملک بنهفته اند

بزرگان که در زیر خاک اندر اند
بیایند و بر خاک ما بگذرند

بپرسند از ایندر که ایران کجاست؟
همان مرز و بوم دلیران کجاست؟
بینند که اینجای مانده تهی
ز اورنگ و دیهیم شاهنشاهی
 
 
پنج شنبه 17 بهمن 1392برچسب:, :: 3:3 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 "ناسیونالیسم ایرانی" ایدئولوژی حاکم بر دوران پهلوی بود که بزرگنمایی از تاریخ باستانی ایران « باستان گرایی ایرانی » را مد نظر داشت و از این تفکر را در برابر ایدئولوژی های مذهبی وقت استفاده میکرد. مکتب میهن پرستی ایرانی بخصوص بر دوران قبل از اسلام تاکید داشت. عنصر میهن دوستی مکتب ایرانی را میتوان در ناسیونالیسم دوران پهلوی یافت. باید توجه داشت که مکتب "ملی گرایی" که توسط جبهه ملی در دهه 1320 (1940) در ایران رایج شد با اینکه برخی از جنبه های ناسیونالیسم ایرانی را دربرمیگرفت اما وجه تمایز آن تاکید بر ضرورت آزادی سیاسی ملت بود. مکتب ایرانی نیز اساسا ریشه هایی در ناسیونالیسم ایرانی دارد نه "ملی گرایی" آزادیخواهانه. مکتب ایرانی و مسائل آن برای اولین بار به صورت عینی و تئوریزه شده توسط شخصی به نام پروفسور«ریچارد نلسون فرای  Frye, Richard Nelson» با ملیت آمریکایی مطرح شد  که در مرکز مطالعات خاورمیانه در آمریکا مشغول به فعالیت می‌باشد. وی این نظریات را در قالب کتابی به نام «عصر زرین فرهنگ ایران » منتشر کرده و کتاب فوق توسط آقای مسعود رجب نیا و به وسیله انتشارات سروش (انتشارات سازمان و صدا و سیما)  در سال 1375 شمسی  چاپ و منتشر شده است  . لازم به یاد آوری است که این کتاب جلد دوّم کتاب « میراث باستانی ایران » میباشد که چاپ اول ان در سال 1344 شمسی و چاپ پنجم آن نیز در سال 1377 بوسیله انتشارات علمی و فرهنگی ، چاپ و منتشر شده است .

دو شنبه 14 بهمن 1392برچسب:, :: 10:4 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 

کتیبه خشایارشا ...خشایارشا در این کتیبه آورده ‌است:

اهورامزدا خداییست بزرگ، بزرگترین خدایان
که زمین را آفرید
که آسمان را آفرید
که مردم را آفرید
که شادی را برای مردم آفرید
که خشایارشا را شاه کرد
یگانه فرمانروای بسیاری
من خشایارشا ، شاه بزرگ، شاه شاهان
شاه مردمان بسیار
شاه در این زمین دور و پهناور
پسر داریوش شاه هخامنشی
داریوش شاه که پدرم بود، به خواست اهورامزدا بناهای زیبایی ساخت و او دستور داد این کتیبه کنده شود.
اما نوشته‌ای در آن کنده نشد
پس از آن من دستور دادم این نوشته کنده شود.
باشد که اهورامزدا و خدایان دیگر مرا نگاه دارند، شهریاری مرا ، و آنچه که من ساخته‌ام.


دو شنبه 14 بهمن 1392برچسب:, :: 10:4 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 باسلام تا استقرار کامل رئیس جمهور محترم در پاستور

وبسایت اطلاع رسانی رئیس جمهور محترم در این سایت خواهد بود

پایگاه اطلاع رسانی رئیس جمهور منتخب

http://www.president92.ir/fa/

رئیس جمهور منتخب حسن روحانی

 

دو شنبه 14 بهمن 1392برچسب:, :: 9:59 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 

دو شنبه 14 بهمن 1392برچسب:, :: 9:54 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 جلوی درب یک مغازه در کشور عربی ..


مطمئن باش ما خودمان جنس تو را نخواهیم خرید ...
 
 
دو شنبه 14 بهمن 1392برچسب:, :: 9:54 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 

یکی از چیزایی که تو گینس به اسم ایران ثبت شده

 قلمــرو ایران زمان داریـوش بـزرگه

 که 44 درصد دنیا رو اون موقع شــامل می شده !

 بـــه اشـــتـــراک بــذاریــد . .

13771158912346597356.jpg

دو شنبه 14 بهمن 1392برچسب:, :: 9:53 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 من دلم میخواهد مثل کوروش باشم...

و چه زیبا بنوشت؛ کوروش آن پادشه ایرانی

که پس از مردن من،

بدنم را نسپارید به تابوت و به موم

دل من میخواهد

که تنم ذره از خاک دلیران باشد

وجاوید بماند همه وقت..

و چنین هم کرد او...

آری ای مردم پارس،

میهن ما ایران هر وجب خاک تن کوروش هاست...

من دلم میخواهد مثل کوروش باشم...

پر از اندیشه ی سبز

عاشق رنگ سپید

و وفادار به قرمز باشم.

دو شنبه 14 بهمن 1392برچسب:, :: 9:53 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 

 زبان من پارسی است نه فارسی...
خلیج کوچک سرزمین بزرگِ من...
تو همیشه پارس بمان...
پارس بمان تا عربها نتوانند نام مقدست را صدا بزنند...!!

 

یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:, :: 9:5 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 

Shahnamehخان اول کشتن اسفندیار دو گرگ را

 

سخنگوی دهقان چو بنهاد خوان
یکی داستان راند از هفت خان
اسفندیار راه توران در پیش گرفت و با سپاهش تاخت تا به دو راهی رسید. سراپرده و خیمه زد و فرمود تاخوانی گستردند و می رود و رامشگر خواست و با بزرگان به بزم نشست. سپس دستور داد تا گرگسار را که همچنان در بند بود به مجلس بیاورند و چهار جام می دمادم به او نوشانید. آن گاه گفت:
«اگر به آنچه می پرسم پاسخ درست بدهی پس از پیروزی ترا به تاج و تخت توران می رسانم. اما اگر دروغ بگویی با خنجر به دو نیمت می کنم تا عبرت دیگران شود.» گرگسار گفت:«ای نامور از من جز راست نخواهی شنید.» اسفندیار پرسید رویین دژ کجاست و بهترین راه برای رسیدن به آن کدام است؟
 گرگسار پاسخ داد:
«از سه راه می توان به آن دژ رسید. نخست راهی که از میان شهر و آب و آبادی می گذرد به سه ماه، دیگری از بیابان خشک و بی آب و گیاه می رود به دو ماه و راه سوم به یک هفته دژ می رسد اما پر است از شیر و گرگ و اژدها که کسی از آنها رهایی ندارد. افزون بر اینها فریب زن جادوست که یکی را از دریا به ماه می برد و یکی را درچاه می افکند و از اینها گذشته، دشواری سیمرغ و سرمای سخت و گرمای سوزان در پیش است. رسیدن به خود دژ نیز کار بسیاری دشواری است که دیوارهای بلندش بر ابرها می سایند و بر گرداگردش آب و رودی روان است که جز با کشتی نمی توان از آن گذشت. در دژ از سپاه گرفته تا کشتزار و درخت آن قدر فراوان است که اگر ارجاسپ صد سال در حصار بماند به هیچ چیز از بیرون نیازمند نخواهد بود. اسفندیار زمانی اندیشید و آن گاه سومین راه را برگزید. گرگسار گفت:

«شهریارا مگر از جان خود گذشته ای از این هفت خان به زور هم نمی توان گذشت.» اسفندیار گفت:«باش تا زور و دل مرا ببینی، تنها بگو در نخستین خان چه پیش خواهد آمد؟» گرگسار پاسخ داد:«ای بی باک در نخستین خان دو گرگ سترگ هست هر یک به بزرگی فیل، یکی نر و یکی ماده که شاخی چون شاخ آهو بر سر و دندانهایی چون شیر دارند.» اسفندیار اسیر را به زندان فرستاد و خود شب را به بزم نشست. چون خورشید برآمد اسفندیار با سپاهش رو به سوی راه هفت خان نهاد. در جایگاه نخست لشکرش را به پشوتن سپرد و خود خفتان پوشید و سوار اسب شبرنگ تنهایی پیش رفت. اسفندیار همچنان رفت تا به جایگاه گرگان رسید و آن دو گرگ چون دو فیل جنگجو بر او حمله بردند. مرد دلیر کمان را به زه کرد و بر آنها تیر پولادین بارید. هر دو جانور سست افتادند. اسفندیار فرود آمد و سرشان را برید. آن گاه سر و تن را از خون گرگان شست. رو به خورشید کرد و یزدان را نیایش کرد و برای این پیروزی سپاس ایزد را به جای آورد. در همان زمان پشوتن و سپاهیان به او رسیدند. و گرگان را کشته و وی را در حال نماز و نیایش دیدند، از دلاوریش در شگفت ماندند. اسفندیار فرمود تا خوانی گستردند و خورش و می آوردند. سپس اسیر بسته را فرا خواند و سه جام پیاپی به دستش داد و از خان دوم پرسید. گرگسار گفت:
«ای شیر دل فردا دو شیر به جنگت می آیند که عقاب را یارای پرواز بر آنها و نهنگ را تاب جنگیدن با آنان نیست.» اسفندیار خندید و سپاه را در تاریکی شب به سوی خان دوم به پیش برد.



ادامه مطلب ...
یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:, :: 9:4 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 

iran 7000 sale

تمدن عظیم و باشکوه ایرانیان ، از دیر باز مورد توجه  و هجوم  اقوام  مختلف قرار گرفته است. اما عظمت این تمدن به قدری بوده است که این تمدن نه تنها نابود نشد . بلکه مهاجمین را همچون قطره جوهری که در دریا حل می شود، در خود حل نمود و این آنان بودند که تحت تأ ثیر این تمدن قرار گرفتند.

 

در این مورد نمونه های بسیاری را می توان نام برد ، در صدر آنان می توان به اسب افسار گریخته مقدونی( اسکندر مقدونی) اشاره کرد. او که با فکر و رویای تسخیر جهان  شروع به کشور گشایی کرده بود، پس از فتح ایران که برای او فراتر از یک رویا بود ، سربازان و بزرگان خود را  به ازدواج  با ایرانیان فرا خواند.  او ایرانیان را بسیار باهوش و خرد مند می دانست .ازاین رو با این کار می خواست تا  نژاد یونانی را با  نژاد ایرانی بیشتر در آمیزد تا  شاید فرزندان یونان  ذره ای از خرد پارسیان را به ارث ببرند. علاوه بر آن او بخشی  از کتابخانه های ایران را سوزاند و بخش دیگر کتاب ها را بر بار شتر ها و قاطر ها به یونان برد. ذکر شده است که این کتاب ها علاوه بر این که شامل مباحث علمی چون هندسه و ریاضیات   بوده است ، مباحث زیاد فلسفی و الهیات  را در برداشته که به مغ ها و روحانیون زرتشتی متعلق بوده است. از این رو عده ای پیشرفت های یونانیان را در مسائل ریاضیات و همچنین فلسفه را به مطالعه این منابع نسبت داده اند و علم  فلسفه را به ایرانیان نسبت داده اند. درباره صحت و درستی این مطالب  جای بحث زیادی است و این جا  فرصت بحث در مورد  آن نیست. اما آن چه معین ومشخص است، تاثیر پذیری یونانیان ازایرانی  هاست.



ادامه مطلب ...
یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:, :: 9:2 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 

- ساختن جاده های سنگی چهار چرخه رو از کناره های دریای مدیترانه تا کنار سیحون و مرز هند کنونی.

- بنیاد کاروانسراهای بیشمار در جاده های بالا به دوری 5 فرسنگ از یکدیگر.

- بنیاد چاپار خانه ها و گماردن پیکهای تند رو.

- کندن کانال سوئز و پیوست نمودن اقیانوس هند و در یای سرخ از راه رود نیل به دریای باختری.

- کندن رودخانه بزرگ کور به نام کورش یا سیروس بزرگ در قفقاز که امروزه از میان شهر تفلیس میگذرد.

- برقراری دفتر روزنامه در پایتخت کشور و شهرستانها و فرستادن بازرسها به شهر ها و دهکده ها برای رسیدگی و دادرسی حال مردم و کارهای دیوانی.

- ساختن پاسگاهها و برقراری پادگانها برای راههای نوساخته و رسیدگی به حال آیندگان و روندگان و جدا کردن کارهای دادگستری و کشوری و لشگری از یکدیگر و سپردن هریک به مردمان کار آزموده ، جهان دیده با ایمان.

- شناساندن و آشنا ساختن مردم به طریقه بهره برداری از معادن و امور کشاورزی ، جنگلبانی و دام پروری ، پرورش کرم ابریشم ، نخ تابی ، پشمبافی و رنگ آمیزی.

یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:, :: 9:2 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 چند روزی است از برد تیم محبوب اذربایجان ایران تراکتور(تیراختور) مقابل الجزیره میگذرد اما این بازی با حواشی نه چندان زیبایی همراه بود که قلب هر ایرانی وطن دوستی را به درد می اورد.در این بازی تعداد معدودی از تماشا گر نماها که دارای تفکرات پانترکی بودند با اوردن پارچه نوشته ای به ابروی کشور و خون شهدا  چوب حراج زدند. البته این تعداد افراد فرومایه درقبال سیل جمعیت هوادارن اصیل تراکتورسازی عددی نیستند.این قدام که گویا از پیش برنامه ریزی شده بود اعتراضات محافل گوناگون خبری ، ورزشی و اجتماعی و حتی هواداران تراکتور سازی که در ورزشگاه حضور داشتند را در بر داشت.

در این پارچه نوشته شده بود: {اذربایجان جنوبی از ایران نیست}

جای بسی تاسف ، یاد آر ز شمع مرده یاد آر ...



ادامه مطلب ...
یک شنبه 13 بهمن 1392برچسب:, :: 9:1 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 

به گزارش تریبون مستضعفین انتشار تصاویر تاسف برانگیز اعتراض به ثبت نام برخی اتباع افغانی در یکی از مدارس شهرستان میبد موجی از اعتراض را در شبکه های اجتماعی برانگیخت.

این حرکت نژاد پرستانه با سو استفاده از واژه شهیدپرور صورت گرفته است. جهت اطلاع این خانواده‌های محترم که بیم هم‌درس شدن فرزندانشان با اهالی کشور همسایه موجب شده است تا اعتراض خود را این گونه بیان کنند، تنها به سه شهید نوجوان افغانی اشاره می‌کنیم که در هشت سال دفاع مقدس تمام بدرفتاری‌های مردمان ایران را نادیده گرفته و مردانه در جبهه های حق علیه باطل ایستادند.

 شهید خان محمد احمدی شهید افغانی

 


ادامه مطلب ...
پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 841
بازدید کل : 59592
تعداد مطالب : 178
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


weblogbartar.ir
weblogbartar.ir
پرشین چت بهترين چت روم فارسي با محيط زيبا و جذاب
کاربر:
رمز: