ایران ایران درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب
نويسندگان شنبه 8 تير 1392برچسب:, :: 9:2 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین
مقدمه کوتاه، برای درک و فهمیدن دروغهای تاریخ، تمام مطالب وبلاگ های انوش راوید را با دقت و در فرصت های مناسب بخوانید، و همچنین در این بازار آشفته اطلاعات و سیاست تشخیص مقالات دروغگو ها و دشمنان ایران کاری مشکل است که بزودی در این باره توضیحاتی میدهم. داستان دروغ قادسیه دشمنان می خواهند مانند بقیه داستان هایشان، قادسیه را هم بنای شکست ایرانی ها بدانند و با یک تیر چند نشان بزنند، اول بگویند ایرانی ها چندین ملت جدا هستند و بسیار ضعیف و آسیب پذیر، و دوم بگویند که براحتی بجان یکدیگر می افتند و خیانت و شکست و غیره، و سوم بگویند اسلام نه توسط فرهنگ، بلکه با زور و جنگ و خون به ایران بزرگ آمده است، و بسیاری چیز های دیگر بگویند. در مورد قادسیه آمده است، "رستم به پیش آمد.... و چهار ماه بین حیره و سیلحین اقامت کرد، بی آنکه اقدامی نسبت به مسلمانان به عمل آورد و یا با آنان بجنگد...... مشرکان [ایرانی ها] حدود یکصد و بیست هزار تن بودند و سی پیل و پرچم بزرگی داشتند........ عده مسلمانان بین نه تا ده هزار تن بود......"، (بلاذری ـ فتوح البلادان). سپاه ایران بنا بر آنچه آمده است بسیار مجهز تر از سپاه اعراب بوده است، و بلحاظ تعداد نیز برتری چشم گیری داشته اند. با توجه به امکانات آن زمان سلاحهای مورد استفاده جز شمشیر و نیزه و تیر و کمان نمی توانسته چیز دیگری باشد. دو سپاهی که با شمشیر و نیزه میجنگند باید فاصله بسیار کمی با یکدیگر داشته باشند، با شمشیر و نیزه نمیتوان از فاصله دور جنگید. تنها سلاحی که میتواند با فاصله مورد استفاده قرار بگیرد تیر و کمان است که اگر کماندار قدرت بازوی کافی داشته باشد و کمانش از بهترینهای آن زمان بوده حداکثر میتوانسته تیرش را تا فاصله 40 یا 50 متری پرتاب کند و این فاصله اگر تیر قرار باشد بدن دشمن را سوراخ کند باید به کمتر از این نیز تقلیل پیدا میکرد. بیش از این جنگ می آیند کلی زمینه سرایی می کنند و می گویند، وضع اخلاق و دین در ایران از بین رفته بود و ساسانیان ضعیف بودند و....این دروغها را دوباره نویسی نمی کنم چون بفراوانی در همه جا در دسترس است. نمونه از مطالب دروغ ــ "ابو رجاء فارسی از پدرش و او از جد وی مرا روایت کرد: من در نبرد قادسیه شرکت جستم و آن زمان مجوسی بودم. چون تازیان تیری سوی ما رها میکردند، میگفتیم دوک دوک که مراد از آن مغازل است. آن دوکها همچنان بر ما می بارید تا کارمان ساخته شد. گاهی یکی از مردان ما از کمان خود ناوکی رها میکرد و آن بر جامه کسی آویزان میشد و از آن بیشتر کاری نمیکرد و زمانی میشد که تیری از تیرهای ایشان زره محکم و جوشن دو لای مردان ما را می شکافت" (بلاذری ـ فتوح البلادان). در این روایت غیر واقعی بودن شرح حوادث بخوبی مشهود است، نباید این پرت و پلاها را بجای تاریخ قبول کرد، فکر و تحلیل کنید و بررسی نمایید. چگونه ممکن است سپاهی ده هزار نفری یا با اعدادی غیر واقعی و مختلف، با باراندن تیر سپاهی یکصد و بیست هزار نفری را نابود کند؟. فرض کنیم که ده هزار نفر یا تعدادی مختلف از عشایری که اعداد متفاوتی ذکر شده است، و در هر صورت اگر سپاه عرب روی یک خط مستقیم و افقی هر کدام نیم متر از زمین را اشغال کرده باشد، این خط از نقطه آغاز تا پایان آن خطی بطول پنج تا ده هزار متر خواهد بود، در مقابل این سپاه، ایرانی ها صف کشیده اند، 120 هزار نفر سپاه ایرانی با هر نوع آرایشی که متصور باشد، حتی اگر با فاصله یک متری از دشمن و روبروی یکدیگر صف کشیده باشند، غیر ممکن است که سپاه تازی بتواند با استفاده از تیر و کمان با توجه به فاصله لازم برای کارساز بودن تیر، بر ایرانی ها پیروز شده باشند. اگر سپاه ایران حتی در ده صف 12هزار نفری و هر صف با یک متر فاصله و پشت صف جلوئی ایستاده باشند فاصله های ایجاد شده پیروزی اعراب را ناممکن میکند. هر نوع آرایش دیگری نیز همین معضل را به همراه خواهد داشت. غیر ممکن است که تازیان توانسته باشند بیش از زمانی کوتاه در مقابل سپاه رستم دوام آورده باشند. اگر فرض شود که هر دو سپاه پس از ساعاتی تیرانداختن های اولیه عاقبت به جنگ تن به تن وارد میشوند، در این جنگ چون سلاح دیگری جز شمشیر، گرز، تبر و یا نیزه وجود ندارد و جنگی لزوما تن به تن است، چگونه میتوان تصور کرد که هر نفر از اعراب توانسته باشد بر 12 نفر سپاه مجهزتر ایرانی پیروز شده باشد!؟ عزیزان کمی بیاندیشیدش، شما توانایید و باید دروغ های دشمنان را دور بریزید، مقاله: لشکر و جنگ در دوره های تاریخ را مطالعه نمایید تا بسادگی دروغها را باور نکنید. در تحقیقات دانشمندان الکی و آبکی یکی از دلائل پیروزی اعراب بر ایرانی ها سبک بودن و سرعت عمل تازیان عنوان شده است. چنین توجیهی ازاساس غلط است. اگر این فرضیه را بپذیریم باز هم یک تازی که در حال دویدن است باید از سد 12 نفر سپاه ایرانی که ایستاده اند عبور کند، با توجه به حد توانائی بدن انسان، آن فرد تازی اگر"قهرمان" دویدن از روی مانع هم باشد قبل از رسیدن به آخرین صف از پای در میآمده است. آنچه بنام تاریخ بجای مانده است، ملغمه ای از روایت هائی است که مملو از رجز خوانی و توجیهی جز تقدیر الهی در ذهن مؤلف نمی توانسته داشته باشد. در واقعی بودن این روایتها باید تردید کرد و با بررسی های علمی و انتقادی، تاریخ واقعی را از درونش استخراج کرد، کاری که هنوز توجه کسی را جلب نکرده است. انوش راوید از شما دعوت می کند هوشیار باشید و تاریخ و تاریخ اجتماعی را باز اندیشی کنید، و مچ دشمنان دروغگو را بگیرید و افشایشان کنید. دروغگویان می گویند، رستم فرخزاد علاقه ای به جنگیدن نداشته است!، چرا؟ رستم به چه دلیل بیش از سه ماه در مقابل تازیان اردو میزند و از شروع جنگ روی گردان است؟ سه تا چهار ماه اردو زدن در بیابان مستلزم ارتباط دائم با پایتخت است. یک لشگر 120 هزار نفری باید مداوم بلحاظ روحی و غذا و علوفه تامین شود، بنا بر این عقل سلیم میگوید که جنگ هر چه زودتر باید آغاز شود و رستم نمی توانسته این امر را ندانسته باشد. اما روایات می گویند که او در آغاز کردن جنگ تعلل میکند و به پیروزی امیدی ندارد، چرا؟ دروغ و دروغ. علت چنین امری بر ما روشن نمیشود مگر در ارقام داده شده در روایات شک و تردید روا داریم. در این داستانها چون دروغ اسکندر مقدونی که پارسه را سراسر گنج می گفتند تا عظمت دروغ خود را بگویند، برای این جنگ و تیسفون هم سراسر خالی بندی کردند و برای تیسفون گنج ها نوشته اند. دروغ هایی که درباره جنگ نوشتند: در روز اول اسبهای عرب، از فیلان که آنها را جلو نگاهداشته بودند فرار کردند. چنین به نظر میآمد که فتح با لشکر ایران است، اما بعد که دستهای از تیراندازان به فیلها حمله بردند، سواران عرب از خطر جسته و ایرانیان را عقب نشاندند. فقط بصورت ساده برای آدمهای ساده قبل از قرن 21 می نویسند و نمی دانند انسان این قرن تحلیل می کند و هر چیزی را الکی قبول نمی کند. در روز دوم لشکر امدادی سوریه وارد شد. در روز دوم نبردهای تن به تن بین پهلوانان دو سپاه صورت گرفت. در روز سوم بار دیگر فیلها در خط جنگ ظاهر شدند ولی رییس نیروی امدادی که از شام آمده بود چشم فیل بزرگ سفیدی را با نیزه کور کرد، دیگری با فیل دیگر نظیر این را معمول داشت. بالاخره فیلها برگشته در لشکر ایران باعث اختلال شدند. اعراب به سبب رسیدن قوای عمدهای از شام قویدل شده و شب هنگام روحیهٔ اعراب بهتر از روحیهٔ لشکر ایران بود. عزیزان، صحنه آرایی داستان بسیار سبک و خنده دار می باشد و برای آدمهای قرنهای گذشته نوشته شده است، هیچ تعریف واقعی و توضیح اساسی داده نشده و کاملاٌ معلوم می شود واقعیت چیز دیگری بوده است. دو تن از سرداران لشکر مسلمان هر کدام جداگانه در تاریکی شب به لشکر ایران حمله بردند و جنگ در تمام شب جریان داشت. این شب را لیلۀ الهریر نامیده اند، چون نوشته اند صداهایی شبیه به صدای شغال و سگ از مجروحین طرفین فضا را پر کرده بود. در روز چهارم یعنی روز آخر جنگ اعراب قلب لشکر ایران را متزلزل ساختند. در این هنگام باد سختی بنای وزیدن را گذاشت که شن زیاد به سر و روی سپاه ایران میریخت ولی اعراب که پشت به طوفان بودند چندان صدمهای ندیدند. رستم فرخزاد در کنار درفش کاویانی ایستاده بود و سپاه ایران را رهبری می کرد. در این گیرودار یکی از عربها بنه رستم را بر روی او انداخت و او را مجروح ساخت. او خود را در نهر انداخت که شاید جانی بدر برد، اما عربی پشت سر او در آب جست و وی را کشت. این واقعه لشکریان ایران را به هراس انداخته دلهای خود را باختند و هزاران نفر خود را در آب انداخته غرق شدند. فتحی که در این جنگ نصیب اعراب شد آسیب سختی به روحیهٔ ایرانیان وارد ساخت. دروغ پردازان برای پایان دادن به داستان از باد کمک گرفتند و نویسنده نمی دانسته که در آن زمان و ماه توفان در کار نبوده و نمی آید و امداد های غیبی را به میدان می آورد و به هر شکل می خواهد دروغ بنویسد تا نتیجه جنگ را چنین تمام کند و چنین برداشت شود که اسلام با زور بوده و ایرانی فراری از مقابل دشمن و ضعیف، و اعراب دشمن خون آشام ایران هستند. ادامه دروغ ها که دروغگو ها از روی یکدیگر رونویسی کرده اند: پس از خسرو پرویز دربار ساسانی دچار هرج و مرج میشود پادشاهان مدت زیادی دوام نمیآورند. در مدائن رقابت ها بشدت وضع را آشفته کرده تا جائی که میان سپاهیان رستم و فیروزان جنگ در میگیرد و این در حالی است که اعراب نواحی مرزی سواد (عراق کنونی) با سرزمین های عربی رامورد تجاوز قرار داده و مردم به پایتخت( مدائن) همان تیسفون شکوائیه میبرند. کسی در تیسفون اعراب را جدی نمیگیرد. پایتخت سا سانی حتی پادشاه هم ندارد. بزرگان به رستم اخطار میکنند، "پارسیان به رستم و فیروزان که سالار مردم فارس بودند گفتند: چه میکنید، اختلاف شما مایه ضعف پارسیان شده و دشمن در آنها طمع بسته است. حرمت شما چندان نیست که پارسیان این وضع را بپذیرند که شما به نابودیشان کشانید، از پس بغداد و سباط و تکریت نوبت مدائن است هم سخن شوید، پیش از آنکه دشمن.... (تاریخ طبری که قبلاً از دروغ نویسی این کتاب نوشته ام). کلیک کنید: دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ اگر پوسیدگی جامعه را که برخی بر این باورند قبول کنیم، این روایت از طبری باید دروغ باشد ، چون جامعه پوسیده نمی تواند با آمدن یک نفر به سرعت سامان بگیرد. در این روایت طبری نکته بسیار با اهمیتی وجود دارد اینکه "سران قوم در اطاعت و اعانت وی از هم پیشی گرفتند" نشان میدهد که رقابت تا حد دشمنی که از قبل وجود داشت ادامه پیدا کرد و اکنون خود را در نزدیک شدن به "پادشاه جوان" نشان میدهد. در چنین اوضاعی یقینا جمع آوری 120 هزار نفر بنظر نمیآید ممکن باشد و اگر هم بود نمیشود آنرا برای چهار ماه در بیابان حفظ کرد و گذشته ازاینها، رستم و دیگر سالاران تا این میزان به اعراب بها نمیداده اند. اگر ما تعداد کسانی را که به روایت تاریخ طبری یا تاریخ های مشابه از ابتدای شروع تجاوزات اعراب تا زمانی که تمام ایران بدست اعراب سقوط کرد را جمع بزنیم من اطمینان دارم که به شماره های نجومی خواهیم رسید که با توجه به میزان جمعیت در آن زمان نامعقول به نظر میرسند. قبل از جنگ قادسیه چند برخورد دیگر نیز پیش آمده بود که تنها در یکی از آنها بنام "جنگ بویب" ما بین سپاهیان "مهران" سردار ایرانی و "مثنی بن حارثه" سردار عرب در میگیرد آمده است، "گوید: کسانی که آنرا دیده اند تخمین میزدند که استخوان یکصد هزار کس بود و همچنان ببود تا چاک خانه ها آنرا بپوشاند"( طبری دروغگو). در این تاریخ ها اعداد ارائه شده به اعتقاد من هیچکدام واقعی نیستند و نویسندگان روایتهائی را که بصورت نوشته و یا شفاهی بدست می آوردند را بدون هیچ اصلاحی بازگو کرده اند. در رابطه با "هرقل" و سپاهیان روم نیز در جنگ های "شام" همینگونه است و هر چند ماهی "هرقل" صد، دویست یا سیصد هزار سپاهی را در جنگ با چند هزار سپاهی عرب از دست میدهد. در موارد زیادی ارقام نجومی نیز بسیار دیده میشود، اعدادی مانند "هزار هزار هزار" ( میلیارد) و یا اعداد بزرگتری که همگی اغراق آمیزند خصوصا که این روایت ها از جانب اعراب داده شده اند و اعراب بنا به آنچه آمده بیشتر از عدد هزار، آنهم به شکل "ده تا صد تا" را نميتوانستند بشمارند و در میانشان بندرت کسی قادر به خواندن و نوشتن بوده است. دروغ قادسیه در چه روز و ماه اتفاق افتاد و آب و هوا در آن وقت چگونه بود؟ گفتنی زیاد است و محدودیت زیاد تر خوتان چون یک انسان عاقل و فهمیده هر چه را خواندید و یا شنیدید علمی به تحلیل بگیرید، نه مانند صدام احمق که قادسیه را جدی گرفت و نابود شد. بخاطر حساسیت موضوع قادسیه در تاریخ، نکته ها و چیزهای گفتی زیاد است، یکی را می گویم بقیه را خوتان بیابید، لورنس عربستان برای گرد آوری هزار جنگجو در عربستان و اردن، خیلی زحمت کشید و این به معنی کاری غیر ممکن بود، زیرا تمام قبایل عرب با یکدیگر دشمنی داشتند و فقط بلد بودند بی دلیل یکدیگر را بکشند، در اتحاد آنها نه امداد غیبی در کار بود نه دانایی خودشان فقط با کمک عوامل انگلستان در ابتدای قرن 20 و با ایجاد ذهنیتی که لازم کار استعمار بود انجام گرفت. دشمنان تاریخ تمدن و فرهنگ ایران تاریخ تمدن و فرهنگ ایران را نباید کرونولوژی تاریخ نگاه کرد، دشمنان ایران می خواستند ایرانی های عزیز از تاریخ شیرین خودشان بدرستی ندانند تا نتوانند آهنگ رشد و تکامل اجتماعی را بیابند. دشمنان احمق با نوشتن دروغها و شکست های با اغفال و ترفند آنها را بجای تاریخ در مخ های پاک و صاف وارد کردند. تاریخ اجتماعی ایران بزرگ در مسیر حوادث شکوفایی خاص خود را داشت که در جهان تأثیر فراوان گذاشت. واقعیت تاریخ ایران بعد از هخامنشیان سازمانهای قبیله ای است، پایه گذار آن بعد از دوره چند هزار ساله شاه خدایی و در ادامه تکامل اجتماعی ایران، اشکانیان می باشند که در تاریخ های دروغی اسکندر اشکانی را مقدونی گفتند و با یک دروغ تا کنون همه تاریخ دان های الکی را به اشتباه انداختند. انوش راوید دید دگری از تاریخ باز می کند، سازمان قبیله ای در ایران بزرگ تا پیدایش استعمار حاکم بود، شهرها، روستاها، عشایر کوچ نشین، همه در سازمان قبیله ای تکامل تاریخ اجتماعی را به آرامی می گذراندند. سازمان قبیله ای اروپا توسط روم از بین رفته بود ولی در ایران بزرگ تا ورود استعمار باقی بود که استعمار با کمک به ایجاد حکومت مرکزی که جبر ورود باروت و توپ و تفنگ بود، تشکیلات فئودالی بجای سازمان قبیله ای شکل گرفت و با بر پایی مرزهای جغرافیایی نمای دیگری به تاریخ داده شد. سازمان قبیله ای در ایران و ترکیه و آذربایجان خیلی سریع، تشکیلات فئودالی گردید، ولی در آسیای میانه تا ابتدای قرن 20 و ورود شوروی، در عراق و افغانستان و پاکستان تا آواخر قرن 20 و هم اکنون اثرات آن جریان دارد. دورانی که تشکیلات فئودالی در ایران تکامل می یافت، اروپا بسوی تکامل بورژوازی می رفت که استعمار ثمره آن بود. كشور هاي استعمارگر غربي همواره در صدد نفوذ به كشورهاي كمتر توسعه يافته براي استفاده از سرمايههاي فكري، اقتصادي و سياسي آنها در جهت اهداف خود هستند. امروز هم مانند تمام تاریخ ما ایرنی های دلیر در حال جنگ با دشمنان همیشگی هستيم، اما نه جنگ نظامي بلکه جنگ فرهنگي. وقتي دشمنان واستعمارگران ازشکست ايران درجنگ نظامي نا اميد شدند، جنگ فرهنگي را شروع کردند. براي اينکه بدانيم هدف دشمنان از جنگ و تهاجم فرهنگي چيست ابتدا معني فرهنگ را مرور مي کنيم. تعریف های زیادی از فرهنگ وجود دارد كه هر ملت و قومی شرح جداگانهاي از آن دارد. اولين بار واژهي فرهنگ در معني مردم شناسي و جامعه شناسي، توسط ادوارد بارنت تايلور، مردم شناس انگليسي سال 1871 ميلادي در كتابي به نام فرهنگ ابتدايی به كار رفت و نوشت، فرهنگ مجموعهي پيچيدهاي است كه در برگيرنده دانستنی ها، اعتقادات، هنرها، قوانين، اخلاق، عادات و هر گونه توانايي است كه انسان به عنوان عضوی از جامعه به دست ميآورد. تعاريف ديگر هم از فرهنگ وجود دارد، گاهی فرهنگ را شامل تمام فعاليتهاي گسترده اجتماعي ميدانند. بعضي ديگر فرهنگ را بعنوان ميراث اجتماعي و سنتی می نامند، عدهايي هم آن را راه و روش هاي زندگي معرفي ميكنند. مهمترين گفته ای که از فرهنگ می زنند، تعريف كامل آن است كه راهنماي همهي فعاليتهاي انساني است. يعني فرهنگ عامل تعيين كنندهي رفتار انسان است، فرهنگ توانايي خاصي است كه فقط بشر دارد. فرهنگ که در اصطلاح فرانسوي كالتور و يا در اصلاح انگليسي كالچر ناميده ميشود، در علم جامعه شناسي و يا مردم شناسي به معني كشت و كار، آبادكردن، كاشتن زمين و بارور ساختن بوده كه معني آن در ادبيات و علوم راه يافت و در قرن 18 ميلادي، نويسندگان غربي از آن به پرورش رواني و يا پرورش معنوي نام بردند. از اين پس بر اساس تعريف فرانسوي، فرهنگ به معني پرورش روح و جسم به كار برده شد و از آن به عنوان پيشرفت فكري و اجتماعي انسان و جامعه انساني ياد شده است، ولی انوش راوید فرهنگ را با دانایی قرن 21 هماهنگ می کند. اگر به معاني فرهنگ دقت كرده باشيد، فرهنگ يك خصلتي است كه تمام رفتار هاي انسان را در بر ميگيرد يا عامل تعيين كننده رفتار انساني است. پس مشخص ميشود كه استعمار و امپریالیست حساب شده و با بررسی هاي زياد تاریخی به اين نتيجه رسيدند كه جنگ فرهنگي را انتخاب كنند و با استفاده از فرهنگ به ستيزه جويي بپردازند. اگر در جنگ فرهنگي دشمن موفق شود، ديگر نيازي به جنگ نظامي نخواهد بود. چون تك تك افراد جامعه مورد هدف تبديل به سربازان بدون مزد استعمارگران ميشوند و بر عكس جنگ نظامي که امكان اشغال يك كشور را توسط كشور ديگر براي مدت طولاني غير ممكن ميسازد. در جنگ فرهنگي، فرهنگ مهاجم قرنها ميتواند از اقتصاد، سياست، منابع و سرمايههاي فكري و مادي كشور هدف يا اشغال شدهي فرهنگي استفاده نمايد، بدون هيچ نوع مقاومت از سوي آن كشور و يا صرف هزينه. مهمترين مانعي كه از نفوذ نظامی استعمارگران جلوگيري ميكند، فرهنگ ملي و سنتي كشورهاي مورد هدف است. بنابراين تمام سعي و كوشش غربيها بر اين است كه فرهنگ ملي و سنتي را در اينگونه كشورها نابود سازند. تا با استفاده از شرايط پيش آمده به راحتي اهداف شوم خود را پياده و اقدام به غارت سرمايههاي اين كشورها نمايند. بهرهگيري از ستون پنجم ضد فرهنگی و تاریخی، توسط دشمنان ستون پنجم انسان را به ياد جنگهاي نظامي مياندازد، ستون پنجم به بخشي از نيروهاي نظامي دو كشور در حال جنگ گفته مي شود كه در پوششهاي غير نظامي براي شناسايي نقاط ضعف و قوت دشمن بصورت مخفي وارد كشور مقابل مي شوند. در جنگ فرهنگي دشمنان از اين شيوه نيز استفاده ميكنند. اين افراد با دريافت پولهاي كلان در سطوح مختلف جامعه مورد هدف، رسوخ كرده و اذهان عمومي و به خصوص اذهان تصميم گيرندگان فرهنگي كشور مورد تهاجم را، منحرف ميكنند. از طرفي به دليل ارتباط مستقيم با اقشار مختلف مردم جامعهي مورد تهاجم، حملات فرهنگي انجام شده بر عليه مردم را ارزشيابي و راهكارهاي مناسب و تأثير گذار تري را به كشور هاي مهاجم ارائه ميكنند. يكي ديگر از شيوههاي استعمارگران اين است كه ارتباط نسل كنوني را با نسلهاي گذشته قطع كنند، مهمترین آن تکرار دروغ های تاریخی است تا نگذارند کسی به واقعیت و تاریخ نیک دست یابد. در صورتيكه اين خواسته آنها مسير شود، در واقع مثل اين است كه ارتباط شاخههاي يك درخت را با ريشه و تنه آن قطع كرده باشند، پس براحتي ميتوانند اين شاخهها را به هر درختي قلمه بزنند. سکه ها سخن می گویند همانگونه که در سخن وبلاگ نوشته ام تاریخ یک علم است، و باید آنرا علمی دید و با دانش های امروزی هماهنگ نمود. این وظیفه جوانان با هوش ایرانی است، که در هر مکان تاریخی و موزه ها و هر کتاب، دروغ ها را شناسایی کنند، و بدنبال واقعیتها بگردند. نباید اجازه دهید استعمار و امپریالیسم دروغ را بخورد ملت تاریخی ایران و مردم قاره کهن بدهد. اولین سکه های خلفا 663 م، با نام معاویه در داراب استان فارس نزدیکی نقش رستم ضرب شده بود، پشت سکه معاویه، آتش زرتشت نماد مذهبی ساسانیان دیده می شود، و روبروی چهره معاویه سمت راست Amiri wrushnikan حک شده است. این واژه یک عنوان ایرانی برای معاویه و معادل امیرالمومنین عربی است، در زبان پهلوی این واژه معنی ایمان و یا صداقت را می دهد. پرسشمهم، چرا معاویه عنوان امیر المومنین را بر روی سکه خود به زبان عربی ننوشت؟ همچنین از پسران معاویه سکه و یا سنگ نبشته و سندی در دست نیست، که واقعی بودن آنها را ثابت کند. عبداله بن زبیر 675 م، و عبدالملک مروان یعنی عبدالملک از مرو، نه عبدالملک پسر مروان، یا به عربی عبدالملک بن مروان. آنطور که تاریخ نویسان سنتی عرب و ایرانی ادعا می کنند، سکه های با لقب ایرانی Amiri wrushnikan 682 م، در داراب فارس به نام خود ضرب کرده اند. سکه های دیگری از عبدالملک مروان از 696 م، در مرو ضرب شده اند. در سکه مرو نام ایرانی عبدالملک مروان حک گردیده است، نه نام عربی عبدالملک بن مروان. آنگونه که سکه ها و واقعیت های تاریخی می گوید، اولین خلفاء امویان از ایران برخاسته بودند، نمونه آن سکه ای از عبدالملک مروان در داراب فارس با لقب امیرالمومنین که در 682 م، ضرب شده است. البته داشتن نام عربی دلیل بر عرب بودن نمی باشد، به تاریخ ورود نام های عربی به ایران مراجعه شود. در دروغ نام هایی به نام کتاب تاریخ برای تطبیق دادن سال های ضرب شده بر روی سکه ها با اطلاعاتی که نویسندگان سنتی عرب و ایرانی از زمان حکمرانی خلیفه ها و فرمانداران عرب داده اند، جعل هایی کرده اند. با بررسی نوین به راحتی مشخص است، منجمله دست بردن در تاریخ و نوشتن دروغ برای سالها و نام حکمرانان و غیره، زیرا آنها بیش از 200 سال بعد از وقایع تاریخ نگاری کرده اند، که بیشتر به رجز خوانی می ماند تا تاریخ نویسی. جوانان عزیز و با هوش ایران، هر وقت به مراکز باستانی و تاریخی می روید، نسبت به اطلاعات اشتباه که به شما می گوید، پرسش های دقیق علمی بکنید، و دروغ را شناسایی نمایید. اما چرا در سال 663 ، یعنی 20 سال بعد از نبرد دروغی نهاوند، هنوز یک خلیفه مثلاً عرب نماد یک کشور مغلوب را در سکه خود ضرب می کند. شاید بدین علت که فقط تعویض یک سلسله به سلسله دیگری محسوب می شد، و نه تسلط قومی بیگانه بر ایران زمین. البته در تکامل تاریخ اجتماعی سرزمین ایران می بایست شاهنشاهی ساسانیان را کنار می گذاشت، و در ادامه ساختار های تاریخی اجتماع وارد سازمان قبیله ای دینی می شد. در دور جدید تمدن ایران بجای تصویر پادشاهان ساسانی، تصویر امیر های ایرانی سازمان قبیله ای دینی با نماد های زرتشتی بر روی سکه ها ضرب شدند. این نظریه که ضرب سکه محافظه کارانه می باشد، و نقش نماد های قدیمی بر روی سکه بعلت مسائل اقتصادی ادامه می یابند، قابل قبول نیست، زیرا گفته اند دشمن با جنگ و کشتار به ملتی پیروز شده است. مهم تر از همه هیچ سنگ نبشته و یا شیء که از حفاری های باستان شناسی بدست آمده باشد و خبر از جنگ های ایرانیان و اعراب بدهد در دست نیست. همانگونه که قبلاً نوشته ام، در فرمول های تاریخ اجتماعی امکان ندارد، ملتی کم جمعیت که در بخشی از یک مملکت بزرگ بسر می برند و در قبایل بدوی زندگی دایره ای دارند، به کشور اصلی و پر جمعیت پیروز شود. تاریخ نویسان مسیحی و یهودی بیزانس در قرن 7 و 8 درباره جنگ های قادسیه و نهاوند و حمله اعراب برای تسخیر مصر و سوریه اشاره ای نکرده اند، چون اتفاق نیفتاده بود. ولی در بعضی کتاب های دروغی دیگر از آن زمان نقل قول های دارند، که اصل نمی باشند و جعلی هستند، و قرن ها بعد نوشته شده اند. دروغ نویس های رجز خوان نوشته اند، که یزدگرد سوم هنگام فرار در مرو بدست یک مرزبان در 651 م، به قتل رسیده است. قتل یزدگرد سوم نمی تواند صحت داشته باشد، یک مرزبان فقط زمانی یک پادشاه ساسانی را به قتل می رساند، که دیگر این پادشاه مورد تایید موبدان قرار نمی گرفت و طرد شده بود. اما تا به امروز زرتشتیان از یزدگرد سوم ستایش می کنند، و مرگ او را فاجعه ای برای ایران می دانند. قصد گزارش دهندگان خبر قتل یزدگرد سوم بدست یک مرزبان اشاعه این تصور غرض آلود است، که زرتشتیان به دین و سنت خود خیانت کرده اند، و پادشاه خود را به قتل رسانند. در باره سن یزدگرد سوم در زمان تاجگذاری نیز نظر های مختلفی بیان شده است، که همگی در ادامه دشمنی با تاریخ ایران و یا رجز خوانی و پرت و پلا گویی هایی است، که تا کنون از سادگی و نداشتن امکانات ملت ایران برای پدافند ملی میهنی، گفته و نوشته اند. در یاد آوری نمایم در بررسی های علمی مشخص شده است، تمام سکه های دوره اول اسلامی متعلق به حکام ایرانی می باشند، بزودی در صفحه جداگانه های آنها را می نگارم. دشمنان تاریخ ملت ایران و استعمار و امپریالیسم دروغ ها را با ترفند ها و شگرد های مختلف به مردم باورانده اند.
توجه: اگر وبلاگ، به هر علت و اتفاق، مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد، در جستجوها بنویسیدانوش راوید، سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید. نظرات و آگهی هایخود را در بخش نظرات وبلاگ فصلی انوش راوید مانند اینجا بنویسید، تا به مدت یک فصل هزاران نفر آنرا ببینند. از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم، همچنین کپی بردار از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع، آزاد و باعث خوشحال من است. کلیک کنید: حمله اعراب بیابانی به ایران دومین دروغ بزرگ تاریخ شنبه 8 تير 1392برچسب:, :: 9:2 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین
پیش گفتار قبلاً چند بار در پست های وبلاگ توضیح داده ام، که چگونه تمام نوشته های انوش راوید درباره دروغ های تاریخ، بر تحلیل های واقعی قرار دارد، یکی از تحلیل ها، بررسی لشکر و جنگ در طول تاریخ است. ما در داستان های دروغی حمله های، اسکندر مقدونی، اعراب بدوی، چنگیز مغول، تیمور تاتار، خوانده ایم که حمله کردند و جنگیدند و کشتند و.... ولی هرگز کسی از تاریخ دان ها، این دروغ های احمقانه را به تحلیل نگرفته است، فقط طوطی وار تکرار کرده اند. دوره های تاریخی نبرد جنگ در طول تاریخ را می توان به چهار دوره تقسیم کرد: * 1 ــ جنگ های عصر اول، یا دوران باستان، که مبتنی بر انرژی انسان بود، به دو طیف حکومتی تقسیم می شد، اول کشور هایی که بر اساس حکومت مرکز بودند مانند، سلسله هخامنشیان، روم باستان، شاهنشاهی ساسانیان، پادشاهی حبشه، که در قالب سپاه فشرده و انبوه هنگ های سازمان یافته بود. دوم سرزمین هایی که بصورت قبایلی بودند، مانند، اروپای شرقی، اعراب غرب قاره کهن و شمال آفریقا، که بر توده انسانی قرار داشت. * 2 ــ جنگ های عصر دوم، یا قرون وسطی، که مبتنی بر استفاده از حیوانات و تشکیل نیرو های سواره و پیاده با استفاده از زره و سلاح های سنگین بود. این عصر شامل دو طیف در جهان بود، اول کشور هایی که بر اساس نو بورژوازی اداره می شدند، و دوم سرزمین هایی که بر پایه قبیله ای و فئودالی قرار داشتند. برای مفهوم بودن این گفته ها به ساختار های تاریخ اجتماعی مراجعه شود. * 3 ــ جنگ های عصر سوم، دوره مدرن و انرژی مکانیکی، که مبتنی بر بکار گیری انرژی مکانیکی و سربازان حقوق بگیر بود، که از زمان ناپلئون شروع و در جنگ دوم جهانی نهادینه شد. این عصر هم داری دو طیف بود، کشور های صنعتی و کشور های عقب افتاده. * 4 ــ جنگ های عصر چهارم، دوره پسا مدرن، که این عصر به این وبلاگ مربوط نمی باشد. تحلیل تاریخی سپاه و جنگ تمام نوشته های انوش راوید درباره دروغ های تاریخ بر تحلیل های واقعی قرار دارد، یکی از تحلیل ها، بررسی لشکر و جنگ در طول تاریخ است. ما در داستان های دروغی حمله های، اسکندر مقدونی، اعراب بدوی، چنگیز مغول، تیمور تاتار، خوانده ایم که حمله کردند و جنگیدند و کشتند و.... ولی هرگز کسی از تاریخ دان ها این دروغ های احمقانه را به تحلیل نگرفته است، فقط طوطی وار تکرار کرده اند. لشکرها چگونه و با کدام پشتوانه انسانی و جمعیتی آراسته شدند و حرکت کردند، چه قدرت مادی و معنوی، ترتیب تدارکات تسلیحاتی و غیره چگونه بود، صف آرایی های نظامی و سیاسی آنها به چه شکل بود. آیا از سواره و پیاده و دژ کوب و غیره استفاده می کردند، سرباز های مهاجم چند ساله بودند، و نیاز عاطفی و جنسی آنها چگونه بر آورده میشد، پادگانها و میادین نظام جمع و مشق جنگی آنها کجا بود، تجهیزات سبک و سنگین، و وسایل حمل و نقل آنها به چه شکل بود. مسیر جاده ها و پلها و اقامتگاه ها چگونه تأمین میگردید، شناسایی خاک و جغرافیای دشمن به تمام معنی آن، و توانایی حریف به چه صورت بود. نوع حمایت های سیاسی و اقتصادی تشریح شود، چگونه کشتند، آثار اجساد کجاست، خرابه ها چه شدند. با چه سازمان و برنامه ای اداره می شدند، انگیزه ها و صدها سئوال دیگر. به این سادگی نیست، که لشکری بزرگ سازمان یابد، و چند هزار کیلومتر با جنگ حرکت کند، و با سادگی بپذیریم که واقعیت است، مگر میشود هیچ کتاب و کاغذ و نوشته و اثری از آن سپاه نباشد. افراد با هوش و با سواد نوشته های انوش راوید را تا آخر می خوانند، و به دشمنان می خندند که چقدر احمق بوده اند، و دروغها را به سادگی برای افراد چشم و گوش بسته گفته اند و تکرار کرده اند. همانطور که بارها گفته ام اندیشه و تحلیل های من بر اساس واقعیت هاست، و با دانایی قرن 21 آمیخته است. نمی خواهم آنچه تا کنون به نام تاریخ خوانده ایم تکرار کنم، داستانها و افسانه های تاریخی، یا رجز خوانی ها و ادبیات را بنویسم. بنا بر این افرادی که مطالب برای آنها سنگین است و یا دچار بیماری سندرم اسکندر که قبلاً نوشتم هستند، خواهشاً بی خیال شوند. می دانم جوانان عزیز هوشیار هم میهنم توانایی بالا برای درک و جذب وبلاگ هایم را دارند، و می توانند با دانش و تحقیق خود، مطالبی به این وبلاگها اضافه نمایند. ما باید از گذشته درس بگیریم و آهنگ سرگذشت را بیابیم و فکر سازی نماییم، تا بتوانیم امروز را به نیکی پیش ببریم و آینده بینی داشته باشیم، در غیر اینصورت دچار مشکل می شویم. غیر ایرانیها همین جوری و دیمی و بدون اندیشه و تحلیل دروغ های تاریخ ایران بزرگ را می پذیرند، چون دشمن یا احمق یا مزدور هستند. عده ای با دیدن فیلم های تاریخی هالیود و هنرپیشگان خوش قد و بالا می پندارند، در گذشته ها همه همین شکل و تیپ را داشتند، بی سواد ها نمی دانند، کسی که از ابتدای نو جوانی سواره نظام بوده پا های پرانتزی داشته و قادر نخواهد بود پیاده مسیر طولانی را بپیماید. نیرو های پیاده نظام هم قادر نیستند سواره نظام باشند، برای درک این موضوع یک آزمایش ساده انجام دهید، خود شما که اسب سوار نیستید چند ساعت اسب سواری کنید، متوجه می گردید که پا هایتان از بالای ران و زانو بشدت درد می گیرد، و روز بعد توانایی دوباره اسب سواری ندارید، و همچنین به مناطقی چون دشت گنبد و شمال شرق گلستان بروید، به ترکمن های عزیزی که از نو جوانی اسب سوار هستند بگویید چند ساعت پیاده راه بروند و دقایقی بدوند، می بینید که بشدت خسته می شوند و روز دیگر نمی توانند ادامه دهند. با آزمایش ساده و تفریحی به این نتیجه می رسید، که در گذشته برای ترتیب نوع جنگ و صف آرایی از هر دو نیرو پیاده و سواره استفاده میشد، که هر کدام کارایی مخصوص داشتند. دشمنان ایران واقعیت تاریخی هستند، و هر لحظه در وبها و تلویزیونها و جا های مختلف با آنها سرو کار داریم، همیشه وانمود می کنند، که ایرانیان چون چوب خشک بی خاصیت و بی خطر بودند، و مهاجمان بهایران بزرگ چون آدم آهنی اتمی بودند. تصور کنید، مهاجمی که معمولاً می گویند برای سرعت بیشتر در تهاجم سواره نظام سبک اسلحه هستند، و در تقسیم بندی های جنگی یک نیروی هزار نفره، به قلعه یا آبادی در گوشه ای از ایران بزرگ می رسند، البته این حرکت و تقسیم بندی نظامی خود داستانی دارد، قلعه یا آبادی دویست نفر مدافع دارد، مهاجمان به اولین دیوار می رسند، و مقابل خود کوچه های تنگ و پیچ در پیچ می بیند، که در تمام ایران بزرگ همه آن شکل بوده، که این طرح را اصولاً بخاطر دفاع ساخته اند، بویژه در مقابل سواره نظام. مهاجم سواره نظام نمی تواند با اسب وارد شود، و مجبور می شود پیاده شده، و آن سرباز که از اسب بزیر آمده، دیگر قادر نیست چون پیاده نظام بجنگد، چون سرباز سواره نظام سبک اسلحه برای حمله به پشت جبهه های پیاده نظام طرف مقابل در بیابان ها می باشد. عکس کوچه پس کوچه های تنگ مسقف آبادی ها و قلعه های ایران، مشروح در اینجا، عکس شماره 4559. اگر ما درست و صحیح تحلیل نکنیم، و هر آنچه را که دشمنان خواسته اند بپذیریم، بنابر این نخواهیم توانست قدرت اندیشه و تحلیل را به جامعه بدهیم. با دانستن ساختار نظامی و جنگی در طول تاریخ، خیلی از مسائل و دروغ ها افشا می گردد. مثلاً متوجه می شویم امکان آن نیست، که ساده بپذیریم آمدند و با سرعت تاختند، و تا میشد دروغ شنیدیم. در دوره های مختلف تاریخی جمع آوری نیروی جنگی و لشکر کشی و سپاه آرایی و نبرد، شکل های مختلف داشت. البته در تاریخ همیشه برخورد بین نیرو های دوره های مختلف ذکر شده است، مانند حمله هون به روم و یا حمله به سرخ پوستان آمریکایی، حمله های امپریالیستی در چند دهه اخیر به کشور ها. دوره های فوق را که کامل کننده عصر های نوشته شده در ابتدای مقاله است، در زیر می نویسم و در آینده به آنها می پردازم. * دوره های انسان های قدیم و سنگ میانه و نوسنگی، هر کدام شکل متفاوتی داشتند، که در آینده به سپاهیگری در آنها می پردازم. * دوره پادشاهان خود کامه، از ابتدای تمدن های فراعنه و سومر در بین النهرین، تا پایان سلسله هخامنشیان. * دوره ظهور دین های خدایی، از پایان هخامنشی ها تا پیدایش باروت و بورژوازی. * دوره بورژوازی و استعمار تا امپریالیسم و حمله به عراق. لشکر در هر بخش از تاریخ های فوق مفهوم جداگانه ای داشته، و آراستن و آرایش جنگی آنها متفاوتی بوده است، که برای بررسی و تاریخ نگاری آنها، باید نگاه دقیق داشت به آثار به جای مانده در آن دوره مورد نظر، مانند قلعه ها، کنده کاری ها، کتیبه ها و نوشته ها، آثار موزه ها و قبرها. لازم است واقع بینانه و بدور از بیماری سندرم اسکندر تمام شواهد را کنار یکدیگر قرار داد تا نتیجه گرفت، و هم چنین مستمر این نتایج را در اینترنت به اندیشه و تحلیل مجدد دانشوران مربوطه قرار داد، تا بهترین کار را به سر انجام رساند. تحلیل ابزار نرم و سخت نبرد مهمترین وسیله از قدیم در جنگها اسب بود، از اسب شروع می کنم و به مرور به تمام ادوات جنگی می پردازم. ![]() ![]() عکس اسب، عکس شماره 2501 ، اسب تا قبل از چنگ اول جهانی مهمترین ابزار جنگی بود، در دروغ های تاریخی از نبرد ها گفته و نوشته اند، ولی چون از اسب و سوار کاری شناختی نداشتند، دروغشان براحتی آشکار می شود. توجه ــ برای دانستن از نژاد اسب و چگونگی استفاده از اسب در نبرد بروید به: ابزار جنگ در تاریخ ایران. برای دانستن از واقعیت نبرد های تاریخی، که در کتاب های داستانی تاریخی زیاد است، باید از چگونگی آرتش در زمان های مختلف تاریخ اجتماعی بدرستی دانست. بدین منظور متن زیر را از دانسته های مختلف نوشته و بزودی آنرا باز نویسی و افزون می کنم. قبیله های اولیه ــ نظام جمع و هیچ مرحله جنگی و ارتشی را نمی دانستند، بی کله مانند سرخ پوستان آمریکایی به دشمن حمله می کردند، فاقد سلسله مراتب بودند. فرماندهی را رئیس قبیله بعهده داشت، و تمام نیرو ها از یک قبیله بودند، در ایران قبل از سومری ها بود. سازمان قبیله ای ــ آرتش همانند قبیله های اولیه بود، فقط بجای یک قبیله از چند قبیله تشکیل می شد، که بر اساس شرایط جغرافیایی با یکدیگر اتحاد داشتند، در ایران از حکومت اشکانیان آغاز شده بود. سازمان قبیله ای دینی ــ همانند سازمان قبیله ای ولی با گسترش بیشتر و از جمع قبایلی تشکیل می شد، که تابع یک دین یا مذهب بودند، در ایران بعد از ورود اسلام تا دوران فئودالی و ورود استعمار بود. تمرینات جنگی محدود بود فرماندهان از روسای قبایل تشکیل می شدند، و قبیله بزرگ تر و قدرتمند تر فرماندهی کل نیرو ها بر عهده داشت، نیرو ها بنا به توانایی و جغرافیای قبیله ها پیاده نظام و سواره بودند، نمونه آنرا در داستان دلاوری از ایران نوشته ام. شاه خدایی ــ نظام جمع و تمرینات نظامی وجود داشت، فرماندهان توسط پادشاه انتخاب می شدند، و از میان شاهزادگان بودند، بدون اینکه آموزش فرماندهی داشته باشند. ارتش از واحد های مختلف سواره و پیاده سنگین و سبک و قلعه گیر تشکیل می شد، اما نیروها توانایی و دانایی سنگر بندی و تاکتیک های مختلف را نداشتند. در ایران آرتش های سلسله هخامنشیان و نیمه اول شاهنشاهی ساسانیان از این نمونه بودند. حکومتهای دینی ــ ارتش همانند شاه خدایی بود، ولی توانایی سنگر بندی و پناه در قلعه را داشتند، ولی استفاده از تجهیزات سنگین مانند قلعه کوب های شاه خدایی نبود. واحد های ارتش از میان قبایل و یا روستاها انتخاب می شدند، فرماندهان از روسای قبایل و یا وابستگان حکومت بودند، آموزش نظامی فرمانده هان همان مطالب نبرد های کتاب های دینی بود. نمونه های آن در دوره اول اسلامی و دوره دوم اسلامی ایران بود. شاهنشاهی های ایرانی ــ در نیمه دوم شاهنشاهی ساسانیان و حکومت صفویه و شاهنشاهی قاجاریه بود، ارتش ترکیبی از ارتش های تاریخی شاه خدایی و حکومت های دینی بود. در این نیروها رد پای ملی گرایی مانند خواندن شاهنامه فردوسی دیده می شود، درصورتیکه در دوره های قبل ملی گرایی معنی خاص نداشت. دوران بورژوازی ــ آرتش ایران تحت تأثیر ارتش های کشور های پیشرفته قرار داشته، اما فاقد روحیه واقعی ملی ایرانی بوده، به همین جهت رگه هایی از حکومت های دینی و شاه خدایی در آن دیده می شود، نمونه آن از بعد از انقلاب مشروطه در ایران است. . . . . ادامه دارد و باز نویسی می شود.
عکس نمونه یک رئیس قبیله اولیه امروزی، عکس شماره 4352 ، و عکس خیالی از فریدون در شاهنامه فردوسی، عکس شماره 2501 از آلبوم عکس شاهنامه فردوسی. آیا می دانید، نظام جمع و مشق نظامی و تاکتیک های رزمی و استراتژی نبرد در دوره های مختلف تاریخی و تاریخ اجتماعی چگونه بوده است؟ ایرانیان و دریا نوردی تاریخ بشر از کرانه های خلیج فارس آغاز گشته است، خلیج فارس اولین دریایی است که انسانها روی آن با قایق بحر پیمایی کردند. بقایای ویران گور های دیرین در بحرین و ایلام و کاوش های مقدماتی دیرین شناسی که پیرامون بوشهر به عمل آمده، ثابت می کند که در آن جا بیش از هزار سال پیش از میلاد تأسیسات کشتیرانی وجود داشته است. بنا به سروده حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه، نخستین کسی که به ساختن کشتی دست زد، جمشید جم از سلسله پیشدادیان بود، به فرموده شاعر بلند پایه ایران جمشید با کشتی بر آبها و دریاها گذر کرد و از کشوری به کشور دیگر رفت. * گذر کرد از آن پس به کشتی بر آب <><> کشور به کشور بر آمد شتاب * قدیمی ترین سند حاضر از دریا نوردی ایرانیان، گویچه ای از گل پخته است، که در حفاری های ناحیه جغامیش خوزستان به دست آمده و مربوط دوران پیدایش خط می باشد. در تاریخ ایرانیان به علت داشتن سابقه طولانی دریا نوردی و نیز مسافرت های مدام دریایی در خلیج فارس و دریای مکران موفق به کشف و ابتکار های مهمی در زمینه دریا و دریا نوردی شده اند. اختراع فانوس و علائم دریایی، قطب نما، سکان، حفر کانال، و نیز نوشتن و ثبت اطلاعات و اتفاقات، دانستنیها و دانش های دریانوردی در دفاتر که به راه نامه معروف شده بود، در تاریخ کشتی های بادبانی توضیح داده ام. ![]() عکس نمونه کشتی جنگی ایرانی در زمان نادر شاه افشار، عکس شماره 1210 . از بدو ورود استعمار گران در قرن 16 میلادی به خلیج فارس و دریای مکران، دریا نوردی ایرانیها رو به ضعف گذاشت، و روز به روز ایرانی ها بیشتر از دریا فاصله ذهنی گرفتند. برای بازگشت به دوران شکوفایی دریا نوردی ایرانی، باید کودکان را از ابتدای دبستان با دریا آشنا کرد، و آنهایی که علاقمند تر هستند به دریا فرستاد، تا به کشتی و دریا عادت کنند.
عکس یک سوار مغول و اسب مغولستانی، عکس شماره 4244 ، همانگونه که می بینید، اسب های تاریخی مغولستانی کوتاه قد هستند، و به هیچ عنوان توانایی رقابت در سرعت، با اسب های ایرانی را نداشته و ندارند، مشروح در پاسخ به شبهات دروغ حمله مغول به ایران.
شنبه 8 تير 1392برچسب:, :: 9:2 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین
پیش گفتار این مقاله برای این می باشد که واقعیتها را واژگون ببینیم، و بدانیم آنچه که در تاریخ گفته اند چیز های تحریف شده ای است، به مرور این مقاله گسترش می یابد. استثمار ـ استعمار ـ امپریالیسم هزاران قطعه کوچک و بزرگ در کارند تا اتوموبیل حرکت کند، و اگر یک پیچ کوچک هم نباشد اتوموبیل راه نمی افتد، یا باز می ایستد. این قطعات در استعمار، بلوک های خاص، انجمن های سری دینی، کلوپ های مختلف و عوامل ریز و درشت در هر جای جهان می باشند، که یکی از آهن است و دیگری آلیاژی از مس و سرب و غیره. ماشین استعمار همانند خودرو می مانند، که تمام ارکان و اجزا آن در کارند، تا چرخ کثیف آسیاب خون را بگردانند. در قرن 20 استعمار قدیمی توانایی خود را از دست داد، و در ادامه تکامل به امپریالیسم ختم بلا شد. در قرن 21 امپریالیسم قرن گذشته هم نمی توانست پاسخ برای جلوگیری از رشد فکری و توانایی جوانان کشور های در حال توسعه، مانند: چین، هند، کره، پاکستان، ترکیه، ایران، و غیره و غیره باشد، بنابر این به نرم افزاری تبدیل شد، که تصور و تحلیل آن برای قرن قبلی ها مشکل است، این شکل جدید که از تکامل استثمار، استعمار و امپریالیست است، فعلاً امپریالیسم نو می گویند. کاسب کاری نو پدید در قرن 12 و 13 میلادی در اروپا را جعلی اومانیست نامیدند، و همان ها احمقانه با بوق بوق آغاز تمدن نو در تاریکی قرون وسطی را سر دادند، و این بورژوازی اولیه که پایه استعمار را بوجود آورد تقلبی رونسانس گفتند. تا امروز برای هر مرحله از تکامل، تاریخ پلید، نامی و داستانی گفتند، که به اندازه لازم این وبلاگ در پیش گفتار نبرد دروغی چالدران توضیح داده ام. دنبال امپریالیست در نیمه دوم قرن 20 سرمایه داری فرا ملی بود، که سرمایه داری بورژوازی را در کشور های توسعه یافته بوجود آورد، و آرایشی جدید به این سرزمینها داد، که خود زمینه تکامل در امپریالیسم گردید. مژده برای ورود امپریالیسم نو فرو ریزی شوروی و دیوار برلین بود، و بانگ آن، فرو ریزی مرکز تجارت جهانی گردید. نرم افزاری که برنامه های امپریالیسم نو را اجرا می کند، در دستان دولتی و حکومتی یا کارخانه ای و بانکی نیست، شناخت این نرم افزار کار پیچیده ای است، که اول باید آن را بعنوان یک برنامه که تحلیل در سابقه و کار کرد دارد حساب کرد. این نرم افزار نیازمند سخت افزاری است، که اجرای برنامه کند، این سخت افزار تنها در ظاهر امپریالیست های سابق و آمریکا و اسرائیل و غیره و سران آنها نیست، بلکه در تارو پود سرمایه داری فرا ملی و در بورسها، و فرزند ناشناخته آنها سرمایه داری بی هویت قرار دارد. بحث وبلاگ انوش راوید تحلیل بوجود آمدن دروغ های تاریخ است، بنابر این مقدار نیاز این مطالب را می نگارم. تاریخ ورود استعمار به ایران اولین بورژوازی اروپا از ابتدای قرن 13 در ونیز بوجود آمد، و کار و تجارت نو، پدید گشت، نخستین هدف غیر اروپایی آن پدیده آسیا بود. با پیدایش توپ و همراهی این نو بورژوازی، فئودالها با وزن سنگین دو هزار ساله خود، که زیر پوشش دین بودند، محکوم به سقوط شدند. آخرین سنگر آنها دولت بیزانس بود، که به نوعی فئودال ها را زیر نفوذ داشت. این پدید جدید رشد تمدن بشری برای بقای طبیعی خود، نیازمند تولید منطقی بود، که ما آنرا اومانیست می دانیم. ولی موج حرکت مردم برای تمدنی دگر تمام اروپا را گرفت، که در پس چهره آن رنسانس بود. این فشار ها که سیاسی و اقتصادی بود، موجب شد بیزانس راحت فرو ریزد. رقیب بیزانس یعنی واتیکان، که به حرکت مردم نزدیکی جغرافیای داشت، به نوعی برای سقوط بیزانس کمک کرد. بورژوازی در تجارت با آسیای قبیله ای، توپ و تفنگ را در مقابل طلا و جواهر، خدا می داند چه اشیای ارزش مند تاریخی توسط آنها نابود شد، چون در ابتدا نمی دانستند که طلا ها چقدر عتیقه و قیمتی است، آنها را ذوب می کردند. با همین اسلحه ها و هم چنین نفوذ خواسته جدید مردم به بیزانس و تنفر از حکومت دینی آنجا، خاطرات سقوط تکرار شد. تونل آناتولی که از یک قرن پیش در دست عشایر بود، کاملاً باز شد. بورژوازی با این سقوط روم شرقی ناگاه خود را در گام بزرگی دید، که استعمار نو پیدا بود. ایلات و اقوام در ده ملیون کیومتر مربع نیمه غربی آسیا یا قاره کهن خودمان، که در زندگی دایره ای بسر می بردند، بهترین طعمه بودند. چهره های جدید استعماری، خیلی سریع جهان را بین خود تقسیم کردند، و هر کدام در زمان های قدرت و ضعف به رقابت پرداختند، البته با نوعی هماهنگی. با این تقسیم بندی و بسته شدن راه آسیای صغیر توسط عثمانی، استعمار گران از راه های دریایی جنوب به سمت خلیج فارس و ایران آمدند. مسلمانان و بویژه ایرانی های اطراف اقیانوس هند، در خصوص جزایر و سواحل و بلاد منطقه خویش و احوال بادهای و بارانها و جریانها و راه های آبی و فن کشتیرانی و تجارت اطلاعاتی عمیق و گسترده داشتند. ایرانیان قدیم این دانش را که راهنامه خوانده میشد نوشتند، و در طول تاریخ مورد استفاده ناخدا یان که کلمه ای است از زبان پارسی، قرار می گرفت. واردین به رمز های دریا نوردی را معلم می گفتند، این دانش ها مورد استفاده و یا در واقع سوء استفاده استعمار، برای پیش برد اهداف شوم قرار گرفت. در سال 1497 یا 902 قمری، واسکواداگاما که همراه تلمی دیاز بود، از امید نیک به زنگبار رسیدند، این اولین بار بود که اروپاییان پیش قراول استعمار، به زنگبار که کلنی نشین پارسی از دوران هخامنشیان بود رسیدند، تا این زمان دریا نوردان ایرانی و عرب مخلص اقیانوس هند بودند. پرتغالی ها در زنگبار با معلم بزرگ ایرانی دریاها و جغرافیا شهاب الدین احمد بن ماجد آشنا شدند، و معلم ایرانی با روش پاک معلمی آنچه از دانش داشت در اختیار آنها گذاشت. ببینید استعمار چگونه با دانایی و پاکی ایرانی ها اولین برنامه خود را ریخت، و آنها همچنان می خواهند از این سادگی و در قرن 21 سوء استفاده مجدد نمایند، ولی در قرن سنت گریزی امکان آنرا ندارد. در سال 1505 // 911 قمری، الفونسودالبوکرک پرتغالی، بدستور نایب سلطنه پرتغال فرالسیسکودالمیدا، در هند، کشتی های ایرانی متعلق به هرمز را غارت کردند و آتش زدند، این اولین برتری توپ و تفنگ استعمار گران بود. البته یاد آوری نمایم، که دروغ های نوشته شده درباره تاریخ مغول باعث مخدوش شدن نفوذ و ترفند های استعمار گران شده است، این وظیفه عزیزان تاریخ نویس ایران بزرگ می باشد، که نسبت به کشف واقعیت های تاریخی اقدام کنند. سپس پرتغالیها به عمان و مسقط رفتند با قدرت آتش برتر، کشتند و نابود و غارت کردند. بگویم که این نوع غارت و ماجرا هایی که درباره آن نوشته اند، واقعیست، نه مانند آنچه که از غارت های اسکندر و چنگیز نوشته اند. حاکم ایرانی هرمز نیرویی مشتمل بر سی هزار نفر ایرانی و عرب و مزدور فراهم آورد، و با چهار صد کشتی کوچک و بزرگ، برای مقابله با دشمن شتافت. در دریا و جزایر کوچک، قدرت آتش توپ و تفنگ پرتغالی باعث برتری شد، سپاهیان ایران شمشیر و کمان داشتند، و فاقد سلاح آتشین بودند. نبرد به سود سلاح گرم شد، و ایرانیان کاری از پیش نبردند و مجبور به سازش شدند، احتمالاً ترفند های بورژوازی هم در این کار نقش داشته، مانند رشوه دادن و وعده پست و مقام و چیز های دیگر پشت پرده که ما نمی دانیم. اولین قرار داد استعماری بسته شد، و حاکم هرمز تابعیت پادشاه پرتغال را پذیرفت و متقبل شد که در حال پنج هزار اشرفی به عنوان غرامت، و هر ساله پانزده هزار اشرافی به عنوان خراج به پادشاه پرتغال بپردازد، و کالا های تجاری پرتغال، که به هرمز وارد شود از پرداخت حقوق و عوارض گمرکی معاف باشد. آلبو کرک پس از امضای این قرار داد، یک قلعه نظامی در هرمز ساخت، و پایگاه تجاری در آنجا بنا نهاد. از این پس آنها مزه بورژوازی را به ایران آوردند، و بدین ترتیب با شاه و دولت و سپاه ساختند و بافتند، هر آنچه می خواستند کردند. اولین حکومتها و بازارها بسبک نو در ایران شکل گرفت، و ما از این تاریخ طبقاتی و جدا شدن مردم را می بینیم. قبل از آن اختلاف مردم ایران بزرگ با یکدیگر فقط نام قبیله آنها بود، ولی بعد از این مرزها و سرمایه ها جدا شد و شاه ها و حاکمان، کاخ ها ساختند و پشت آنها کوخها و کپرها پدیدار گشت. از این تاریخ ما شاهد آثار مهمی از اختلاف طبقاتی هستیم، بعد از هخامنشیان کاخ های شاهان دیگر چندان زیاد نبود، یکباره پدیدار گشت. اینگذر تاریخی ایران، یعنی ورود استعمار و بورژوازی به ایران بسیار مهم است، و باید توسط هم میهنان گرامی تاریخی، در باره آنها تحقیقات وسیع و بدور از دروغ های دشمنان صورت گیرد. اولین تحمیل استعماری به ایران توسط فیلیپ دوم پادشاه اسپانیا و پرتغال: * آزادی مذهبی پیروان کلیسای کاتولیک در ایران. * عدم سازش با ترکان عثمانی و ادامه جنگ و اتحاد با اسپانیا و پرتغال بر ضد عثمانی. * اخذ امتیازات بازرگانی برای اتباع خویش، یعنی اسپانیا و پرتغال. برای جنگها و اختلافات و کودتاها که در دوران نفوذ استعمار در ایران بوده، باید تحقیقات واقعی صورت گیرد و از منابع دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ مانند، عالم آرای عباسی، تاریخ طبری، که دروغ در آن زیاد است خود داری شود. باید خیانتها و جنایت های دول استعماری در ایران شناسایی شود، و در صورت توانایی نسبت به آنها اقداماتی جهت احقاق حق صورت گیرد. در این زمینه انوش راوید آماده همکاری و هم فکری با علاقه مندان می باشد، تا نسبت به محاکمه مجازی جنایتکاران تاریخی اقدام شود، یا ایجاد تبلوری از راه راستی درحقوق تاریخی ایران. در سال 1578 م// 996 قمری شاه عباس صفوی با یک کودتا بر تخت سلطنت نشست، این اولین کودتا در تاریخ سیاسی جهان بسبک امروزی است، که در ایران اتفاق افتاد!. همزمان بود با روی کار آمدن بورژوازی انگلستان، که در گذر از دوران وسطی و گرفتن قدرت دریایی رو به رشد سریع در جهان، هم چنین دوران ضربه پذیری امپراتوری ثروتمند ماورای بحار اسپانیا و پرتقال آغاز گردیده بود. سلطنت شاه عباس رابطه ای مستقیم به اتفاقات جهان مدرن آن روز یعنی اروپا داشت، درست در همین ایام یک هیئت انگلیسی تحت نظر سر آنتونی شرلی و برادرش رابرت به ایران رسیده، و مورد توجه زیاد شاه عباس قرار گرفتند. و رقابت بین اسپانیا و انگلیس در ایران آغاز شد، مانند فیلیپ، طی دستور العمل مورخ 15 فوریه 1594 به لزوم حفظ ارتباط سیاسی با ایران فرمان داد، و سفیر غیر رسمی وی نیکولادی ملو به شاه عباس توصیه کرده بود، که هرگز به وعده های سر آنتونی شرلی و دولت انگلستان اعتماد نکند، و دوستی پادشاه اسپانیا را که دیرینه و استوار است، همچنان نگه دارد، و وعده کمک تمام دول مسیحی به ایران برای جنگ با عثمانی را می داد. شرلی هم متوجه شد و اقدامات متقابل در ایران انجام داد. این آغاز مبارزات دول استعماری با یکدیگر در ایران بود، منجمله برای تسلط به خلیج فارس و همه خاک ایران بزرگ، تمام کلک ها و ترفند ها را بکار بردند، منجمله دروغ گفتن در تاریخ و نوشتن سفر نامه های تقلبی. پس از پرتغالیها و انگلیسی ها ملل دیگر اروپایی پای به ایران نهادند، برای بردن سهم بیشتر از منافع حاصل از استثمار مردم ایران، به حکومت های محلی و غیره نفوذ کرده، خودشان چون سگ و گربه به جان هم افتادند. ما در طول قرنها ناظر این جنگ و جدال های خشن و خونین بودیم که صدمات جانی و مالی و اعتباری به ایرانی ها رساند. اما بدبختانه هرگز اندیشه نکردیم که اینان بر سر چه یکدیگر را بدین گونه سبعانه و دد منشانه پاره می کنند و علت نزاعشان چیست. آیا مردم ایران بزرگ با یکدیگر دشمنی دارند یا استعمار در تاریخ برای ما چیز هایی ساخته و پرداخته؟ در کتاب های مختلف که مقاله را از آنها نوشتم دو شکل دیدم: پرتغال و پرتقال، که احتمالاً هر دو صحیح می باشد. در ضمن بگویم میوه پرتقال، میوه ای ایرانی است و در گذشته به آن اورنج می گفتند که تعریف آنرا در چلاسر و جل می یابید، پرتقالیها یکبار دیگر از جنوب و بندر عباس، که در آنجا اورنج کاشته میشد، آنرا به داخل ایران آوردند، و به نام کشور آنها در ایران پرتقال نامیده شد!! یاد آوری نمایم، اورنج در زبان انگلیسی هیچ هم وزنی ندارد، زیرا در زمان رومیها از ایران به آنجا می بردند. واحد پولمان ریال یعنی سلطنتی، که نامی پرتقالی است، این موضوعها جای تحقیقات وسیع دارد، در واقع رد پای استعمار است. همیشه تعجب می کنم، که چرا این دو نام را عوض نمی کنند، و می آیند نام های بین المللی چون کامپیوتر و هلی کوپتر را برایشان حرف در می آورند. آیا امپریالیسم نو را می شناسید و تأثیر آن را در زندگی روزمره می دانید؟ امپریالیسم و امپریالیست اصطلاح اَمپـِریالیسم Imperialism به معنی طرفداری از حکومت امپراتوری است، در واقع مرحله پیشرفته جامعه سرمایه داری است، در این مرحله سرمایه داری از دوران رقابت آزاد وارد مرحله انحصاری می شود. در اواخر قرن نوزدهم حکومت انحصارها در جوامع سرمایه داری پیشرفته جایگزین رقابت آزاد شد، سیاستی که مرام گسترش نفوذ و قدرت چند کشور پیشرفته بر کشور های دیگر گردید. در پایان قرن نوزدهم تغییرات فنی چشمگیری در صنایع فلزی، شیمیایی و ماشین سازی روی داد، ظهور شیوه های جدید ذوب فلزات راه را بر کارخانه های عظیم فولاد و فلز سازی گشود. افزایش محصولات فولادی، تکامل بیشتر ماشین سازی و احداث راه آهن را ممکن ساخت. با کشف و اختراع انواع جدید ماشین، دینام، موتور، با خاصیت احتراق داخلی، توربین بخار، دیزل، تراموا، اتومبیل، لکوموتیو دیزل و هواپیما انگیزه ای شد برای رشد تولیدات صنعتی و گسترش حمل و نقل. بر اثر از میان رفتن سرمایه داری خرد یا خورده بورژوازی داخلی در چند کشور اروپایی، تراست ها و کارتل ها یا در اصل سرمایه داری کلان پدید آمد، که متاقباً آن کشور ها دچار تورم تولید و کمبود مواد خام گردیدند، این کشور ها برای به دست آوردن امکانات لازم به کشور های دیگر و مستعمرات آنها شروع به تجاوز کردند. در حالی که در نیمه قرن نوزدهم رشته های صنعتی سبک در تولیدات صنعتی، به طور عمده نساجی متداول بود، در اواخر قرن نوزدهم نقش عمده بر عهده صنایع سنگین، ذوب فلز، ماشین سازی، استخراج معادن، صنایع شیمیایی و برق بود، که تجهیزات غول آسا و احداث کارخانه های عظیم آن نیاز به سرمایه های بزرگ داشت. تکامل نیرو های مولد و روابط تولید در طی دوره سرمایه داری غیر انحصاری، راه را برای گذار به امپریالیسم هموار نمود. همچنین پیدایش امپریالیسم و در نتیجه تمرکز و انباشت سرمایه طی دوره رقابت آزاد در دستان گروهی از بزرگترین سرمایه داران بود، که از طریق ورشکستگی و نابودی سرمایه داران ضعیفتر و کوچکتر حاصل گردید. در این مرحله سرمایه داران بزرگ برای کنترل بازار و جلوگیری از بحران های اضافه تولید، و بالا نگه داشتن سطح قیمت ها با یکدیگر متحد شدند، و انحصاراتسرمایه داری را تشکیل دادند. این مرحله از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن حاضر آغاز میشود، مشخصه های اساسی تئوری مربوط به امپریالیسم و تجزیه و تحلیل آن، تمركز و تراكم تولید و سرمایه است که موجب ایجاد انحصارها (مونوپولها) گردیده. انحصارها در این مرحله نقش قاطع در حیات اقتصادی بازی میكنند. همچنین تركیب سرمایه بانکی و سرمایه صنعتی به پیدایش سرمایه مالی و الیگارشی مالی منجر گردیده، و صدور سرمایه به جای صدور كالا اهمیت ویژهای كسب کرده است. در قرن 20 اتحادیه ها و كنسول های انحصاری سرمایه داران، که به صورت كارتلها، تراستها و کنسرسیومها جهان را از نظر اقتصادی بین خود تقسیم می كردند، در قرن 21 پایان تقسیم سرزمین های و منطقه های جهان بین بزرگ ترین و ثروتمندترین دولت سرمایه داری، و آغاز تجدید تقسیم ها برابر خواسته امپریالیسم نو می باشد. امپریالیست برای گسترش و فعالیت خود از شیوه های مختلف استفاده می کند، منجمله فرهنگی، امپریالیسم فرهنگی، با استفاده از قدرت سیاسی و اقتصادی، برای قبولاندن ارزش های فرهنگی متعلق به قدرت استعمار گر در میان مردم جامعه هدف، بطور مستقیم فرهنگ آن جامعه را مورد یورش قرار می دهد، مشروح در نبرد نو پدید. اهمیت مضاعف امپریالیسم فرهنگی از این جهت است، که استعمارگران به وسیلهٔ آن پایه های تسلط سیاسی- اقتصادی را محکم کرده، و حتی زمینه های اساسی آن را ایجاد می کنند. دروغ گفتن و نوشتن در تاریخ کشورها و سرزمین ها از آن جمله است، بدین وسیله و نیز با ترویج فرهنگ خود، به تدریج جامعه هدف را با از خود بیگانگی روبرو میکنند. یکی از اهداف وبلاگ انوش راوید بر ملا کردن این ترفند استعمار و امپریالیست است، که جوانان ایران عزیز کمتر به آن توجه می کنند. پدیده شوم جدید را بشناسید بسیاری از تاریخ گویان، دوره های استعماری و پیامد قرن 20 آن، یعنی امپریالیزم را پدیده های شوم و ظالم و مرگبار می دانند، ولی در هر صورت در جامعه بشری اتفاق افتاده و با کنکاش علمی با دانایی قرن 21 متوجه می شویم، که چیزی جز تاریخ تکامل و رشد جوامع بشری نبوده است. امروز از ابتدای قرن 21 شکل دیگری از اینها با ژئو پلتیک ویژه و استراتژی متفاوت ظاهر شده، که هنوز در جایی نام خاص برای آن ذکر نگردیده و بسیاری می گویند و می نویسند امپریالیست نو. روشنفکران ایران بزرگ بخوبی و منسجم قادر خواهند بود، بدور از فرد گرایی و فرد نمایی و در این فضای انبوه دروغ، دشمنان تاریخی و چهره های آن را که تولید امپریالیست نو می باشند، شناخته و آگاهی لازم به مردم عزیز و مبارزان ایران داده، و محکم و استوار و اصولی راه به موج نو را بخوبی خواهند گشود. با ظهور اینترنت و ماهواره و همه گیر شدن آنها در دوران انقلاب یا انفجار ارتباطی و اطلاعاتی، از ابتدای این قرن ساختار مالی در جهان دگرگون شده، منجمله تأثیر آن در سرمایه داری با شکل های سنتی و یا ملی، فراملی و یا اتحادیه ای را مورد تغییرات کلی قرار داده، و شیوه دیگری که سرمایه داری بی هویت می باشد پدید آورده است. دیگر کسی خریداران بورس ها را نمی شناسد، و نمی داند که چه برنامه دارند و می خواهند، و یا چه تشکیلاتی دارند، که اصول پراتیک اجتماعی در آن نیست و سبک کار جدیدی آفریده شده، که در آن تئوری تنگ نظری دیده می شود. سرمایه داری بی هویت می باید مرز های نو بگشاید و کار های دیگری را سازمان دهد، جهت منظور جدید، امپریالیست قرن 20 توانایی کار برای آن را نداشته است، و حال می بایست شکل دیگری از آن به میدان تکامل بیاید، که فعلاً آنرا امپریالیزم نو می نامند. فرو ریختن برج های دو قلو تجارت جهانی پایان کار آخرین دوران سرمایه داری یعنی فرا ملی بود، و نوید ورود سرمایه داری بی هویت، حمله به افغانستان و عراق و خلیج فارس، یا در واقع خلیج همیشه فارس جهت کامیابی های آینده بینی آنها بود. در واقع امپریالیست نو نرم افزاری است، که در ادامه رشد و تکامل جامعه بشری پدید آمده، و گریز از آن اجتناب نا پذیر است، فقط با داشتن اطلاعات واقعی و به دور از دروغ با دانایی نوین می توان وجود آنرا درک کرد، و به خوبی این داستان را هم پشت سر گذاشت. این نرم افزار نیازمند سخت افزاری است، که فعلاً کل ارتش ایالات متحده آمریکا و ناتو را شامل می شود، و این سخت افزار نیازمند برنامه پشتیبانی است، که بازار سرمایه داری بی هویت قرن جدید آن محیط را اداره می کند. برای متخصصین و دست اندر کاران بیشتر و بهتر شناختن این نو پدیده، مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید به آنها کمک می کند، این وبلاگ دید دیگر و به دور از دروغ های تاریخ را به نمایش می گذارد، بنابر این مطالب آن هم چیز هایی می باشد، که قبلاً کسی امثال آنرا نخوانده است. مالک اصلی این سرمایه داری معلوم نیست، چه کسانی هستند و در کجایند، ممکن است در هر جای گیتی باشند، در نقش پادشاه، رئیس جمهور، رهبر، پولدار، بانکی، یا هر کس دیگر که گاهی تصورش هم نمی شود. بنابراین جمع این سرمایه داری بدنبال هژمونی کامل اقتصادی است، بدین منظور استراتژی خلق می کند، که پایه های ژئوپلوتیک ندارد، و فقط مصالح حفظ خود را می طلبد، که در واقع سازگاری سخت و تا حدود زیادی غیر ممکن با توده ها دارد، و این ها همان اصولی است که فاکتور های دیگری می طلبد. بسیاری از روشنفکران در شناخت و تحلیل امپریالیست نو، و سرمایه داری بی هویت کوتاهی می کنند، و مسائل را فقط سطحی و در حدود مرز های جغرافیای می نگرند. مثلاً بحران های سرمایه داری در جهان را مالی، و در همین حد مرزی و سیاه و سفید بررسی می کنند، ولی در واقع گذری تاریخی است، و تکامل به نوع جدید می باشد. البته تحلیل ها در حدود جغرافیا لازم است، اما باید موارد ذکر شده در این صفحه را هم کاملاً در نظر گرفت، و در صورت لزوم از کارگاه فکر سازی کمک گرفته شود. اگر به دور از دروغ ها و به واقعیت در باره تاریخ و تاریخ اجتماعی و تکامل جوامع بشری بدانیم، به راحتی می توانیم مسائل و موضوعات را تحلیل کرده، و با ایده های نو مرز های دانش را گسترش داده، و قرن سنت گریزی را بدون مشکل پیمود. توجه: امپریالیسم یا به نوشته دیگر امپریالیزم، مکتب است، امپریالیست پیرو آن مکتب، من بنا بر نیاز جمله ها در مقالاتم یکی از آن واژه ها را بکار می برم، ادامه و مشروح در فرهنگ و واژه های سیاسی. پیران استعمار در اوج بدبختی امروزه بسیاری از جوانان ایران بزرگ در رادیو و تلویزیون ها و مطبوعات کشور های سابقاً استعمار گر مشغول فعالیت هستند، به احتمال زیاد آنها وبلاگ انوش راوید را می خوانند، وقتی می بینند از استعمار و امپریالیست می گویم، بسیاری از آنها بدلیل جوان بودن و عدم آگاهی های تاریخی، برایشان مفهومی ندارد، احتمالاً پیش خودشان خواهند گفت، که این آقا چه می گوید، اروپای غربی و ایلات متحده آمریکا را چه به استعمار، امروز خودشان در بدبختی و بیکاری و بی پولی گرفتارند، و همه در همه جا در به در دنبال لقمه نانی می گردند، و هزار مشکل دیگر دارند. البته داشتن درک واقعی از استعمار و امپریالیسم برای همگان لازم است، که آنها چقدر کشتند و نابود کردند و کودتا ها راه انداختند و مرزها کشیدند، و مردم و فرقه ها را علیه یکدیگر شوراندند، و مهمتر از همه برای پیشبرد اهدافشان در تاریخ دروغ های بسیاری گفتند. لازم است توده مردم بویژه جوانان، که اکثرآً دانش و تحصیلات آنها به تاریخ مربوط نمی شود، توضیح اندک ولی جامع داد، تا در حوصله اشان قرار گیرد و به اندازه ای از دشمنان بدانند، بدین جهت مطالعه مقاله استعمار و امپریالیسم پیشنهاد می گردد. البته این قسمت از تکامل تاریخ اجتماعی جبر طبیعی تاریخ بوده، و نباید آنرا تنها پدیده شوم نگریست، بلکه باید بدیها و زشتیها را از میان آن تاریخ شناسایی کرد، راه کارها و قدم های مثبت برای اهداف بشری ابداع نموده، و برای آنها گام برداشت. دانستن بخش هایی از تاریخ و تاریخ اجتماعی امر مهمی است، تا آهنگ تکامل جامعه بشری شناخته شود، که با ایجاد نگرشی مثبت به ساختار های تاریخی اجتماعی در جهت آینده بینی استفاده گردد. وقتی به درستی و دور از دروغ های تاریخ مسائل دانسته و درک شوند، براحتی می توان از مرحله دیگر تکامل جامعه بشری که امپریالیسم نو می باشد عبور کرده، گذر از این مرحله تاریخی قرن 21 نسبت به دوره های استعماری و امپریالیستی کوتاه تر خواهد بود، ولی در صورت عدم دانش و آگاهی روشنفکران در شناخت آن، خسارات بسیار سنگین و مرگبار در پی خواهد داشت. پس بیایید با مطالعه و پیگیری وبلاگ انوش راوید و اظهار نظر، دست در دست هم در کارگاه فکر سازی تاریخ اجتماعی و رشد و تکامل آن را شناخته، و با خلاقیت نوین آینده خوب و روشنی را رقم بزنید. امپریالیسم نو و سرمایه داری بی هویت بسیار دیده و شنیده ام که مفسران و تحلیل گران، شناختی از مرحله اول امپریالیسم نو قرن 21 و سرمایه داری بی هویت ندارند، و بطور کلی این امپریالیسم را با امپریالیست قرن گذشته، و بویژه نیمه اول قرن 20 اشتباه می گیرند، و از آن دیدگاه کار و تحقیق و گزارش می کنند. دانستن واقعیت های تاریخی و تاریخ اجتماعی بدور از دروغ های تاریخی، برای تفسیر و تحلیل ها اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و برنامه نویسها خیلی مهم می باشد. اکثراً مفسران و تحلیل گران سنینی بالای 50 سال دارند، و بعضی توانایی های ماهواره، اینترنت و کامپیوتر را فقط در اندازه وب، ایمیل و ارسال فیلم و عکس می پندارند، و از این قدرت که به رقابت واقعی با بشر و برای دگرگونی های سریع در تاریخ اجتماعی آمده است، به درستی نمی دانند. داشتن درک واقعی از تغییرات ناپیوسته، که پشت سر هم در قرن 21 اتفاق می افتد خیلی مهم است، در این باره در موج نو ایرانی توضیح داده ام، و نیز بدین منظور مطالعه و پیگیری وبلاگ جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران کمک بزرگی می باشد. البته دانلود این مطالب در ذهن افراد بجا مانده در قرن 20 و ماقبل آن مشکل و یا غیر ممکن است، اما ذهن های پویای ایرانی در کارگاه فکر سازی جهت سازمان آینده نگری از آنها بهره می برند. بدین منظور و جهت روشن شدن افکار موردی، این مقاله را تهیه کردم، و مروراً به افزایش و گسترش آن اقدام می کنم. معروف ترین مترجم سه زبانه فارسی، انگلیسی و اسپانیایی، از خونه گلی، دوستانه مقالات وبلاگ را ترجمه می کند. مقالات وبلاگ انوش راوید جنبه گروه های سیاسی نداشته، و نیز وابستگی اجتماعی خاص ندارد، فقط آموزشی و در زیر مجموعه ها و گرایشات علم شنبه 8 تير 1392برچسب:, :: 9:1 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین
پیش گفتار تاریخ یک علم است مانند همه علوم، قوانین و فرمول های دقیق دارد، عدم توجه به آنها نوشته های تاریخ، داستان های دروغی می شوند، و نباید آنها را به عنوان منابع استفاده نمود. مقالات تاریخی نوشته شده انوش راوید، از مشاهدات عینی و واقعی تاریخ اجتماعی و علم جغرافی ـ تاریخ می باشد که با دانایی قرن 21 و تکنولوژی جدید ارایه می گردد، با سازمان آینده بینی گسترش می یابد و کم وبیش باز نویسیمی شوند. از دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ و کتب دینی به هیچ عنوان استفاده نشده، البته از کتاب های تاریخی که مطالب و نوشته های آنها بر خلاف قوانین علوم طبیعی و اجتماعی نباشند بهره گرفته شده است، از عزیزان خواهش دارم با دید قرن سنت گریزی مطالعه نمایند. باید مردم و حکومت های تاریخی سراسر جهان را مطابق اندیشه و کردار و گفتار در زمان خودشان بررسی کرد، در ساختار های تاریخی اجتماع نوشته ام، و نیز هر بخش تاریخ را با فکر و خواسته مردم آنزمان تحلیل نمود، این مسئله مهم را هم در نظر داشت که اکثر دانش تاریخ ما از دوره استعمار و امپریالیسم است. توجه کنید تاریخ را درست در تاریخ بنگرید، نه آنچه هالیود و یا دشمنان می خواهند، توضیح بیشتر را در میان مطالب وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران بخوانید، در کارگاه فکر سازی کار کنید تا در انتها سرگذشت و آینده ای نوین ایجاد گردد. دشمنانی که برای ایران تاریخ نوشته اند، هیچ شناختی از جغرافیای طبیعی و اقتصادی و زندگی و مدنیت ایرانی نداشتند، و کتاب های خود را چون داستان تفسیر نموده اند، که براحتی قابل رد کردن است. وظیفه همه ایرانی های عزیز می باشد، که با این تاریخ های نوشته شده دروغی برخورد کنند، و آنها را مجازی به محاکمه بکشانند. برای اینکه این مطلب کاملاً مفهوم باشد، لطفاً تمام مقالات وبلاگ را با دقت بخوانید، و با دید دیگر جهان را ببینید، و واژگون بررسی کنید، حوصله و تأمل نمایید، و از همه مهمتر پیگیری و به گردونه یاد گیری بسپارید، البته می دانم پاک کردن دروغ های دشمنان که 500 سال است به اندازه 5000 سال تاریخ دروغ گفته اند، مشکل می باشد. افرادی احساسی برخورد می کنند و اعراب را ایرانی کش و یا برعکس می دانند، ولی تاریخ، با دانش و اطلاعات ما به پایان نمی رسد، و لزوماً همین نخواهد بود، پس واقع بینانه با دانایی قرن 21 بدنبال واقعیت باشیم. صدام احمق می پنداشت قادسیه حقیقتی است، و از برای تکرار آن ملت های غرب ایران بزرگ یعنی عراق کنونی را به بدبختی کشاند. امروز با این پندار که عربها آمدند و کشتند و غارت و نابود کردند، خشمی در دل عده ای افتاده که استعمار و صهیونیسم از آن بهره می برند. نمی دانم چرا علمای تاریخ نتوانسته اند این دروغها را بردارند، که پویایی نو در سرنوشت بکارند و جامعه را هدایتی تازه کنند، شاید غرق در این دروغ ها هستند. ادامه دارد و بازنویسی و رفع اشکال و دروغ می شود. ایلام اولین امپراتوری تاریخ جهان که منشاء تمدن از گردش قبایل بدوی به دوران شاهنشاهی بود، که از برخورد و گفتگوی تمدن های قاره کهن و ایران بزگ تشکیل شده بود. تا تاريخ 1936ميلادي دانشمندان ، محققان به ويژه ايرانيان وقتي نام ايلام به گوششان مي خورد گمان مي كردند ايلام و ايلاميان نام يكي از اقوام مختلف است، كه همانند ساير اقوام مدتي را زندگي و سپس با هجوم قوم يا اقوام ديگر منقرض و از بين رفته اند، اگر هم اطلاعي از آن قوم داشتند بسيار ناقص، جزيي و محلي بوده است، زيرا تا آن زمان نه كتيبه هاي سنگي خوانده شده بود، و نه حفاري هاي گوناگون صورت پذيرفته بود، اما از تاريخ 1936م در حفاري هايي كه بوسيله اروپاييان و آمريكاييان در تخت جمشيد و ساير اماكن بوقوع پيوست خصوصاً در زير ديوار يكي از انباري هاي تخت جمشید، امري حيرت آور و شگفت انگيز و شبيه به معجزه، همه را مبهوت و دانش و يافته هاي تاريخي باستاني تا آن زمان را بر باد داد و دگرگون كرد، زيرا در اين حفاري بيش از30 هزار لوحه گلي كه تماماً به زبان ايلامي بود كشف گرديد، كه در نتيجه و با خواندن اين لوحه ها معلوم شد، که ايلام و ايلامييان يك قوم نبوده، بلكه اولین سلسله جهان بود که در بخش بزرگی از قاره کهن و ایران بزرگ تشکیل گردیده بود، که در واقع بخش اول و اعظم سلسله هخامنشی می باشد، و حدود سه هزار سال دراين مرز و بوم حاكم بودهاند. با كشف اين لوحهها وخواندن آنها اكثر فرضيه و تئوري هاي مربوط به اقتصاد پولي و مالي تا آن زمان نقش بر آب شد چون گمان مي كردند، ضرب سكه بوسيله سلسله های حكومت ليديه صورت گرفته و سپس به يونان و از يونان به كشور هاي غربي و از ليديه به ساير مناطق خاورميانه رسيده است، ولي با خواندن لوحه ها ديدند، كه قبل از آنان ايلامييان دوگونه سكه (پول) داشتهاند، يكي به نام شِكِل = SHEKEL و ديگري به نام كارشا = KARSHA كه همان قروش و قران امروزي است. با كشف چنين لوحه ها كه در آنها نام و ميزان ارزش سكه و پول نيز درج شده بوده، فرضيه مربوط به نبوكدنذّر و داريوش با ترديد مواجه گردید و نشان داد که ایرانی ها از گذشته های دور تر پول و کار را می شناختند، در بين لوحه ها تعداد زيادي هم نشان می داد که مزد كارگران و اهل حرفه ها را با پول و سكه نمی پرداختند، بلكه مانند گذشته ها بوسيله كالا هايي از قبيل حبوبات، غذا، لباس و گوسفند و غيره پرداخت گرديده است. بنا بر این تولید اقتصاد پولی در تاریخ اجتماعی، ایران را به عمق تاریخ می برد، هم چنین اين همه لوحه که با دقت بسیار با اختلاف زمان 460 تا 492 ق.م ساخته شده اند، ایلامی ها را به هخامنشیان در ادامه یک سلسله وصل می کند. قبل از این کشف عـقيده و نظر آن بـود كه در قـرن ششم قبل از ميلاد، در بين النهرين و زمان حكومت و سلطنت نَبوكَّد نَذَّر = Nebuchadnezzar حاكم مقتدر بابل سكه و پول رواج پيدا كرد، و عموم مردم امور خود را بوسيله پول انجام می دادند. ادامه دارد جوانان عزیز و با هوش ایران برای تحقیقات نوین تاریخی به انوش راوید بپیوندید و بیایید تاریخ را خود ما ایرانی ها بنویسیم. جهت دانستن تفاوت سلسله، حکومت، پادشاهی، امپراطوری، و.... به صفه اصلی وبلاگ اینجا بروید، در صورت بسته بودن آن به هر علت، در جستجو ها بنویسید انوش راوید و صفحه اول وبلاگ را بیابید. ماد در واقع ماد ادامه تاریخی ایلام است، که در سراسر ایران بزرگ متمدن آن زمان ادامه امپراتوری ایرانی ایلام به مرکزیت همدان بود. در كتيبه هاي عصر هخامنشي تحت عنوان مادا و در آثار مورخان يوناني مذيا آمده، در كتيبه سلمانسر سوم مربوط به سال 835 پيش از ميلاد آماداي ذكر شده است. پس از اين زمان در آثار آشوريان و نوشتههاي بعدي مربوط به بين النهرين ماتاي و ماداي نامیده شده. شايد در برداشت هاي ديگر اومان ماندا به كل سرزمين هاي شمال غربي ايران اطلاق ميشود، كه در سده هشتم پيش از ميلاد شخصي به نام ديوكس قبايل ايراني را متحد كرده و پس از اولین انقلاب انسانی ایرانی دولتي را به وسيله اين اتحاد به وجود آورد. ولي به طور كلي تا چه اندازه و به چه مسافتي آشوريان بر اثر حملات نظامي خود به سرزمين ماد و به طرف شرق بينالنهرين پيشروي كردهاند، مورد اختلاف مورخين است که بزودی توسط جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ ایران رسیدگی جغرافیا ـ تاریخ می گردد. فشرده و بخش های مهم از کرنولوژیک ماد: ( قبل از میلاد) 705 ـ 835 ـ سرزمین مدها به بخشهای کوچک تقسیم شده و در معرض حملات پی در پی پادشاهان آشور از شالما نازار سوم (که اولین مرتبه در کتیبه های خود از مدها نام می برد) گرفته تا سارگون دوم قرار داشت. 625 ـ 705 ـ سرزمین ماد در زیر تسلط آشوریان بوده. نام دو پادشاه مد یکی، دیوکس (دیاکو 708 ـ 655) و فرورتیش (فرا اورتس) Fravartish آمده است. 675 ـ 705 ـ 655 ـ 675 ـ سلطنت دیوکس، که موسس سلسله مدی خوانده میشود. وی ابتدا کدخدای دهی بنام کارکاشی بود، و پس از حملات متعدد به توابع نشین های آشوری تشکیل اتحادیه ضد آشوری از مدها و سیمریها داده به سلطنت انتخاب شد. 633 ـ 655 ـ سلطنت فروتیش (فرا اورتس)، پسر دیوکس در جنگ با آشوریان کشته شد. 585 ـ 633 ـ سلطنت کیاکسار، یا سیاکزار (هوخ شتر) پسر فروتیش که حوزه سلطنت مد را گسترش داد و دومین امپراطوری واقعی در جهان را بنیان گذاشت. در 615 سکاها را شکست داد و آنها را از ایران بیرون راند. در 605 نینوا را بتصرف آورده ویران کرد، 550 ـ 585 ـ سلطنت آستیاژ، (ایخ تو ویگو) پسر کیاکسار. تعدادی از کتبها و سنگ نوشته که امیدوارم عزیزان هم میهن متخصص خود اقدام به خواندن و ترجمه کنند: 1- در كتيبه تيگلات پيلسر [Tiglat Pieser] كه تقريبا در قرن هشتم پيش از ميلاد نوشته شده است، از دولت ماد نام برده اند. 2- در كتيبه ديگري كه مربوط به زمان سلمنرسوگون [Salamonassar sargon] (731-713 قبل از ميلاد) است، او افتخار ميكند كه هنگامي كه نام وي را در دورترين شهرهاي ماد مي شنيدهاند، مردم از نام وي وحشت می کردند. 3- سناخريب [Sennacherib] و آسرهدون [Esarhaddon] (680-669 ميلادي) در آثار خود به ناحيه ماد اشاره كردهاند. 4- در كتاب دوم تورات نوشته شده است، كه در سال نهم هيوشيع [Hoshea] ملكه آشور، شومرون[Samoria] را تسخير و اسراييل ها را اسیر کرده و به آشور برد و آنها را در شهرهاي حلح [Halah] و حابور [Habor] در كنار رودخانه گوزان و شهرهاي مادي ها مستقر كرد. 5- اطلاعات پراكندهاي درباره مادها در آثار مولفان يوناني قرن پنجم قبل از ميلاد موجود است. هكاته ميلتي و ديونيس ميلتي كه كتابي دربارهي داريوش اول نوشتهاند و درباره مادها نيز مطالبي گفتهاند. 6- مطالبي از مادها در نمايشنامه تراژدي پارسيان تاليف آشيل و غيره ديده ميشود. 7- روايات مورخين يوناني حاکي است که شهر هگمتانه در دورهٔ مادها (از اواخر قرن هشتم تا نيمهٔ اول قرن ششم قبل از ميلاد)، مدتها مرکز امپراتوري مادها بودهاست، پس از انقراض آنها نيز به عنوان يکي از پايتخت هاي هخامنشي (پايتخت تابستاني و احتمالاً محل خزانهٔ آنها) به شمار ميرفته. 8- تعدادی از مورخين يوناني چون پليبيوس، کنزياس، ژوستين و گزنفون نيز دربارهٔ هگمتانه مطالبي جمع آوري و بيان کردهاند. 9- در کتاب تورات / دانيال/ رويای قوچ و بز آمده است: ــ 15) وقتي سعي ميكردم معني اين خواب را بفهمم، ناگهان وجودي شبيه انسان برابر من ايستاد، 16) و صدايي از آنسوي رودخانه اولاي شنيدم كه گفت: اي جبرئيل، معني اين خواب را به دانيال بگو. 17) پس جبرئيل بطرف من آمد و من وحشت كردم و رو به زمين افتادم. او به من گفت: اي انسان خاكي بدان آنچه که ديدي مربوط به زمان آخر است. 18) در حالي كه او سخن ميگفت من بيهوش بر زمين افتادم ولی او مرا گرفت و بلند كرد. 19 ) و گفت: آمده ام تا بگويم در روزهاي سخت آينده چه پيش خواهد آمد. آنچه ديدي مربوط به زمان تعيين شده آخر است. 20 ) آن قوچ دو شاخ را كه ديدي، پادشاهي ماد و پارس است. 10- در کتيبه معتبر بيستون بند 6 12- 17 آمده است: داريوش شاه گويد: اينست سرزمينهايي كه به بخشايش اهورامزدا به من رسيده است و من در اين سرزمينها شاه هستم: پـارسَـه (پارس)، اووْجَـه، بابيروش (بابل)، اَثـورا (آشور)، اَرَبـايَـه (عربيه)، مـودرايَـه (مصر)، تْـيَـئييْ دْرَيَـهْـيا (دريانشينان)، سْـپَـردَه (اسپارت/ سارد/ ليـدي)، يَـئـونَـه (يونان)، مـادَه (ماد)، اَرميـنَه (ارمنيه)، كَـتـپَـتوكَـه (كاپادوكيه/ آناتولي مركزي)، پَـرثَـوَه (پارت)، زْرَكَه (زَرَنگ/ سيستان)، هَـرَئيـوَه (هرات/ آريان)، اووارَزمييْ (خوارزم)، باخْـتْـريش (بلخ/ باكتريا)، سُـگودَه (سُغد)، گَـدارَه (قندهار)، سَـكَـه (سكا)، ثَـتَـگوش ، هَـرَئووَتيش ، مَـكَـه (مَكا/ مُـكران/ جنوب بلوچستان). روي هم 23 سرزمين. 11- در کتيبه معتبر بيستون بند 10 26-35 آمده است: داريوش شاه گويد: ...... هنگامي كه كمبوجيه رهسپار مصر شد؛ مردماني پيمانشكن شدند و در كشور، پارس و ماد و ديگر سرزمينها دروغ فراوان شد. 12- در کتيبه معتبر بيستون بند 12 43-48 آمده است: داريوش شاه گويد: اين پادشاهي كه مُـغ گَئومات از كمبوجيه گرفت، از ديرباز به دودمان ما بايسته بود. مُغ گَئومات بر پارس و ماد و ديگر سرزمينها دست انداخت و آنها را از كمبوجيه گرفت و از آن خود كرد. او شاه شد. 13- در کتيبه معتبر بيستون بند 13 48-61 آمده است : داريوش شاه گويد: هيچ مردي، نه پارسي و نه مادي و نه كسي از دودمان ما نبود كه شاهي را از دست مُغ گَئومات بازپس گيرد. مردم از او بسيار ميترسيدند چرا كه او كساني كه برديا را از پيش مي شناختند، ميكشت. همدان مرکز ماد نام این شهر در کتیبه های آشوری آمدانه Amadana و در کتیبه های هخامنشی هگماتانا Hagmatana آمده است. آمدانه مشتق شده از کلمه ماد از زبان آشوریان است، که نام آن مردم را آمادا می گفتند. چون پسوند آن در زبان پارسی بمعنی مکان است، و در آخر اغلب شهر های ایران وجود دارد، از این رو آمادانا بمعنی محل مادها شده است. کلمه ماد در زمان ساسانیان مبدل به مای شد، و در قرون اسلامی آنرا ماه می گفتند، مانند: ماه نهاوند، ماه کوفه، ماه بصره. در ایران غربی مکان هایی وجود دارد که نامشان با مار که در واقع همان ماد است، ترکیب شده مانند: مار آباد. در ضمن لازم به یاد آوریست نام هایی که با، نا، آن، نیا، ختم میشود ایرانی است در اروپا مقدونیا تنها نامی است که این چنین می باشد. کلیک کنید: آثار تاریخی ایلام و ماد عکس جام زندگی، یکی از ارزنده ترین ظروف باستانی ایرانی است، که چند سال پیش اتفاقی در ارجان بهبان کشف شد. یک بشقاب مفرغی است، که پنج ردیف نقش مربوط به آداب و رسوم زندگی آنزمان دارد، بهمین جهت بنام جام زندگی معروف شد. در این نقشها بخشی از تاریخ فراموش شده ایلام نقش بسته شده است، مشروح در اینجا، عکس شماره 2851. كليك كنيد: استانهای تاریخی ایران شنبه 8 تير 1392برچسب:, :: 9:1 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین
پیش گفتار این صفحه نمونه انبوهی از کتاب و نوشته است، که بنام تاریخ به خورد ملت داده اند، بسیاری بدون اینکه، تحلیل و تعلیل، بررسی و نقد، در باره آنها داشته باشند، در وب هایشان از آنها بعنوان تاریخ واقعی می نویسند. نقد و رسیدگی به تمام آنها کار یک نفر نیست، قرنها و بویژه در دوران استعمار با کمک عوامل صهیونیسم، از این دست زیاد نوشته شده، بسیاری در ادامه تاریخ معرکه گیری و رجز خوانی های تاریخ لشکر و جنگ بوده اند. بعضی از عزیزان شاید بگویند، که چرا کم و فقط تعدادی از آنها را نوشته ای، همانگونه که گفتم اینها نمونه هستند، برای اینکه جوانان با هوش ایرانی بدانند، که هر کتاب را بعنوان تاریخ و سند نپذیرند، و دنبال واقعیت های تاریخی برابر با قوانین و فورمول های تاریخ اجتماعی باشند. البته بررسی این قبیل کتابها کار ساده ایست، کافی است آنها را باز کنید، و از ابتدا ببینید: نویسنده آن که بوده؟ تاریخ واقعی نوشته چیست؟ کتاب اصلی کجاست؟ اسناد و مدارک، پیوست و منابع آن چگونه است؟ چه کسی آنرا دوباره تجدید چاپ کرده و به چه منظوری؟ و صدها و هزاران پرسش دیگر در این باره وجود دارد، که باید با دقت از کتاب بپرسید، و بدنبال پاسخ آن باشید. تقریباً تمام اینقبیبل کتابها، هیچ نوشته ای که با علوم برابر باشد ارائه نمی دهند، و فقط مقداری پرت و پلا هستند، که اکثراً می خواهند ایرانی را، با بزرگنمایی داستانی به واقعیت کوچک نشان دهند. کافی است چند صفحه از آنها را بخوانید، تا متوجه شوید که همه آنها پرت و پلای بدون مدرک می باشند. هوشیار باشید و اغفال ترفندها نشوید، کتاب تاریخ دروغی ادبیات دشمن است. ادامه دارد و بازنویسی می شود. عکس تاریخی یک کتابدار پارسی، حدود 1300 خورشیدی، مشروح در تاریخ کتاب و کتابداری در ایران، عکس شماره 545. کتاب تاریخ جهانگشا تالیف عطا ملک جوینی؟ که هیچ تعریفی از او در دست نیست، ولی مطالب آن در مورد ده سال آخر عمر چنگیز و جانشینان او تا سال 1256 می باشد، که می گویند، توسط یکی از کارمندان عالی رتبه ایرانی دستگاه ایلخانان نوشته شده است. جهانگشای جوینی را بویل J.A.Boylleدر منچستر به سال 1958 در دو جلد ترجمه و منتشر کرده است. اصل آن کتاب معلوم نیست، و کسی نمی داند بروی چه کاغذی و با چه مرکبی و چگونه نوشته شده است، فقط عده ای مطالب آنرا از روی نمونه هایی که شباحتی در نگارش و متن ندارند تکرار کرده اند. جالب است که کسی از آن جماعت طوطی! درباره آن تحلیل نکرده و نپرسیده چگونه و چرا، و آیا واقعیت است. تاریخ جهانگشا هیچ اشاره دقیق از اینهمه اتفاقات و رویداد و جنگ های مهم نمی کند، و فقط سرسری و بی محتوا می گوید و می نویسد. ولی ما باید بگوییم و بپرسیم چگونه و چرا؟ تحلیل علمی، و تحلیل و تحلیل، داشته باشیم. نمونه مطالب این کتاب: دروغ نامه تاریخ جهانگشا: خوارزمشاه این صوابدید را نپذیرفته، آهنگ مازندران کرد. اما وقتی مغول ها در ری شنیدند که وی به جانب همدان رفته و چه قصدی دارد، پس از کشتار و غارت آنجا، شتابان روی به عراق آوردند، و هر جا رسیدند ویران کردند و خرد و بزرگ را از دم تیغ گذراندند. سبتای بهادر به سوی قزوین و جبه نویان به سوی همدان آمدند. انوش: تمام مطالب این کتاب مانند مثال بالا پوچ و فاقد اعتبار علمی و تاریخی است، و فقط استعمار گران دشمن ملت ایران، چون بویل Boylle می گویند: که این پرت و پلاها تاریخ است. امروزه بسیاری از آن جیره خواران استعمار خود به این همه مطالب بی اساس اعتراف دارند، در قسمت های دیگر وبلاگ در این باره گفته و توضیح داده ام، و در ادامه باز هم خواهم گفت. علاقه مندان به تاریخ و سرگذشت ایران، و یا جهت باز نویسی تاریخ و یافتن آهنگ رشد و حرکت تمدن ایران برای آینده نگری، لطفاً مطالب وبلاگ انوش راوید را با دقت بخوانند و پیگیری نمایند. تاریخ طبری تاریخ طبری منبعی سرشار از کذب و دروغ است، ظاهرآ کتابی در تاریخی عمومی است، (از آغاز آفرینش تا 302)، به زبان عربی و تألیف ابوجعفر محمدبن جریر طبری است. نام اصلی کتاب تاریخ الامم و الرسل و الملوک است، اما به تاریخ طبری مشهور شده است. این کتاب به سبب تفصیل، قدمت و روش خاص مؤلف، اثری منحصر به فرد است. تاریخ دقیق آغاز تألیف آن معلوم نیست، ولی مسلّم است که طبری پس از نوشتن جامع البیان فی تفسیر القرآن، به تألیف آن پرداخته است. وی تفسیر خود را از 283 تا 290 بر شاگردانش املا می کرده، و سپس اجازه روایت تاریخ خود را تا حوادث 294، یعنی تا پیش از روی کار آمدن مقتدر (295ـ320)، به شاگردانش داده است، به نوشتة یاقوت حموی متوفی در قرن هفتم، تألیف تاریخ طبری در 303 به پایان رسیده است. تاریخ طبری مانند بسیاری از منابع تاریخی، دروغها و کار های نشدنی بسیاری دارد، و بعنوان کتاب تاریخ و منبع تاریخی نمی توان از آن استفاده کرد. تحقیقات انجام گرفته روی تاریخ طبری نشان می دهد، که تنها به شرح روایات نقل قول شده پرداخته، و بدین ترتیب فقط امانت داری نویسنده تایید می شود. روایات تاریخ طبری تفاوت مهمی با بسیاری از آثار هم نوع خودش دارد، و این نشان میدهد که طبری امانت داری در نقل روایت ها را نگاه داشته است، و اساسا به این نمی پردازد روایاتی که صد ها سال با او فاصله دارند، تا چه حد به واقعیت نزدیکند و این امانت داری طبری در نقل روایات و احادیث بمعنای صحت مطالب تاریخی نمی باشد. طبری نوشته هائی بجای گذارده، که مملو از داده های غیر عقلانی است، و نمی توان بسادگی آنها را باور کرد. بعنوان مثال صحبت از قلعه ای یا شهری می کند، که همیشه صد هزار سرباز بر دیوار های آن در حال نگهبانی بوده، اما این قلعه بوسیله چند هزار سپاهی عرب فتح میشود. او با سادگی خودش فکر می کرد و می پنداشت، و هرگز هیچ تحلیل بکار نمی برد، و شاید هم مزدور کسی بود، و یا اصلاً شخص طبری واقعیت ندارد. در هر صورت انسان قرن 21 تحلیل دارد، شعور و فهم و اینترنت دارد، و هرگز مهملات را باور نمی کند، و انوش راوید هم مچ دروغگو ها را می گیرد و آنها را افشا می کند. به روایت زیر دقت کنید: دروغ نامه: معاویه قیساریه را چندان در محاصره داشت . . . .. معاویه آن را به قهر بگشود، و در آن هفتصد هزار سپاهی مزدور، سی هزار سامری و دویست هزار یهودی بیافت. سیصد بازار در آنجا بدید، که همه برپای بودند و هر شب یکصد هزار تن بر باروی شهر نگهبانی میکردند. انوش: نادرست بودن چنین روایت تاریخی آشکارتر از آن است، که نیاز به توضیح باشد، اما فرض کنیم که برای اینکه صد هزار نگهبان بر دیوار های شهری مثلا با فاصله ای 5 متری از یکدیگر بخواهند نگهبانی بدهند، بنا بر این آن شهر پانصد کیلومتر دیوار دارد!، چقدر این تاریخ نگاری احمقانه است، و اگر قبول کنیم که هفتصد هزار سپاهی مزدور را در خود جای داده بود، این تعداد سپاهی بعلاوه افراد خانواده و دویست هزار یهودی و سی هزار سامری باید شهری چند میلیون نفری بوده باشد، که تنها هفده هزار سپاهی عرب آنرا تسخیر میکنند!؟ برای چنین تعدادی از ساکنان شهر چه مقدار زمین زراعتی و یا گله های گاو و گوسفند لازم است؟ روی این زمین ها چه تعداد زارع و چوپان باید مدام کار میکردند؟ این مجموع نگهبانان، زارعین و چوپانان با زنها و بچه ها روی هم به چه تعدادی میرسیده اند؟ واضح است که چنین قلعه ای با امکانات امروزی نیز خودش بتنهائی یک کشور میشود، از این نمونه ها بسیار است و نشان میدهد، که ارقام ارائه شده در این مثلاً منابع تاریخی به هیچوجه قابل اعتماد نیستند. عجیب تر اینکه این قلعه با هفتصد هزار سپاهی و صد هزار نگهبان دائمی بمدت هفت ماه در محاصره یک سپاه هفده هزار نفری از پای در می آید!؟ وقتی انوش راوید می گوید، دروغگو ها در تاریخ ما جولان می دهند بی دلیل نیست، انسان قرن 21 هر چه را می خواند تحلیل می کند، و می داند کسی که دروغ می گوید دروغگوست. آنچه بنام تاریخ بجای مانده ملغمه ای از روایت هائی است، که مملو از رجز خوانی و توجیهی جز تقدیر الهی در ذهن مؤلف نمی توانسته داشته باشد. در واقعی بودن این روایتها باید تردید کرد، و با بررسی های علمی و انتقادی، تاریخ واقعی را از درونش استخراج کرد، کاری که هنوز توجه کسی را جلب نکرده است، ولی انوش راوید اینکار را می کند. اگر ما تعداد کسانی را که به روایت تاریخ طبری یا تاریخ های مشابه از ابتدای شروع دروغ تجاوزات اعراب، تا زمانی که تمام ایران بدست اعراب سقوط کرد را جمع بزنیم، به شماره های نجومی خواهد رسید، که با توجه به میزان جمعیت در آن زمان نامعقول به نظر میرسند. در داستانی که به جای تاریخ به خورد سادگان داده اند آمده: دروغ نامه: قبل از جنگ قادسیه چند برخورد دیگر نیز پیش آمده بود، که تنها در یکی از آنها بنام جنگ بویب بین سپاهیان مهران سردار ایرانی و مثنی بن حارثه سردار عرب، نبردی در میگیرد. گفته شده است، کسانی که آنرا دیده اند تخمین میزدند که استخوان یکصد هزار کس کشته شده بوده است. انوش: این قبیل اعداد ارائه شده واقعی نیستند، که هیچ بلکه احمقانه است، در رابطه با هرقل و سپاهیان روم نیز در جنگ های شام همینگونه است، و هر چند ماهی هرقل صد، دویست یا سیصد هزار سپاهی را در جنگ با چند هزار سپاهی عرب از دست میدهد. در موارد زیادی ارقام نجومی نیز بسیار دیده میشود، اعدادی مانند، هزار هزار هزار (میلیارد) و یا اعداد بزرگتری که همگی اغراق آمیزند، خصوصا که این روایت ها از جانب اعراب داده شده اند، و اعراب بنا به آنچه آمده بیشتر از عدد هزار، آنهم به شکل ده تا صد تا، را نميتوانستند بشمارند، و در میانشان بندرت کسی قادر به خواندن و نوشتن بوده است. شیوه گزارش و شکل روایات در تاریخ طبری یکسان نیست، سبب آن میزان اهمیت و کثرت حوادث، محتوای روایات و تأثیر زمان بر آنها بوده است. طبری هیچ تردیدی در اینکه گاو میتواند بخواست خدا حرف بزند ندارد، نوشته: دروغ نامه: سعد در اثنای این اقامت، عاصم بن عمرو را سوی اسفل فرات فرستاد، و او تا میشان برفت به جستجوی گوسفند و گاو بود، اما بدست نیاورد.... پیش رفت تا بر کنار بیشه ای مردی را بگرفت، و از او پرسش کرد و جای گوسفند و گاو می جست، و آن کس قسم خورد و گفت نمیدانم. اما او چوپان چهار پایان در آن بیشه بود، و گاوی بانگ برآورد که بخدا دروغ میگوید اینک ماییم.... بله ما این را شنیدیم و دیدیم و گاوان را براندیم، حجاج گفت دروغ میگوئید، گفتند اگر تو آنجا بوده ای و ما نبوده ایم چنین باشد، گفت راست میگویید،.... انوش: دشمنان تاریخی ایران بزرگ این قبیل پرت و پلاها را منابع تاریخ می دانند، و می گویند: انوش راوید تو منابعت کدام است، دشمنان ایران می گویند که ما این منابع مهم احمقانه را داریم!. عزیزان، شما انسان قرن 21 هستید، هر آنچه را که می خوانید تحلیل نمایید، و به گردونه چرخ یاد گیری بسپارید، ببینید آیا واقعیست یا از اساس دروغ است. ما ایرانیان از گذشته های دور دشمنان بسیار داشتیم، که با ترفند ها و رجز خوانی ها سعی در کوچک شمردن و نا بود کردن ما داشتند، هوشیار باشید و با تمام وجود از ایران و ایرانی در مقابل این دروغها و دشمنان دفاع نمایید، و بازی با تاریخ توسط استعمار را آشکار کنید. ادامه دارد و بازنویسی می شود. پرسش: مطالب شما در خصوص دروغهاي تاريخ طبري را ملاحظه كردم. آيا تحقيق جامع درباره صحت و سقم تاريخ طبري سراغ داريد كه معرفي نماييد؟ پاسخ: خیر، بصورت کلی نمی دانم، تا این تاریخ در جستجو های اینترنتی هم، تحقیق جامع در باره کتاب های دروغی منجمله تاریخ طبری ندیدم. درک و دانستن این گونه دروغها تازگی دارد، قبل از اینترنت اگر کسی حرفی داشت نمی توانست خوب بگوید، مخصوصاً که استعمار و امپریالیسم سابق هم دور دروغ های تاریخ خط قرمز داشتند. اما امروزه از آغاز قرن 21 و با پیدایش امپریالیسم نو، دروغ های تاریخ برایشان کم اهمیت شده، و خط قرمز هم کم رنگ گردیده است، که اینک ما می توانیم براحتی در باره آنها بنویسیم و بگوییم. می دانم در آینده گرایش دروغ های تاریخ همه گیر حرفه ای می شود، و تحقیقها و تحلیل های گسترده ای انجام خواهد شد. در ضمن بگویم، با خواندن کتاب به راحتی می توانید دروغ بودن هر جمله را متوجه شوید، و نیازی به تحقیق و تحلیل جامع نیست.
عکس تاریخی عطار پارسی هنگام مطالعه کتاب خطی، حدود 1300 خورشیدی، مشروح در تاریخ پزشک و پزشکی در ایران، عکس شماره 599. شنبه 8 تير 1392برچسب:, :: 9:0 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین
پیش گفتار مقالات تاریخی نوشته شده انوش راوید، از مشاهدات عینی و واقعی تاریخ اجتماعی و علم جغرافی ـ تاریخ می باشد که با دانایی قرن 21 و تکنولوژی جدید ارایه می گردد، با سازمان آینده بینی گسترش می یابد و کم وبیش باز نویسی می شوند. از دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ و کتب دینی به هیچ عنوان استفاده نشده، البته از کتاب های تاریخی که مطالب و نوشته های آنها بر خلاف قوانین علوم طبیعی و اجتماعی نباشند بهره گرفته شده است. خواندن آنها به عزیزان علاقه مند به تاریخ و تاریخ اجتماعی که زیر مجموعه های علم جغرافی ـ تاریخ هستند پیشنهاد می گردد، و از عزیزان خواهش دارم با دید قرن سنت گریزی مطالعه نمایند. باید مردم و حکومت های تاریخی سراسر جهان را مطابق اندیشه و کردار و گفتار در زمان خودشان بررسی کرد، که در ساختار های تاریخی اجتماع نوشته ام، و نیز هر بخش تاریخ را با فکر و خواسته مردم آنزمان تحلیل نمود، این مسئله مهم را هم در نظر داشت که اکثر دانش تاریخ ما از دوره استعمار و امپریالیسم است. توجه کنید تاریخ را درست در تاریخ بنگرید، نه آنچه هالیود و یا دشمنان می خواهند، توضیح بیشتر را در میان مطالب وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایرانبخوانید.
دشمنانی که برای ایران تاریخ نوشته اند، هیچ شناختی از جغرافیای طبیعی و اقتصادی و زندگی و مدنیت ایرانی نداشتند، و کتاب های خود را چون داستان تفسیر نموده اند، آنها براحتی قابل رد کردن هستند. وظیفه همه ایرانی های عزیز است، که با این تاریخ های نوشته شده دروغی برخورد کنند، و آنها را مجازی به محاکمه بکشانند. برای اینکه این مطلب کاملاً مفهوم باشد، لطفاً تمام مقالات وبلاگ را با دقت بخوانید، و با دید دیگر جهان را ببینید و واژگون بررسی کنید، حوصله و تأمل نمایید، و از همه مهمتر پیگیری و به گردونه یاد گیری بسپارید، البته می دانم پاک کردن دروغ های دشمنان که 500 سال است به اندازه 5000 سال تاریخ دروغ گفته اند، مشکل می باشد. افرادی احساسی برخورد می کنند، و اعراب را ایرانی کش و یا برعکس می دانند، ولی تاریخ، با دانش و اطلاعات ما به پایان نمی رسد، و لزوماً همین نخواهد بود، پس واقع بینانه بدنبال واقعیت باشیم. صدام تکریتی می پنداشت قادسیه حقیقتی است، و از برای تکرار آن ملت های غرب ایران بزرگ یعنی عراق کنونی را به بدبختی کشاند. امروز با این پندار که عربها آمدند و کشتند و غارت و نابود کردند، خشمی در دل عده ای افتاده که استعمار و صهیونیسم از آن بهره می برند. نمی دانم چرا علمای تاریخ نتوانستند این دروغها را بردارند، که پویایی نو در سرنوشت بکارند و جامعه را هدایتی تازه کنند، شاید غرق در این دروغ ها هستند. این دروغ تاریخ را فعلاً بسیار فشرده بررسی می کنم و می نویسم، تا فرصت مطالعه و اندیشه و طرح سئوال برای هم میهنان گرامی باشد، و در زمان های مناسب ادامه میدهم.
تاریخ یک علم است مانند همه علوم، قوانین و فرمول های دقیق دارد، عدم توجه به آنها نوشته های تاریخ، داستان های دروغی می شوند، و نباید آنها را به عنوان منابع استفاده نمود.
اشکانیان یا پارتها
هخامنشیان برای حفظ حکومت و امنیت و مرزداری از جوانان قبایل بخش شمالی ایران بزرگ استفاده می کردند، بهترین این قبایل که جوانان رشید و خوش قد بالا داشت اشکانیان بودند. در ارتش هخامنشیان به این گارد های ویژه پارت، بر وزن ماد و پارس می گفتند، که بعد ها در روم تا جنگ دوم جهانی بهپارتی زان معروف شدند. در مدت زمانی که تخت جمشید ساخته می شد، و همچنین بعد از آزادی اسرا از بابل توسط کوروش بزرگ، آزاد شدگان و کارگران و مردم طی دویست سال در گوشی و آرام به یکدیگر از حکومت هخامنشیان گفتند، که چرا اختیار زمین و زمان باید انحصار خاندان و شاهنشاه باشد. این بد گویی امری عادی است، که امروز به دلایل رشد فکری و تکنولوژیکی، مردم در مدت کوتاهی به آن درک می رسند، به تاریخ و فرهنگ یادگیری رجوع شود. سربازان پارتی که ریشه در طایفه ای و قبیله ای خراسان بزرگ داشتند، ترکیب عقیدتی دینی شاه خدایی ولی با ذات قبیله ای داشتند. جمع این موضوعات تاریخی، مردم قرن سوم قبل از میلاد را به آگاهی های ویژه رساند، که طی دویست سال از زمان هخامنشیان پیش درآمد آن بود، که در نهایت یک انقلاب انسانی ایرانی مهمی در پی داشت. آخرین ضربه به هخامنشیان توسط اسکندر اشکانی فرمانده پاتیزان های شاهنشاه وارد آمد، و با سقوط تخت جمشیدبرای همیشه تاریخ فلسفه شاه خدایی دو هزار ساله تمام شد.
در دوران شاه خدایی شاهان نمی خواستند قبایل با هم متحد یا سازمان یافته باشند، بعد از اولین انقلاب انسانی ایرانی که مهم ترین انقلاب تاریخ جهان بود، دوران شاه خدایی به رهبری اسکندر اشکانی فرمانده پاتیزان های دربار به هخامنشی پایان داده شد. برای به ثمر رسیدن این انقلاب با اندازه دوران دوم هخامنشیان زمان برد، که البته پایه گذار آن انقلاب انسانی، کوروش کبیر بود، که با باز نمودن زندان بزرگ، نجات یافتگان طی چند نسل آینده، افکار خود را که یادگاری از گذشته های سارت دربار فرعون بود، به مردم دوره هخامنشی منتقل کردند. هخامنشیان واسطه ای بودند، که گذر مهم تاریخی از ایلام یا بزرگترین دوران شاه خدایی، به اشکانیان اولین حکومت سازمان قبیله ای گردد، که در مهستان کامل شد. ( در واقع مهستان یا درست تر آن مغستان یا حتی بغستان است، مکتبی فلسفی بوده که قدرت حکومت را از آن مردم می داند، و پیرو عدالت و برابری بودند، بزودی در این باره مشروح می نویسم)
بشر در ادامه تکامل تاریخ اجتماعی وارد دوره جدیدی از تمدن گردید، فرهنگی که در آن شاه نماینده اهورمزدا یا خدا روی زمین نبود، و مجسمه و نام او در جایی حک نمی شد، و کسی به او تعظیم نمی کرد. پس از این انقلاب انسانی ایرانی اینک دینها و قبایل قدرت داشتند، اما برای پایان دادن به نظم فکری و فیزیکی دوره شاهنشاهی حدود دو نسل زمان لازم بود، و این تغیرات اساسی انقلاب انسانی حدود هفتاد سال به درازا کشید. این مدت خالی از عرصه های خاص فرهنگی است، در موزه ها و سکه ها اثرات کمی به جای مانده است، زیرا تمدن جدیدی در حال شکل گیری بود و این فضای خالی تاریخ وسیله ای برای نفوذ دشمنان دروغ گوی فرهنگی گردید. پس از این دوران، از سقوط هخامنشیان تا دو نسل برای جا افتادن انقلاب انسانی ایرانی، اولین کاری که می بایست صورت پذیرد ایجاد اتحاد ملی بین قبایل جغرافیای وسیع ایران بزرگ بود تا بتوانند اقتصاد دوران را بگردانند، و از نفوذ غریبه ها به سرزمین جلوگیری شود. بدین ترتیب چون اشکانیان قرن گذشته سابقه خدمت نظامی و کشوری داشتند، از بقیه طایفه ها بهتر و سر آمدتر بودند، در میان اشکانیان افرادی که بتوانند بخوانند و بنویسند وجود داشت. توجه کنید، ما داریم برای سال 250 ق ـ م میگوییم باید با همان زمان دید، برای این منظور مطالعه تمام وبلاگ انوش راوید پیشنهاد می شود.
بسیاری از جوانان نسل های گذشته اشکانی در خدمت هخامنشیان قرار داشتند، و با دختران آنها ازدواج کرده بودند، و خون خود را از هخامنشیان می دانستند، که از طرف دو سه نسل مورد احترام مردم بودند. آنها همچنان سایه هخامنشیان را مهم می دانستند، و از جهت دیگر سر سالاری را برایشان به ارمغان آورده بود، که در فرصت های تاریخی نوشته ام. تا 174 ق ـ م قبایل که هنوز نمی توانستند وارد تمدن سازمان قبیله ای شوند، جنگ و گریز نظامی و فرهنگی بین آنها ادامه داشت. در مدت 80 سال به اندازه کافی به درک رسیدند که تمدن سازمان قبیله ای را اختیار کنند، یعنی اتحاد قبایل تحت پوشش و سازمان و مراتب، به ساختار های تاریخی اجتماع. در کتاب های تاریخ موجود ضد و نقیض و گزافه گویی های فراوان وجود دارد، که هیچ کدام آنها از تاریخ جامعه شناسی و علم جغرافی ـ تاریخ بهره نبرده اند، و می بایست در این بخش کار های بسیاری برای باز نویسی تاریخ انجام شود.
در تاریخ به اشک های شماره دار بر می خوریم، اولی ارشک رئیس طایفه ای بود که قبایل دیگر خراسان را تا حدودی متحد کرد، توجه شود این غیر از اسکندر اشکانی است که فرمانده پارتی زانها بود. سپس تیرداد اول که در تاریخ های دروغی شهر های بزرگ چون آساک و هکاتم پلیس را به او نسبت می دهند، و نیز گفتن شاه بزرگ. اردوان که سومین اشک است یا ارتبان اول، جنگ و گریز دروغی با بازماندگان دروغی سلوکی را در دوران او نوشته اند، او مانند پدرش به مرکز ایران علاقه داشت. فری پاپت و سپس فرهاد اول که آنها برای اتحاد قبایل ایران بزرگ کار های فرهنگی بزرگی انجام دادند. مهرداد اول یا اشک ششم، در این زمان توده مردم در ادامه انقلاب انسانی برای بدست آوردن اولین تمدن سازمان قبایل دینی و دمکراسی و مردم سالاری و با تلاش مهرداد اول بزرگترین فرهنگ زمان را پیش بردند. علاقه مندی به اندیشه های فلاسفه بزرگی نظیر آرشیت و ورتا در دوران بعد از هخامنشیان و بر اساس تعالیم این دو فیلسوف، مردم سالاری در ایران به شکلی نوین اجرا شد.
ممکن است جملات فوق کمی سنگین و باشد، برای بهتر متوجه شدن مطالعه و پیگیری تمام وبلاگ پیشنهاد می شود.
مهرداد یکم مارس سال 173 قبل از میلاد در اجتماع بزرگان ایران اعلام کرد که تصمیم گرفته است، کشور دارای یک قانون لاتغییر (اساسی) شود تا حقوق و تکالیف همه در آن روشن باشد. این تصمیم مهرداد مورد تایید حاضران در نشست قرار گرفت و ایران دارای دو مجلس شد، یکی اعضای خاندان سلطنتی و اشراف و بزرگان و دیگری روسا و نمایندگان قبایل، مجموعه آن دو را مغستان یا مهستان می گفتند (مه به کسر «میم» به معنای بزرگ). انتخاب ولیعهد از میان شاهزادگان، اعلان جنگ و پیشنهاد صلح، بسیج نیرو، عزل شاه در صورت دیوانه شدن و بیماری ممتد و ...، تغییر اشل مالیاتها و صدور دستور ضرب سکه با تصویر تازه، تعیین شاهان ارمنستان، تایید تشریفاتی (ضمنی) شاهان پارسی تبار (از دودمان هخامنشیان) سرزمین پنتوس (منطقه ساحلی جنوب دریای سیاه در آناتولی به پایتختی شهر سینوپ) و انتصاب فرمانده کل ارتش برای یک دوره معین و یا مدیریت جنگ از جمله اختیارات مهستان بود. مهستان در موارد متعدد شاهان اشکانی را جابجا می کرد، و در عین حال حامی سنت های بومی مناطق مختلف ایران بود. در آنجا صدای همه اقوام ایرانی شنیده می شد، به علاوه در این دوره ایالات دور دست، ارمنستان و پنتوس خود مختار بودند، و لذا ایجاب می کرد که مهستان (مغستان) وجود داشته باشد، تا سخن آنها نیز در آنجا شنیده شود. ارد بزرگ متفکر برجسته ایران می گوید: مهستان ، برآیند خرد مردم آزادی خواه ایران بود. آن زمان یونان و روم در اختیار فرماندهان نظامی دست به دست می شد. جالب است بدانیم مورخان امروز ایتالیا سعی می کنند به دروغ مهستان ایران را اقتباس ایرانیان از رومیان بنامند! حال آنکه ایجاد مهستان (173 سال پیش از میلاد ـ 2181 پیش) هنوز دولت روم با ایران همسایه نشده بود و دوران نوزادی خویش را طی می نمود.
تمدن و فرهنگ در زمان اشکانیان تغییرات اساسی نمود و روح خشن و کشتاری میان رودان به صفا و صمیمیت و عدالت و تجارت تبدیل شد، و داشتن دین و مذهب آزاد بود، که در این زمان مذاهب گوناگونی به وجود آمد و یا گسترش یافت. شهر های آباد بوجود آمدند، نوشتن های پراکریت و خط خروشتی و پهلوی، زبان های، سغدی، سکائی، پهلوی، اوستیایی، تخاری، اشکی، و لهجه های مختلف رایج بود. در این دوره تجارت آزاد رونق گرفت و دوران پول وسعت یافت، مسکوکات طلا، نقره و نیکل رایج شدند، در بازار ها انواع پارچه های ابریشمی، ململ، ادویه، شیرینی، اشیای فلزی و مسی و نقره، جواهرات و غیره در معرض داد و ستد قرار گرفتند. راه های تجارت به چین و هند از بدخشان و دره واخان و خیبر، یار کند و سیستان، فرغانه و کاشغر، رونق گرفتند، و صادرات شامل جواهرات و سنگ های قیمتی، واردات ابریشم، لاک، طلا، نقره، نیکل. در تمام راه ها کاروان های تجاری به حرکت در آمدند، و با شکلی آرام و خاموش فرهنگ و عقاید، صنایع و صنعت فلز کاری و چوب اوج گرفت، هنر و ادب، موزیک و موسیقی، رقص و آواز شکوفا شد، طبل و ساز، دهل و توله و رباب برای همگان ساخته شده و به جشن های ایرانیرفت. سایر شئونات اجتماعی به رشد تولید و بهره برداری رسید، تیر و کمان، نیزه و شمشیر، قمه و ژوبین، زره و سپر سواره و پیاده در میدان جنگ اراده و پیل هم بکار می رفت.
ادامه دارد و باز نویسی می شود.
کرونولوژی اشکانیان
* حدود 333 ق.م سلسله هخامنشیان در ادامه انقلاب انسانی ایرانی منقرض شد.
* از 332 تا 249 ق.م دوران باز سازی جدید تاریخ ایران توسط مردم به رهبری اسکندر اشکانی و طوایف اشکانی. برای این دوره تحقیقات توسط انوش راوید ادامه دارد.
* . . . . . بزودی ادامه دارد، تا تکمیل نمودن تحقیقات و پاک کردن دروغ ها از تاریخ شیرین ملت قهرمان ایران این بخش پست نمی شود، فعلاً برای این تاریخ به اینجا مراجعه شود.
کلیک کنید: دمکراسی، فدرالیسم، حزب
شنبه 8 تير 1392برچسب:, :: 9:0 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین
پیش گفتار آنچه که از تاریخ و بویژه سلسله هخامنشیان می دانیم، جمع بندی از گفته ها و نوشته های تاریخ نویسان قرن های 19 و 20 میلادی است، که در آنها تاریخ نویسی نوین ایرانی دیده نمی شود. این پست را بمنظور برداشت دروغها از این دوران مهم تاریخ تمدن، بمرور می نویسم و ادامه می دهم.
سلسله بزرگ هخامنشیان
سلسله هخامنشیان از حیث وسعت خاک و قلمرو بزرگترین رژیمی بود، که تا آن زمان در گیتی بوجود آمده بود، و تمام ملل متمدن جهان باستان را شامل می گردید، 46 قوم و نژاد مختلف با زبان ها و آئین و رسوم و قوانین مختلف در حوزه این سلسله می زیسته اند. هر قوم در حفظ آئین و رسوم و قوانین داخلی خود آزاد بود، و در واقع سلسله هخامنشی اولین و کهن ترین دولت شبه فدرال در تاریخ جهان است. جهت دانستن تفاوت سلسله، حکومت، پادشاهی، امپراطوری، و.... به اینجا بروید.
کرونولوژی سلسله هخامنشی
هخامنشیان یک سلسله مانند سلسله های مصر باستان بودند، که در ادامه تاریخ تمدن در بخش اعظمقاره کهن شکل گرفتند، این سلسله ادامه تمدن پادشاهی ایلام است. حدود 4340 خ.ا، برابر 650 ق.م، با ورود جمعی پرسر یا پارسا، به محل کنونی تخت جمشید، توانستند با جذب مردم به مذهب جدید، سلسله هخامنشیان را بوجود آورند، بنا به تحقیق من این سلسله دو گروه عمده می شدند، آنهایی که پرسر بودند، مانند داریوش بزرگ، و آنهایی که پرسر نبودند، مانند کوروش بزرگ. در این موارد دروغ و اشتباه و ندانسته زیاد نوشته اند، تا ملت قاره کهن را درباره بزرگترین و اولین تمدن وسیع جهان دچار گمراهی یا نگرشی باب میل استعمار و صهیونیسم نمایند.
عکس بالا چرخ دنده ایرانی دوران هخامنشیان، کاشفان خارجی بسیاری از اشیای ایرانی را به خارج و بویژه اروپا می برند، و در یک شگرد از دل خاک آنچا بیرون می آورند، تا اروپایی و یا یونانی بنامند. عکس پائین ظرف دوران هخامنشیان از موزه آبگینه تهران، عکس شماره 5681.
توجه: جهت باز نگری و زدودن دروغ ها، مقاله کرونولوژی سلسله هخامنشی خارج گردید، و بعد از بانویسی بزودی پست می کنم.
عکس نشان شیر پرسر و داریوش بزرگ در تخت جمشید، این معبد باشکوه مخصوص پرسر های مذهب هخایی بود، عکس شماره 2858.
كليك كنيد: فرهنگستان تاریخ ایران
شنبه 8 تير 1392برچسب:, :: 8:59 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین
پیش گفتار کرونولوژی های ذکر شده در زیر، از کتاب های تاریخ موجود می باشد، و مورد تأیید من نیستند، در حال کار تحقیق و تشخیص دروغ ها از واقعیت ها می باشم، و به مرور بخش هایی را اصلاح و تأیید موقت می کنم. این صفحه را، جهت یاد آوری کار بزرگ تاریخ نویسی نوین ایرانی باز نموده ام، که این برنامه موج نو سبک جدید و مبنای دیگری در کار جغرافی ـ تاریخ می طلبد. این دوره حدود 217 سال نوشته شده است، 820 تا 1037 میلادی، یعنی تا ظهور سلاجقه. ــــــــــــــــــــــــــــــــ سلسله طاهریان مدت: 52 سال 820 تا 872 میلادی حوزه حکومت: خراسان، مرو پایتخت: نیشابور فرمان روایان: طاهر، طلحه پسر طاهر، عبدالله برادر طلحه، طاهر پسر عبدالله، محمد پسر طاهر، در زمان طاهر در 881 حکومت طاهریان به دست یعقوب لیث صفاری منقرض گردید. ــــــــــــــــــــــــــــــــــ حکومت بنی دلف مدت: 43 سال 832 تا 877 میلادی حوزه حکومت: همدان پایتخت: همدان فرمان روایان: ابودلف عبدالعزیز، احمد، عمر. ــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلسله صفاریان مدت: 22 سال 870 تا892 میلادی حوزه حکومت: سیستان، هلمند، هرات، کرمان، فارس پایتخت: زرنج فرمان روایان: یعقوب لیث، عمرو لیث ـــــــــــــــــــــــــــــــــ سلسله علویان مدت: 51 سال 872 تا 893 میلادی حوزه حکومت: گرگان و طبرستان، ری پایتخت: گرگان، ری فرمان روایان: حسن بن زید، محمد ابن زید برادر حسن، حسن ابن علی، که از نصر سامانی شکست خورد و حکومت این سلسله پایان یافت. ــــــــــــــــــــــــــــــــ سلسله سامانیان مدت: 30 سال 874 تا 903 میلادی حوزه حکومت: بلخ، سمرقند، فرغانه، هرات، بخارا، خراسان، سیستان پایتخت: بخارا فرمان روایان: اسماعیل، احمد، نصر دوم، نوح، ــــــــــــــــــــــــــــــــ سلسله آل زیار مدت: 115 سال 928 تا 1042 میلادی حوزه حکومت: مازندران، اصفهان، همدان، حلوان پایتخت: گنبد کاوس، ری فرمان روایان: مرداویچ پسر زیار، وشمگیر برادر مرداویچ، بیستون پسر وشمگیر، قابوس برادر بیستون، منوچهر پسر قابوس، انوشیروان پسر منوچهر. ــــــــــــــــــــــــــــ سلسله دیلمیان یا آل بویه مدت: 123 سال 932 تا 1055 میلادی حوزه حکومت: ری، گیلان، همدان، فارس، کرمان، خوزستان، پایتخت: شیراز، ری فرمان روایان: علی بویه دیلمی ملقب یه علی عماد الدوله، حسن بویه دیلمی ملقب به رکن الدوله، احمد بویه دیلمی ملقب به معز الدوله، یکی از دروغ های مهم تاریخ، بزرگ نمودن قدرت خلیفه های بغداد است، در صورتیکه آنها قدرتی نداشتند، در تاریخ های دروغی برای کوچک شمردن ایرانیها به عباسیان اهمیت داستانی زیادی دادند. از زمان شاهنشاهی ساسانیان دیلمیان مرز داران مرز روم بودند، زیرا دیلمیان مردمی شجاع و در سرزمینی کوهستانی دیلمان زندگی می کردند، که این کوهستان ها شباهت به کوهستان های مرز روم داشت. در قلعه ها و پادگان های مرزی روم آثار دیلمی بسیار است، و در شهر های فعلی که در نزدیکی مرز سابق قرار داشتند، آثار چهره ای و گفتاری و مرامی دیلمی دیده می شود. این درست شباهت به کار سلسله هخامنشیان دارد، که از سواران ماد شرقی برای مرز داری و نگهداری بیابان های غرب و جنوب عراق سود می بردند، که شباهت به سرزمین آنها داشت، و به آنها پارت می گفتند، که پارتی زان های زمانجنگ دوم جهانی از نام آنهاست. ديالمه یا دیلمیان تاریخ های نوشته شده، باید مورد باز نگری و تحقیق و تحلیل های مستقل حرفه ای، در تاریخ نویسی نوین ایرانی قرار گیرد. 1 ــ ديالمه اصفهان و همدان ــ شاخه اى از سلسله آلبويه از شعبه ديالمه رى كه در اصفهان و همدان از حدود سال 366 هـ.ق. غالباً بطور مستقل و گاه در هر يك از دو ولايت بطور جداگانه حكومت كرده اند. مؤسس واقعى اين دولت ركنالدوله ابوعلى حسن ديلمى است، 320 هـ.ق، یا 932 م. بعد از او پسرش مؤيدالدوله منصور ديلمى 366 - 373 هـ .ق، یا 976 - 983 م، فقط اصفهان بود. بعد از او برادرش فخرالدوله ابوالحسن على ديلمى 366 هـ.ق، بضميمه اصفهان در 373 ه .ق، یا 976 م، ولايت او را ضميمه قلمرو خويش كرد. سپس بترتيب شمسالدوله ابوطاهر ديلمى، فقط همدان 387 ه .ق، یا 997 م. سماءالدوله ابوالحسن ديلمى حدود 412- 414 هـ.ق، یا 1021 - 1023 م، ابن كاكويه معزولش كرد، و مجدالدوله ابوطالب رستم، محمود غزنوى خلعش كرد، 387 - 420 ه.ق، یا 997 - 1029 م، در آن جا امارت داشته اند. بر گرفته از: طبقات سلاطين اسلام تأليف لينپول و دائرة المعارف اسلامى و تاريخ مفصل ايران تأليف اقبال آشتيانى، ص164 به بعد. 2 ــ ديالمه بغداد يا عراق ــ شعبه اى از سلسله آلبويه كه از حدود 320 - 447 ه .ق، یا 932 - 1055 م، در بغداد فرمانروائى كرده اند، و بعضى از امراى آن ها بر اهواز و كرمان نيز استيلا داشته اند. مؤسس امارت اين شعبه از آلبويه معزالدوله ديلمى بود، و بعد از او بترتيب عزالدوله ديلمى و عضدالدوله ديلمى، صمصامالدوله ديلمى، شرفالدوله ديلمى، عماد الدوله ديلمى، سلطانالدوله ديلمى، مشرفالدوله ديلمى، جلالالدوله ديلمى، عمادالدوله ديلمى و ملك رحيم، در آن جا امارت كرده اند. بعضى از امراى اين شعبه از آلبويه عنوان شاهنشاه داشته اند، و غالب آنها بر خليفه و دستگاه خلافت مستولى بوده اند. دولت اين شعبه از آلبويه بدست سلاجقه منقرض گشت. بر گرفته از: طبقات سلاطين اسلام، لينپول و دائرة المعارف اسلامی. 3 ــ ديالمه رى ــ شعبه اى از سلسله آلبويه كه از 320 - 420 هـ.ق، بر رى و نواحى مجاور فرمانروايى كرده اند. مؤسس اين سلسله ركنالدوله ديلمى بود، و بعد از او پسرش فخرالدوله ديلمى و زن او سيده خاتون در واقع به نيابت از جانب پسرش، مجدالدوله ديلمى در آن ولايت حكومت كرده اند. دولت اين شعبه از ديالمه در رى بدست غزنويان منقرض گشت، و امارت شاخه فرعى ديگرى از آن ها هم كه در اصفهان و همدان بطور مستقل حكومت داشتند، بدست بنىكاكويه برافتاد. بر گرفته از: ديالمه اصفهان و همدان، و تاريخ مفصل ايران مرحوم اقبال آشتيانى، ص164 به بعد. 4 ــ ديالمه فارس ــ شعبه اى از سلسله آلبويه كه از 320 تا حدود 447 هـ.ق. یا 932 تا 1055 م، در فارس فرمانروايى كرده اند، بعضى از امراى اين شعبه بر بغداد و حوالى، و برخى بر اهواز و كرمان نيز امارت و تسلط داشته اند. مؤسس امارت اين شعبه از آلبويه عمادالدوله ابوالحسن على ديلمى 320 هـ.ق. یا 932 م، بود كه بعد از او بترتيب عضدالدوله ابوشجاع خسرو ديلمى 338 هـ.ق. یا 949 م، و شرفالدوله ابوالفوارس شير ذيل ديلمى. 372 هـ.ق. یا 982 م، صمصمامالدوله ابوكاليجار مرزبان ديلمى 379 هـ.ق. یا 989 م، بهاءالدوله ابونصر فيروز ديلمى 388 هـ.ق. یا 998 م، و سلطانالدوله ابوشجاع ديلمى، 403 هـ.ق. یا 1021 م. عمادالدوله ابوكاليجار مرزبان ديلمى 415 هـ.ق. یا 1024 م، ابونصر خسرو فيروز (ملك رحيم)، 440 - 417 هـ.ق. یا 1048 - 1055 م، در آن ولايت و حوزه هاى متعلق بدان حكومت كرده اند. دولت ديالمه فارس بدست سلاحقه برافتاد. برگرفته از: طبقات سلاطين لينپول و تاريخ مفصل ايران تأليف عباس اقبال آشتيانى، ص164 به بعد. 5 ــ ديالمه كرمان ــ شاخه اى از سلسله آلبويه از شعبه ديالمه بغداد، كه از سال 403 - 448 هـ.ق. یا 1021 - 1056 م، در كرمان فرمانروايى داشته اند، اين شاخه از ديالمه اخلاف بهاءالدولهء ديلمى 388 هـ.ق. یا 998 م، فرمانرواى فارس و بغداد و اهواز بوده اند، از آنها سه تن در ولايت كرمان حكومت كرده اند كه بترتيب عبارتند از: قوامالدوله ابوالفوارس ديلمى 403 هـ.ق. یا 1012 م، و عمادالدوله ديلمى 419 هـ.ق - 1028 م، و فولادستون ابومنصور ديلمى، 440 - 448 هـ.ق. یا 1048 - 1056 م، و دولت آن ها به دست سلاجقه برافتاد. ولايت كرمان از آغاز امارت مستقل قوامالدوله از 324 - 403 هـ.ق، در تحت حكم امراى ديالمه فارس و ديالمه بغداد بود. بر گرفته از: طبقات سلاطين اسلام لينپول، و دائرة المعارف فارسى، و تاريخ ايران عباس اقبال آشتيانى، ص164 به بعد. ـــــــــــــــــــــــــــ سلسله غزنویان مدت: 224 سال 962 تا 1186 حوزه حکومت: خراسان، سیستان، افغانستان، کرمان، سرحدات، پنجاب، اصفهان، گیلان و مازندران، کردستان، همدان پایتخت: غزنین فرمان روایان: سبکتکین، سلطان محمود غزنوی، سلطان محمد، سلطان مسعود ادامه تاریخ غزنویان فوق العاده در هم و برهم است که انباشته شده از دروغ های تاریخی است. ــــــــــــــــــــــــــــــــ
عکس دو شیر سنگی ایرانی، بر سر گور در استان لرستان، عکس شماره 1461 . شنبه 8 تير 1392برچسب:, :: 8:59 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین
پیش گفتار مقالات تاریخی نوشته شده انوش راوید، از مشاهدات عینی و واقعی تاریخ اجتماعی و علم جغرافی ـ تاریخ می باشد که با دانایی قرن 21 و تکنولوژی جدید ارایه می گردد، با سازمان آینده بینی گسترش می یابد و کم وبیش باز نویسی می شوند. از دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ و کتب دینی به هیچ عنوان استفاده نشده، البته از کتاب های تاریخی که مطالب و نوشته های آنها بر خلاف قوانین علوم طبیعی و اجتماعی نباشند بهره گرفته شده است. خواندن آنها به عزیزان علاقه مند به تاریخ و تاریخ اجتماعی که زیر مجموعه های علم جغرافی ـ تاریخ هستند پیشنهاد می گردد، و از عزیزان خواهش دارم با دید قرن سنت گریزی مطالعه نمایند. باید مردم و حکومت های تاریخی سراسر جهان را مطابق اندیشه و کردار و گفتار در زمان خودشان بررسی کرد، که در ساختار های تاریخی اجتماع نوشته ام، و نیز هر بخش تاریخ را با فکر و خواسته مردم آنزمان تحلیل نمود، این مسئله مهم را هم در نظر داشت که اکثر دانش تاریخ ما از دوره استعمار و امپریالیسم است. توجه کنید تاریخ را درست در تاریخ بنگرید، نه آنچه هالیود و یا دشمنان می خواهند، توضیح بیشتر را در میان مطالب وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایرانبخوانید.
دشمنانی که برای ایران تاریخ نوشته اند، هیچ شناختی از جغرافیای طبیعی و اقتصادی و زندگی و مدنیت ایرانی نداشتند، و کتاب های خود را چون داستان تفسیر نموده اند، آنها براحتی قابل رد کردن هستند. وظیفه همه ایرانی های عزیز است، که با این تاریخ های نوشته شده دروغی برخورد کنند، و آنها را مجازی به محاکمه بکشانند. برای اینکه این مطلب کاملاً مفهوم باشد، لطفاً تمام مقالات وبلاگ را با دقت بخوانید، و با دید دیگر جهان را ببینید و واژگون بررسی کنید، حوصله و تأمل نمایید، و از همه مهمتر پیگیری و به گردونه یاد گیری بسپارید، البته می دانم پاک کردن دروغ های دشمنان که 500 سال است به اندازه 5000 سال تاریخ دروغ گفته اند، مشکل می باشد. افرادی احساسی برخورد می کنند، و اعراب را ایرانی کش و یا برعکس می دانند، ولی تاریخ، با دانش و اطلاعات ما به پایان نمی رسد، و لزوماً همین نخواهد بود، پس واقع بینانه بدنبال واقعیت باشیم. صدام تکریتی می پنداشت قادسیه حقیقتی است، و از برای تکرار آن ملت های غرب ایران بزرگ یعنی عراق کنونی را به بدبختی کشاند. امروز با این پندار که عربها آمدند و کشتند و غارت و نابود کردند، خشمی در دل عده ای افتاده که استعمار و صهیونیسم از آن بهره می برند. نمی دانم چرا علمای تاریخ نتوانستند این دروغها را بردارند، که پویایی نو در سرنوشت بکارند و جامعه را هدایتی تازه کنند، شاید غرق در این دروغ ها هستند. این دروغ تاریخ را فعلاً بسیار فشرده بررسی می کنم و می نویسم، تا فرصت مطالعه و اندیشه و طرح سئوال برای هم میهنان گرامی باشد، و در زمان های مناسب ادامه میدهم.
تاریخ یک علم است مانند همه علوم، قوانین و فرمول های دقیق دارد، عدم توجه به آنها نوشته های تاریخ، داستان های دروغی می شوند، و نباید آنها را به عنوان منابع استفاده نمود.
آنچه که از بخش تاریخ دویست سال اول اسلامی ایران در کتاب های موجود می دانیم، این دوره را به حکومت عرب در ایران می گویند، که در واقع حکومت خلفای ایرانی بوده 184 سال طول کشید، و آنرا نمی توان دوره روشن و مشخص از حکومت یا سلطنت نامید، و غالب اوقات آن به قتل، خون ریزی، هرج و مرج، ملوک الطوایفی، انشعاب، تجزیه، ترکیب، توطئه، طغیان، شورش، گذشت، و می نویسند روی هم رفته در این مدت 22 خلیفه بر امپراتوری اسلام حکومت کردند. همچنین در ادامه پرت و پلا های تاریخی می گویند، ایران وضع ثابتی نداشت، بعضی ایالات مانند، طبرستان، گرگان، بلخ، مرو، غالباً در حال استقلال بسر می بردند، و بعضی ایالات مکرر شورش داشتند، که آنها هم از حکومت خارج بودند.
در ادامه گفتار های غیر منطقی تاریخی می نویسند، اوضاع جاری ایران و سایر نقاط امپراطوری، اعراب را مجبور می کرد که از کارشناسان و افراد لایق ایرانی در اداره امور کشوری کمک بخواهند، چون حکومت خود عربها بدوی بود. چقدر پرت و پلا در کتاب های تاریخ دروغی نوشته اند، آن نویسندگان اصلاً چیزی از علم جغرافی ـ تاریخ نمی دانستند، و از ساختار های تاریخی اجتماع سر در نمی آوردند. در ادامه تراوشات می گویند حکومت مال اعراب بود، اما اداره کامل بدست ایرانیان افتاد، و دستگاه های مرکزی و کشوری و لشکری با همان روش های ساسانی اداره می شد. در دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ می خوانیم، اعراب وحشی و تمدن عقب افتاده صحرا نشینی داشتند، و با جبر و زور، تهدید و کشتار، ظلم و غارت، اسارت و شکنجه، بر ایرانیان پیروز شدند، نویسندگان این دروغ نامه ها چیزی ازلشکر و جنگ در دوره های تاریخی نمی دانستند.
کلیک کنید: تاریخ زبان پارسی و فارسی
شنبه 8 تير 1392برچسب:, :: 8:59 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین
پیش گفتار مقالات تاریخی نوشته شده انوش راوید، از مشاهدات عینی و واقعی تاریخ اجتماعی و علم جغرافی ـ تاریخ می باشد که با دانایی قرن 21 و تکنولوژی جدید ارایه می گردد، با سازمان آینده بینی گسترش می یابد و کم وبیش باز نویسی می شوند. از دروغ نامه هایی به نام کتاب تاریخ و کتب دینی به هیچ عنوان استفاده نشده، البته از کتاب های تاریخی که مطالب و نوشته های آنها بر خلاف قوانین علوم طبیعی و اجتماعی نباشند بهره گرفته شده است. خواندن آنها به عزیزان علاقه مند به تاریخ و تاریخ اجتماعی که زیر مجموعه های علم جغرافی ـ تاریخ هستند پیشنهاد می گردد، و از عزیزان خواهش دارم با دید قرن سنت گریزی مطالعه نمایند. باید مردم و حکومت های تاریخی سراسر جهان را مطابق اندیشه و کردار و گفتار در زمان خودشان بررسی کرد، که در ساختار های تاریخی اجتماع نوشته ام، و نیز هر بخش تاریخ را با فکر و خواسته مردم آنزمان تحلیل نمود، این مسئله مهم را هم در نظر داشت که اکثر دانش تاریخ ما از دوره استعمار و امپریالیسم است. توجه کنید تاریخ را درست در تاریخ بنگرید، نه آنچه هالیود و یا دشمنان می خواهند، توضیح بیشتر را در میان مطالب وبلاگ جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایرانبخوانید.
دشمنانی که برای ایران تاریخ نوشته اند، هیچ شناختی از جغرافیای طبیعی و اقتصادی و زندگی و مدنیت ایرانی نداشتند، و کتاب های خود را چون داستان تفسیر نموده اند، آنها براحتی قابل رد کردن هستند. وظیفه همه ایرانی های عزیز است، که با این تاریخ های نوشته شده دروغی برخورد کنند، و آنها را مجازی به محاکمه بکشانند. برای اینکه این مطلب کاملاً مفهوم باشد، لطفاً تمام مقالات وبلاگ را با دقت بخوانید، و با دید دیگر جهان را ببینید و واژگون بررسی کنید، حوصله و تأمل نمایید، و از همه مهمتر پیگیری و به گردونه یاد گیری بسپارید، البته می دانم پاک کردن دروغ های دشمنان که 500 سال است به اندازه 5000 سال تاریخ دروغ گفته اند، مشکل می باشد. افرادی احساسی برخورد می کنند، و اعراب را ایرانی کش و یا برعکس می دانند، ولی تاریخ، با دانش و اطلاعات ما به پایان نمی رسد، و لزوماً همین نخواهد بود، پس واقع بینانه بدنبال واقعیت باشیم. صدام تکریتی می پنداشت قادسیه حقیقتی است، و از برای تکرار آن ملت های غرب ایران بزرگ یعنی عراق کنونی را به بدبختی کشاند. امروز با این پندار که عربها آمدند و کشتند و غارت و نابود کردند، خشمی در دل عده ای افتاده که استعمار و صهیونیسم از آن بهره می برند. نمی دانم چرا علمای تاریخ نتوانستند این دروغها را بردارند، که پویایی نو در سرنوشت بکارند و جامعه را هدایتی تازه کنند، شاید غرق در این دروغ ها هستند. این دروغ تاریخ را فعلاً بسیار فشرده بررسی می کنم و می نویسم، تا فرصت مطالعه و اندیشه و طرح سئوال برای هم میهنان گرامی باشد، و در زمان های مناسب ادامه میدهم.
تاریخ یک علم است مانند همه علوم، قوانین و فرمول های دقیق دارد، عدم توجه به آنها نوشته های تاریخ، داستان های دروغی می شوند، و نباید آنها را به عنوان منابع استفاده نمود.
دوران شاهنشاهی ساسانیان
ایرانیان باستان دستگاه خلقت را میدان جنگ خوبی با بدی یا محل نبرد بین روشنایی با تاریکی می دانستند و انسان را مبارز این میدان می شماردند، کاری که جنبش برداشت دروغ ها از تاریخ پیشه کرده است، یعنی مبارزه با تاریکی و دروغ و بدی بر پایه و اساس انسانی. باستانیان ایرانی خانه سازی و احیای زمین و بذر افشاندن و ساختن قنوات و درختکاری و پرورش دام را از کار های نیک می شمردند که اهورا مزدا آنرا می خواهد. پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک، شعار ایشان بود و آنرا وسیله رستگاری می دانستند. اهریمن را مظهر بدی و او را دشمن می دانستند، همان گونه که امروزه انوش راوید وجود اهریمن های دروغ گوی تاریخ را در گفته و نوشته هایش گوشزد می کند.
در واقع پادشاهی ساسانیان ادامه حکومت های شکل یافته ایرانی از زمان سلسله ایلام یا در واقع بخش اول هخامنشی می باشد، که به دنبال انقلاب های انسانی ایرانی جهش هایی را در تاریخ تمدن بوجود آورده است. ساسانیان خود را وارث هخامنشیان و شاهان آن خود را از اعقاب و نوادگان شاهان هخامنشی می دانستند، تمدن و فرهنگ در گذر زمان رشد یافته بود، ولی همان تشکیلات اداری هخامنشی را پذیرفته و ضمن پر بار نمودن آنرا احیا کردند. خط و زبان دوره ساسانی پهلوی بود که در اینجا گفته شده است، هنر های نقاشی و موسیقی و ادبیات در دوره ساسانی ترقی خوبی کرد، صنایع فلز کاری و سفال گری به پیشرفت هایی رسید که تا به امروز باقی است.
کرونولوژی ساسانیان بعد از میلاد به روایت تاریخ های موجود:
سلطنت اردشیر اول از 226 تا 240 ــ یا اردشیر با بکان (ارتاگزرسس یا ارته خشتره) پسر بابک پسر ساسان با دختر پادشاه بازرنگی در نیسایه فارس (بیضای امروز) ازدواج کرد و پسرش بابک به حکومت شهر خیر در کنار دریاچه بختگان (نیریز) از بلوک فارس منصوب شد. بابک برای پسرش اردشیر حکومت شهر دارابگرد را در فارس بدست آورد.
سلطنت شاهپور اول، از 240 تا 271 ــ پسر اردشیر اول . . . .
سلطنت هرمز اول، از 271 تا 272 ــ پسر شاپور اول . . . .
سلطنت بهرام اول، از 272 تا 275 ــ (وره ران) برادر کوچک هرمز اول . . . .
سلطنت بهرام دوم، از 275 تا 282 ــ ( وره ران) برادر کوچکتر هرمز اول . . .
بهرام سوم، 282 . . . .
سلطنت نرسی، از 282 تا 301 ــ (نارسس) . . . .
سلطنت هرمز دوم، از 301 تا 309 (هرمیسداس) پسر نرسی . . . .
سلطنت آذر نرسی، 310 ــ پسر هرمز دوم . . . .
سلطنت شاپور دوم، از 310 تا 379 ــ معروف به ذوالاکتاف . . . . .
سلطنت اردشیر دوم، از 379 