ایران
ایران
جمعه 11 مرداد 1392برچسب:, :: 11:14 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

  

   نام کتاب:  اسکندر تاریخ ایران،  الکساندر یونانی نیست

   پژوهش:  پرنیان حامد،.   ناشر:  آویژه،.   پخش: گسترش،.   قیمت:  60000 ریال

    روش های تهیه کتاب ــ  برای تهیه کتاب در تهران و مخصوصا شهرستانها محبت بفرمایید،  به کتابفروشی محل بگوید کتاب را از طریق موسسه گسترش سفارش و فورا در اختیارتان بگذارند،  و یا با موسسه گسترش در تهران به شماره 88794218 - 88772267 تماس حاصل نمایید،  و از محل نزدیکترین کتابفروشی که این کتاب را دارند مطلع شوید.   در صورت عدم همکاری موسسه گسترش و کتابفروشی های شهرتان با شما,  آدرس پستی خود را  برای ما ارسال بفرمایید.  خرید اینترنتی،  که کتاب                                       را با پست به شهرستان ارسال می کنند تهران:

   کتابفروشی نیما:  خیابان دولت ، چهارراه قنات پلاک 260 ،  تلفن 22547270.

   کتابفروشی آشتیانی:  تجریش  خیابان شهید دربندی (مقصودبیک سابق) پلاک 55 انتشارات آشتیانی،  تلفن 22716404.

   اهواز : محام ، کیانپارس ، نبش میهن شرقی ، بازار امام رضا (ع) تلفن 06113379070

   

جمعه 11 مرداد 1392برچسب:, :: 11:13 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 شکوه و عظمت آثار باستانی و بناهایی که پیشینیان برای مردم عصر حاضر به جای گذاشته اند، هر بیننده ای را افسون می کند.

در میان این آثار، بناهایی وجود دارند که گذشته از جلال و هیبت، شگفتی و حیرت تماشاگران را هم به دنبال دارند.

در این گزارش شما را با برترین های آثار باستانی در سراسر دنیا آشنا می کنیم.

1.    تئوتیهواکان

 

نام مکانی باستانی در حوزه آبگیر مکزیک است و مجموعه ای از اهرام را در خود جای داده که ساختارشان مشابه ساختمان هاییست که به زبان محلی به آن تئوتیهواکان می گویند.

این اهرام شگفت انگیز  که تاریخچه ساختشان به عصر پیش کلمبیا باز می گردد، دارای خانه های مسکونی، دیوارنما و هرم هستند.

گفته می شود این مکان شهری با 100 هزار نفر جمعیت بوده است.



ادامه مطلب ...
جمعه 11 مرداد 1392برچسب:, :: 11:8 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 این کلیسا به نام قره کلیسا معروف است و قدمت آن به قرون هفتم و دوازدهم میلادی برمی‌گردد. این کلیسا در 20 کیلومتری شمال شرق شهرستان چالدران بر مزار تاتائوس حواری حضرت مسیح (ع) احداث شده است

 

 



تاریخ ایران اگرچه قرن هاست که با معماری اسلامی پیوند خورده، اما در گوشه و کنار کشور می توانید بناهای کم نظیری از معماری غیر اسلامی را هم ببینید که به یادگارهای ماندنی در دنیا تبدیل شده اند. کلیسای قدیمی چالدران یکی از همین بناها است که لقب قدیمی ترین کلیسای دنیا را هم با خود یدک می کشد.

این کلیسا به نام قره کلیسا معروف است و قدمت آن به قرون هفتم و دوازدهم میلادی برمی‌گردد. این کلیسا در 20 کیلومتری شمال شرق شهرستان چالدران بر مزار تاتائوس حواری حضرت مسیح (ع) احداث شده و به دلیل معماری بی‌نظیرش در تیر ماه سال 87 به عنوان نهمین اثر ثبت شده کشور در سی و دومین نشست میراث جهانی یونسکو در کبک کانادا در فهرست آثار تاریخی جهان قرار گرفت و ثبت جهانی شد.

قره در زبان آذری به معنای سیاه است و به این دلیل روی کلیسا نامگذاری شده که در گذشته در بنای این کلیسا از سنگ های سیاه استفاده شده بود. اما بعد از بازسازی این بنا، سنگ های سفید جایگزین سنگ های قدیمی شده اند.

قره کلیسا در سال 1319 میلادی بر اثر زلزله تخریب و در سال 1329 میلادی دوباره بنا شد. در سال 1691 میلادی نیز با نصب سنگ‌های سیاه در آن تعمیر و مرمت شد. این کلیسا در سال 1810 میلادی دوباره از سوی سیمون بزنونی، اسقف ماکو به وسیله سنگ‌های سفید مرمت و تعمیر و در دوره قاجار نیز توسط عباس میرزا مجددا مرمت و ساماندهی و زمین‌های زیادی وقف آن شد که کتیبه سنگی نصب شده بر سر در این بنا بیانگر این مدعاست. کلیسای تاتائوس دارای دو گنبد زیبا در اندازه 24 متر و 5/18 متر است که گنبد 5/18 متری آن در قسمت کلیسای قدیمی و سیاه و گنبد 24 متری در بخش جدیدتر و بزرگ‌تر کلیسا یا قسمت سفید قرار دارد.

مجموعه قره کلیسا، شامل سه کلیسای اصلی با نام‌های قره کلیسا یا سنت تادئوس، سنت استپانوس و زور زور است که برای دیدن آن باید به 7 کیلومتری جاده چالدران، قره ضیاءالدین سفر کنید و این بنا را در دامنه کوه و روی تپه ماهور ببینید.
 
موقعیت جغرافیایی کلیسا طوری است که اطراف آن را از هر طرف کوه در بر گرفته است و در کنار کلیسا رودخانه ای جاری است. دیوارهای کلیسا قطور است و با درهای کوچکی پوشانده شده است. در داخل محوطه هم اتاق های متعددی برای اقامت خلیفه، راهبان، روغن گیر، آسیاب، آشپزخانه، نگهداری مواد غذایی، انبار علوفه حیوانات و... به چشم می خورد که باعث می شد در مواقع لزوم بتوانن

د

از کلیسا در مقابل متجاوزین حفاظت کنند. قسمت خارجی بنا هم دارای طرح‌های معماری جالبی از نقش‌های گل و بوته و تصاویر انسان است و روی سردر آن فرمان شاه عباس اول صفوی به زبان ارمنی دیده می‌شود.

چطور برویم؟

دو راه برای رسیدن به قره کلیسا دارید: راه اول از طریق تبریز است. فاصله تبریز تا قره کلیسا حدود 270 کیلومتر است و باید است از شهرهای مرند، قره ضیاءالدین و شوط بگذرید. از شوط تا قره کلیسا حدود 35 کیلومتر است. قره کلیسا تقریباً در میانه راه شوط به چالدران قرار گرفته است. توجه فرمایید وقتی از شوط به سمت چالدران حرکت می کنید، سه راهی قره کلیسا در سمت راست شما قرار گرفته است. لازم به توضیح است که بخش عمده این مسیر، یعنی از تبریز تا سه راهی شوء جاده ترانزیت بین المللی است و از کیفیت بهتری نسبت به مسیر دوم برخوردار است.

مسیر دوم از ارومیه شروع می شود. فاصله ارومیه تا قره کلیسا حدود 275 کیلومتر است و لازم است شهرهای سلماس، خوی و چالدران را پشت سر بگذارید. جاده خوی به چالدران با مسافت حدود 100 کیلومتر، کوهستانی و نسبتاً فرعی است.

امکانات گردشگری

بد نیست بدانید که هر دو این مسیرها، خصوصاً شهرهای مرند و خوی جاذبه های دیدنی زیادی دارند که می توانند سفر شما را به یاد ماندنی تر کنند. البته در مجموعه قره کلیسا هیچ گونه امکانات رفاهی وجود ندارد. با نزدیکترین پمپ بنزین 35 کیلومتر فاصله دارید. برای آب آشامیدنی بهداشتی بهتر است از آب معدنی استفاده کنید و غذای سبکی همراه خود داشته باشید چون احتمالا به رستوران بهداشتی و مطمئن دسترسی نخواهید داشت. وضعیت سرویس های بهداشتی هم متوسط است و مشکل خاصی نخواهید داشت.

کی برویم؟

بهترین زمان بازدید از این بنا از اردیبهشت ماه تا پایان مهر ماه است. یادتان باشد که در هفته اول مرداد ماه به این بنا سر نزنید چون کلیسا میزبان مراسم مذهبی است و ورود افراد غیرمسیحی در این زمان ممنوع است.

ادامه عکس ها در ادامه...


ادامه مطلب ...
پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:, :: 7:27 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

جاودانگی




بهرام ، سردار ایران بارها و بارها به کمک پیشگویی های آریارمنه پیر از مرگ رهایی یافته بود.دو سال پیش، زمانی که خسرو انوشیروان در شرق ایران مشغول نبرد با اقوام بربر بود بهرام از پیشگو شنیده بود که در حصار شرقی قلعه ی پیروزگرد کشته خواهد شد. بهرام برای نجات جان خویش و افرادش حصار شرقی را رها کرد و سرداری به نام داتیس جای او را گرفت.در پایان جنگ داتیس و تمامی یارانش کشته شدند.در صورتی که پیشگویی پیرمرد درست از آب در آمد ، به طوری که اگر بهرام به جای آنان در حصار می ایستاد ، کشته می شد.در بسیاری از میادین نبرد آریارمنه به بهرام هشدار داده بود که در کجا و چگونه کشته خواهد شد ، بهرام نیز به وسیله ی آگاهی خویش از محل وقوع حادثه از آن نقطه دوری می کرد.
زنده ماندن!!! این مساله ی مهم روزمره ی سردار ایرانی شده بود، اکثر اوقات فکر خود را مشغول آن می ساخت.خبر رسیده بود که خسروانوشیروان قصد لشکر کشی به انطاکیه را دارد و تمامی افسران ارتش باید در حالت آماده باش قرار گیرند!بهرام نزد پیشگو شتافت تا عاقبت خویش را در این نبرد بیابد.پیشگو به او گفت :فرزند! برای تو فقط یک چیز می توان دید.آنهم مرگ، کی و کجا من نمی دانم. به خاطر داشته باش این پیش گویی با دیگر پیش گویی های من تفاوت دارد.تو بالاخره خواهی مرد ، پس تلاش برای بیشتر زنده ماندن کار بیهوده ای است. بهرام از این حرف پیشگو بر آشفت و به خانه ی خویش بازگشت. او که شب هنگام به منزل مراجعت کرده بود چهره ی همسر و فرزندش را که در خواب خوش فرو رفته بودند نگریست و با خود گفت: من نمی خواهم همسرم بیوه و فرزندم یتیم شود. چگونه از آنان دل بکنم ؟ مگر نبود من چه فرقی برای قشون عظیم خسرو دارد؟ خسرو افسران شجاعی را در اختیار دارد! به جنگ نخواهم رفت.چرا که از محل و زمان مرگ خویش اطلاعی ندارم، فردا این موضوع را با پادشاه در میان خواهم گذاشت.صبح روز بعد بهرام سردار ایرانی نزد خسروانوشیروان دادگر (پادشاه ایران) رفت و از او تقاضا کرد که او را از شرکت در این جنگ معاف کند.خسرو که شجاعت بهرام را در نبردهای پیشین دیده بود بدون اینکه از او دلیلی بخواهد او را از شرکت در این جنگ معاف کرد، چرا که او می دانست اگر بهرام چنین تقاضایی دارد قطعا مشکلی برایش پیش آمده و هرگز ترس بر او قلبه ای نکرده.بهرام که شاه را با درخواست خویش موافق می دید از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید که توانسته بار دیگر از مرگ رهایی یابد. او با خوشحالی نزد آریارمنه ، پیرمرد پیشگو بازگشت تا حال که از جنگ معاف شده تقدیر خویش را جویا شود. پیرمرد پیشگو که بهرام را در آن شرایط دید با نا امیدی سر تکان داد و گفت: فرزند تقدیر تو همچنان همان است و تو بالاخره خواهی مرد. آری تو از این جنگ معاف شدی ولی بالاخره خواهی مرد!
بهرام با حالتی آشفته گفت:یعنی چه؟ در کدام جنگ؟ چه زمانی؟ نمی توانی این را به من بگویی؟ لابد می خواهی بگویی باید لباس افسری از تن به در کنم تا زنده بمانم؟
پیرمرد باز سری تکان داد و گفت:نه فرزند! حتی اگر تو لباس افسری از تن به در کنی باز هم خواهی مرد. تو خوب به حرفهای من توجه نکردی ، سالهاست تلاش می کنی که خویش را از مرگ برهانی .ولی این را نمی دانی که تقدیر هر انسانی از زمانی که از شکم مادر زاییده می شود مرگ می باشد.همه چیز در این دنیا فانی است جوان! شاید تو به کمک من چندین بار از مرگ رهایی یافتی ، ولی این را بدان که بالاخره روزی خواهی مرد ، چه در میدان جنگ، چه در اثر بیماری ، در اثر کهولت سن ، و ... .کدام مرگ برای تو که یک سپاهی هستی ارزش بیشتری دارد؟ می خواهی اسیر کهنسالی و بیهودگی شوی؟ یا اینکه چونان یک سپاهی با شرف و افتخار در میدان جنگ برای کشورت کشته شوی؟ به خسروانوشروان بنگر ، به عنوان یک پادشاه همه چیز در زندگی خویش دارد، تو فقط یک همسر و فرزند داری؟ او بر یک کشور پر از فرزند ، همسر ، پدر و مادر فرمانروایی می کند.ولی با تمام این احوال ، با تمام این دارایی و نعمت می داند که روزی دار فانی را وداع خواهد گفت، به همین دلیل بدون فکر کردن به خطرات جنگ به میدان نبرد شتافته.به خاطر داشته باش فرزند که تو هرگز نمی توانی از مرگ فرار کنی و عاقبت روزی با دنیای فانی وداع خواهی گفت. پس فقط تلاش کن که خوب و با افتخار زندگی کنی.
بهرام اشک در چشمانش جمع شد و به خاطر حرص خویش برای زنده ماندن بسیار شرمنده گشت. غرور سپاهی سراسر وجود او را فرا گرفت ،او از حضور پیرمرد مرخص شد و به ستاد فرماندهی ارتش رفت. افراد خویش را آماده کرده و به طرف انطاکیه به راه افتاد. در حالی که خسروانوشیروان و ارتش ایران در آن زمان به دیوارهای انطاکیه رسیده بودند و نبرد نیز آغاز شده بود.
بهرام در لحظاتی حساس به میدان جنگ رسید که خطوط مقدم ارتش ایران در محاصره ی رومیان قرار داشتند.
او روی به سوی مردانش نمود و با صدایی بلند گفت: یاران من! بیایید امروز خویش را بیازماییم. آنجا ( بهرام با اشاره ی دست میدان جنگ را نشان می دهد) برادرانمان به یاری ما احتیاج دارند. حال به کسانی که دوستشان دارید فکر کنید.شما برای حفظ امنیت آنان به میدان جنگ شتافته اید. به این فکر کنید که شما هرگز نخواهید مرد. بلکه مرگ نام شما را جاودانه خواهد کرد. آنان که زندگی چند صباحی بیشتر را بر جاودانگی ترجیح می دهند می توانند هم اکنون باز گردند. در غیر این صورت بتازید به خطوط دشمن حقیر.
آنگاه بهرام شمشیر از نیام بر کشید و در حالی که به مرکب خویش نهیبی زد تا به طرف جلو حرکت کند نقاب کلاه خود خویش را پایین آورد و از ته اعماق فریاد زد: حمله کنید!!!!!
بهرام و سوارانش مانند عفریت مرگ به خطوط رومیان هجوم بردند و به شکلی حیرت آور برای رومیان، ناگهان ظاهر شدند.بهرام از چپ و راست شمشیرش را فرود می آورد، دیوانه وار شمشیر می زد به طوری که چند لحظه پس از ورودش به میدان جنگ 6 تن از دشمنان را به خاک انداخت.رومیان که از حلمه ی دسته ی جدید بسیار هراسان شده روحیه ی خویش را باخته بودند آرام آرام شروع به واپس نشینی نمودند.فرمانده ی سپاه روم آنتونیوس فریاد زد: ای دیوانه ها، بجنگید! از آنان هراسید. مقاومت کنید. آنتونیوس در پی ادای این جمله اسبش را به طرف جلو رانده و به جان سربازان ایرانی افتاد.بهرام با مشاهده ی این صحنه خود را به آنتونیوس رساند و او را به جنگ تن به تن فرا خواند.هر دو سردار روی زین اسب با نیزه مشغول نبرد شدند.گاهی بهرام حمله می کرد و گاهی آنتونیوس.سردار رومی که نبرد روی اسب را بی حاصل می دید کمر بند بهرام را گرفت، هم خود و هم هماوردش را به زمین کوبید.نیزه از دست هر دو سردار رها شد.هر دوی آنان شمشیر از نیام کشیدند و با پای پیاده جنگ را ادامه دادند.حمله های جنون آمیز و دفع ضربه ها به شکلی ماهرانه باعث شده بود که سربازان دست از جنگ کشیده و صحنه ی نبرد دو سردار را تماشا کنند.پس از مدتی کشمکش میان دو سردار آنتونیوس شمشیرش را بالا برده و به قصد فرق سر بهرام پایین آورد.اما بهرام به شکلی ماهرانه از پس ضربه جا خالی کرد.آنتونیوس در پی آن ضربه ای دیگر فرود آورد که بهرام این بار به جای جا خالی کردن مچ دست آنتونیوس را روی هوا گرفته و لگد محکمی به شکم هماورد خویش زد.بهرام در پی آن با قدرتی هر چه تمام تر شمشیر درون سینه ی حریف فرو کرد و آنتونیوس که به دلیل شدت ضربه ی لگد بهرام توانش را از دست داده بود نتوانست در مقابل آن کاری از پیش ببرد.سربازان ایرانی فریاد شادی سر کشیدند و با روحیه ای چند برابر به جنگ پرداختند .بهرام ایرانیان را از محاصره خارج کرده و رومیان را وادار به واپس نشینی (عقب نشینی) کرد.بدین سان پیروزی برای سپاه ایران رغم خورد و انطاکیه به تصرف ارتش ایران در آمد.
سه ماه بعد در نبردی دفاعی در قلعه ی پیروز بیشاپور بهرام و یارانش کشته شدند و نام این سردار ایرانی بر سرلوحه ی زرین دلیران تاریخ شرق باستان نقش بست. 

پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:, :: 2:6 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

 * اگر در نگهداری آنچه که با سختی بسیار به دست آورده ایم کوتاهی کنیم نتایج پیروزی ما زود به دست دیگران خواهد افتاد.

* به تجمل و زیاده خواهی عادت نداریم ما را با راه و رسم ساده بار آورده اند.

* به آنانی که در تهذیب رفتار و شجاعت خود کوشا باشند پاداش خواهم داد. به علاوه باید در تربیت فرزندان خود تلاش کنیم اگر خداوند پسرانی به ما ببخشد هر تلاشی در پیشرفت کودکان ما موجب پیشرفت و بهبود وضع و حال ماست. با تلاش و کوشش کافی فرزندان ما شایسته و ارجمند خواهند شد.

* بر ماست که با تلاش و قوا اسباب بزرگی و مردانگی را آماده و نگهداری کنیم تا آسودگی خاطر که بهترین و گرامی ترین نعمت هاست به دست آید و از غم و محنت های سخت در امان باشیم.

* من همواره شنیده و دیده ام که شما اهل پارس بیش از دیگران مقید هستید که در خوش گذرانی افراط ننمائید. من خودم نیز معتقدم که هر چه امکان خوشی و نشاط انسان بیشتر باشد به همان نسبت خودداری و امساک قدر بیشتری خواهد داشت.

* خودت را بشناس آن گاه شاهد سعادت در آغوشت خواهد بود.

* بهترین تدبیر او برای تنبیه عناصری که به واسطه بی بندو باری به مقررات جاری توجهی نداشتند این بود که مال آن ها را بر می گرفت و به کسانی می داد که در وقت نیاز آماده خدمت بودند.

* باید تمام افرادت به اندازه کافی استراحت کنند و گر نه وقت سختی در می مانند.

* به نظر من خوشبخت ترین نفر کسی نیست که ثروت بسیار دارد یا شهریاری که نگهبانان بی شمار.... به عقیده من آن کس تاج سعادت را بر سر دارد که با استعداد کافی از راه درست مال به دست آورد و آن را در راه مقاصد بالا و شریف صرف نماید.

* ای فرزند نخستین اندرزم اه تو این است که راستگو باشی تا لااقل از آنچه مستوجب شده در امان باشی و بدان که دروغ پردازی از رواج همدردی بین مردم جلوگیری می کند.

*ما نباید به وسوسه هایی که در نظر عناصر شریف قدر و منزلتی ندارد ولی بر رفتار پلیدان حکمفرماست تسلیم شویم. چنین رفتاری برازنده قوم و تبار ما نیست.

* ما پیمان را در دل های خود و با دست های راست خود بسته ایم و معتقدیم اگر شما با ما یک دل و یک جهت باشید خیر خواهید دید.

* من یک نفر بیشتر نیستم و با نیروی جسمانی و روحی تنها قادر نخواهم بود همه شما و دارایی تان را نگهداری کنم. باید در کارهای خیر و نیک همکارانی داشته باشیم تا بتوانیم از عهده یاری و همراهی دیگران برآییم و اگر شما نیز با من همراه شوید باید خودتان نیک و پاک باشید و مأموران لایق و شایسته در اختیار داشته باشید.

* هر کس خود را دارا نشان بدهد و به نسبت ثروت خود از مردم دستگیری نکند آدم خسیس و فرومایه ای است.

* آتش فقط کسانی را که بر آن دست بگذارند می سوزاند اما صورت زیبا از دور هم قادر است مرد را بی تاب کند و آدمیزاد را در دام عشق گرفتار.

* اگر دست های ما بلرزد و یا قلب ها نا توان شود جز فاجعه نصیب ما نخواهد شد.

* باید از حرص و آز تاراج و غارت برحذر باشیم آن کسی که دست به غارت دراز کند انسان نیست فقط حامل بار گرانی است و همه او را به دیده برده خواهند نگریست.

* هیچ زیبنده نیست که غالب از مغلوب بیچاره تر باشد.

* اگر بی بندو بار باشیم و از عیش و خوشی های خویش سوء استفاده کنیم گاهی دل به یک لذت و زمانی به عشرت دیگر بدهیم و دور نیست عاقبتی ناگوار در انتظار ما باشد.

* ترس هیچ گاه یار و همراه خوشبختان نبوده است.

* شما باید ناظر رفتار من و مراقب باشید که آیا تکالیف خود را به درستی انجام می دهم یا نه.

* هیچ گاه نباید زیور شجاعت را از خود دور داشت.

* هر گاه کسی خود واجد مزایا و فضائل نباشد حق ریاست بر دیگران ندارد.

*مرد با حیا در انظار دیگران کار نا پسند نمی کند.

* اگر قدر و شایستگی مایه افتخار و موجب برتری نباشد روح رقابت در راه حسن خدمت از بین خواهد رفت.

پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:, :: 2:4 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین

من یک ایرانیم!!!
عرب نیستم که بخواهند خلیجم را عربی بخوانند...
حتی اگر ذره ای از خاک وطنم به پوتین سرباز دشمن بچسبد با خون بی ارزشم آن را شست و شو خواهم داد...
ایرانی بودم...
ایرانی هستم...
ایرانی خواهم بود...








 

پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:, :: 2:3 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین







برادر من...
آقای من...
هموطن...
اینجا خونه ی خالت نیست که اینجوری وایسادی روشو داری عکس میگیری...
اینجا تمدن توئه...
اینجا هویت توئه...
اینجا نماد فرهنگ غنی ایرانیه...
اینجا یه روزی محل سکوت شهریاران هخامنشی بوده...
اینجا یه روزی محل زندگی مردی بوده که جهان از شنیدن نامش به وجد میومده...
آره..کوروشو میگم...
پدر ایران زمینو میگم...
همون پادشاه مهربونی رو میگم که کشاورزی میکرد و میگفت مردمان من خانمان منند...
چرا داری تیشه به ریشه ی خودت میزنی؟
چرا داری ایران و ایرانی رو بی فرهنگ جلوه میدی؟
چرا داری فرهنگ یه جمعیت هفتاد و پنج میلیونی رو زیر سوال میبری؟
پس نباید ناراحت شیم که ننگ صهیونیست بودن و هزار تا چیز دیگه رو به ایرانیا نسبت میدن...
ملتی که به آثار باستانی خودشون رحم نکنن به هیچی رحم نمیکنن.
فقر فقط نداشتن لباس برای پوشیدن نیست...
فقر فقط نداشتن غذا برای خوردن نیست...
فقر یعنی خونه ی خودتو تمیز نگه داری ولی تو آثار باستانی کشور خودت آشغال بریزی...
فقر یعنی اسم بازیگران و خواننده ای خارجی رو رو سر ستونهای تخت جمشید بنویسی...
فقر یعنی بیوگرافی جاستین بیبر و جنیفرلوپزو حفظ باشی ولی از تاریخ کشور خودت سردرنیاری...
فقر یعنی رژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم شه...
فقر یعنی یخچالت پر باشه و کتابخونت خالی...
فقریعنی همه ی سریالهای تلویزیونی رو دنبال کنی و وقتی اسم کوروشو داریوشو جلوت میارن حرفی واسه گفتن نداشته باشی و بگی اطلاعی ندارم!
خواهش میکنم این مطلبو حتی اگه مربط با موضوع وبهاتون نیست تو وبلاگاتون بذاریدش...
نذارید یه عده آدم(البته لفظ آدم درخورشون نیست) نادون ناآگاه با این کاراشون هویت و فرهنگ ما رو زیر سوال ببرن...
ازتون خواهش میکنم...
لطفا!! 

سه شنبه 25 تير 1392برچسب:, :: 11:16 قبل از ظهر :: نويسنده : رامین
زمانی کرزوس به کوروش بزرگ گفت: چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به سربازانت می بخشی؟ کوروش گفت اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟ كرزوس عددی را با معیار آن زمان گفت؛ سپس کوروش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کوروش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد. سرباز در بین مردم جار زد و سخن کوروش را به گوششان رسانید. مردم هرچه در توان داشتند برای کوروش فرستادند. وقتی که مال های گرد آوری شده را حساب کردند، از آنچه کرزوس انتظار داشت بسیار بیشتر بود! کورش رو به کرزوس کرد و گفت: ثروت من اینجاست. اگر آنها را پیش خود نگه داشته بودم، همیشه باید نگران آنها بودم. زمانی که ثروت در اختیار توست و مردم از آن بی بهره اند مثل این می ماند که تو نگهبان پولهایی که مبادا کسی آن را ببرد و بخششی که پاداشش اعتماد است بزرگترین گنج هاست.
سه شنبه 25 تير 1392برچسب:, :: 11:16 قبل از ظهر :: نويسنده : رامین
این کلیسا به نام قره کلیسا معروف است و قدمت آن به قرون هفتم و دوازدهم میلادی برمی‌گردد. این کلیسا در 20 کیلومتری شمال شرق شهرستان چالدران بر مزار تاتائوس حواری حضرت مسیح (ع) احداث شده است تاریخ ایران اگرچه قرن هاست که با معماری اسلامی پیوند خورده، اما در گوشه و کنار کشور می توانید بناهای کم نظیری از معماری غیر اسلامی را هم ببینید که به یادگارهای ماندنی در دنیا تبدیل شده اند. کلیسای قدیمی چالدران یکی از همین بناها است که لقب قدیمی ترین کلیسای دنیا را هم با خود یدک می کشد. این کلیسا به نام قره کلیسا معروف است و قدمت آن به قرون هفتم و دوازدهم میلادی برمی‌گردد. این کلیسا در 20 کیلومتری شمال شرق شهرستان چالدران بر مزار تاتائوس حواری حضرت مسیح (ع) احداث شده و به دلیل معماری بی‌نظیرش در تیر ماه سال 87 به عنوان نهمین اثر ثبت شده کشور در سی و دومین نشست میراث جهانی یونسکو در کبک کانادا در فهرست آثار تاریخی جهان قرار گرفت و ثبت جهانی شد. قره در زبان آذری به معنای سیاه است و به این دلیل روی کلیسا نامگذاری شده که در گذشته در بنای این کلیسا از سنگ های سیاه استفاده شده بود. اما بعد از بازسازی این بنا، سنگ های سفید جایگزین سنگ های قدیمی شده اند. قره کلیسا در سال 1319 میلادی بر اثر زلزله تخریب و در سال 1329 میلادی دوباره بنا شد. در سال 1691 میلادی نیز با نصب سنگ‌های سیاه در آن تعمیر و مرمت شد. این کلیسا در سال 1810 میلادی دوباره از سوی سیمون بزنونی، اسقف ماکو به وسیله سنگ‌های سفید مرمت و تعمیر و در دوره قاجار نیز توسط عباس میرزا مجددا مرمت و ساماندهی و زمین‌های زیادی وقف آن شد که کتیبه سنگی نصب شده بر سر در این بنا بیانگر این مدعاست. کلیسای تاتائوس دارای دو گنبد زیبا در اندازه 24 متر و 5/18 متر است که گنبد 5/18 متری آن در قسمت کلیسای قدیمی و سیاه و گنبد 24 متری در بخش جدیدتر و بزرگ‌تر کلیسا یا قسمت سفید قرار دارد. مجموعه قره کلیسا، شامل سه کلیسای اصلی با نام‌های قره کلیسا یا سنت تادئوس، سنت استپانوس و زور زور است که برای دیدن آن باید به 7 کیلومتری جاده چالدران، قره ضیاءالدین سفر کنید و این بنا را در دامنه کوه و روی تپه ماهور ببینید. موقعیت جغرافیایی کلیسا طوری است که اطراف آن را از هر طرف کوه در بر گرفته است و در کنار کلیسا رودخانه ای جاری است. دیوارهای کلیسا قطور است و با درهای کوچکی پوشانده شده است. در داخل محوطه هم اتاق های متعددی برای اقامت خلیفه، راهبان، روغن گیر، آسیاب، آشپزخانه، نگهداری مواد غذایی، انبار علوفه حیوانات و... به چشم می خورد که باعث می شد در مواقع لزوم بتوانن د از کلیسا در مقابل متجاوزین حفاظت کنند. قسمت خارجی بنا هم دارای طرح‌های معماری جالبی از نقش‌های گل و بوته و تصاویر انسان است و روی سردر آن فرمان شاه عباس اول صفوی به زبان ارمنی دیده می‌شود. چطور برویم؟ دو راه برای رسیدن به قره کلیسا دارید: راه اول از طریق تبریز است. فاصله تبریز تا قره کلیسا حدود 270 کیلومتر است و باید است از شهرهای مرند، قره ضیاءالدین و شوط بگذرید. از شوط تا قره کلیسا حدود 35 کیلومتر است. قره کلیسا تقریباً در میانه راه شوط به چالدران قرار گرفته است. توجه فرمایید وقتی از شوط به سمت چالدران حرکت می کنید، سه راهی قره کلیسا در سمت راست شما قرار گرفته است. لازم به توضیح است که بخش عمده این مسیر، یعنی از تبریز تا سه راهی شوء جاده ترانزیت بین المللی است و از کیفیت بهتری نسبت به مسیر دوم برخوردار است. مسیر دوم از ارومیه شروع می شود. فاصله ارومیه تا قره کلیسا حدود 275 کیلومتر است و لازم است شهرهای سلماس، خوی و چالدران را پشت سر بگذارید. جاده خوی به چالدران با مسافت حدود 100 کیلومتر، کوهستانی و نسبتاً فرعی است. امکانات گردشگری بد نیست بدانید که هر دو این مسیرها، خصوصاً شهرهای مرند و خوی جاذبه های دیدنی زیادی دارند که می توانند سفر شما را به یاد ماندنی تر کنند. البته در مجموعه قره کلیسا هیچ گونه امکانات رفاهی وجود ندارد. با نزدیکترین پمپ بنزین 35 کیلومتر فاصله دارید. برای آب آشامیدنی بهداشتی بهتر است از آب معدنی استفاده کنید و غذای سبکی همراه خود داشته باشید چون احتمالا به رستوران بهداشتی و مطمئن دسترسی نخواهید داشت. وضعیت سرویس های بهداشتی هم متوسط است و مشکل خاصی نخواهید داشت. کی برویم؟ بهترین زمان بازدید از این بنا از اردیبهشت ماه تا پایان مهر ماه است. یادتان باشد که در هفته اول مرداد ماه به این بنا سر نزنید چون کلیسا میزبان مراسم مذهبی است و ورود افراد غیرمسیحی در این زمان ممنوع است.
سه شنبه 25 تير 1392برچسب:, :: 11:6 قبل از ظهر :: نويسنده : رامین
در زمان های بسیار قدیم وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود فضیلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند.انها از بیکاری خسته و کسل شده بودند ناگهان ذکاوت ایستاد وبه دیگران گفت: بیایید با هم یک بازی کنیم مثل قایم باشک. همگی از این پیشنهاد شاد شده بودند و دیوانگی فورا فریاد زد من چشم می گذازم و از انجایی که کسی دوست نداشت دنبال دیوانگی برود همه قبول کردند او چشم بگذارد. دیوانگی شروع به شمردن کرد همه رفتند تا چشم بگذارند.لطافت خود را به شاخ ماه --- اویزان کرد خیانت داخل انبوهی از زباله پنهان کرد. اصالت در میان ابرها مخفی شد. هوس به مرکز زمین رفت و دروغ گفت: من بهزیر سنگ ها می روم اما به ته دریارفت طمع داخل کیسه ای که خودش بافته بود رفت و دیوانگی مشغول شمردن بود. هفتاد ونه... هشتاد... هشتاد ویک... همه رفته بودند اما عشق مردد بود. او نمی دانست که کجا قایم شودو جای تعجب نیست همه ما می دانیم که پنهان کردن عشق مشکل است. در همین حال دیوانگی داشت به پایان شمارش نزیک می رسید که عشق پرید و بین یک بوته گل رز پنهان شد دی وانگی فریاد زد دارد میام و اولین کی راکه پیدا کرد تنبلی بود زیرا تنبلی تنبلیش امده بود قایم شود. وبعد لطافت را پیدا کرد دروغ ته دریا هوس در مرکز زمین یکی یکی همه را پیدا کرد به جزعشق واز یافتن عشق نا امید شده بود.حسادت در گوش دیوانگی گفت: تو فقط باید عشق را پیدا کنی و او در پشت بوته گل رز است.دیوانگی شاخه چنگک مانندی از روی درخت چید.وبا هیجان زیاد ان را داخل بوته گل کرد و دوباره ودوباره تا صدای جیغی-- را شنید عشق از پشت گل بیرون امد در حالی که دستهایش صورتش راپوشانده بود واز میان انگشتهایش خون می چکید.اری او کور شده بود زیرا شاخه به داخل چمهایش رفته بود و نمی وانست جایی را ببیند. دیوانگی گفت: من چه کار کردم من چه کار کردم او گفت: من چگونه می توانم تو را درمان کنم.عشق پاسخ داد تو نمی توانی که مرا درمان کنی......................... اگر می خواهی کمکم کنی می توانی راهنمای من باشی . و از ان روز به بعد عشق کور است و دیوانگی همواره همراه اوست واز همان روز تا همیشه عشق کور است ودیوانگی به همراه یکدیگر به احساس تمام ادم های عاشق سرک می کشند. هر عشق وعشق بازی را بهایی دارد. مهر دل تو زدلم ساز رهایی دارد. دوش به عشق گفتم بکن حال مارا رعایت. عشق ما پابرجاست تا کران بی نهایت.( حسن عامری) عشق یعنی مستی و دیوانگی. عشق یعنی ز خود بیگانگی. عشق یعنی شعله بر خرمن زدن. عشق یعنی رسم دل بر هم زدن. زنده باد هرچی عاشق و عشق است. و خداوند عشق را افرید................................ (کتاب پند های قند پهلو نوشته ی مهندس اقای حسین شکر ریز چاپ ششم صحه ی هفتاد)
پيوندها
  • سرگرمی بسیار جالب
  • هدیه صلوات
  • لینکدونی
  • فروشگاه
  • فندک برقی سیگار لمسی

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان ایران من و تو و آدرس irantakta.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.








نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 81
بازدید هفته : 108
بازدید ماه : 130
بازدید کل : 61451
تعداد مطالب : 178
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


weblogbartar.ir
weblogbartar.ir
پرشین چت بهترين چت روم فارسي با محيط زيبا و جذاب
کاربر:
رمز: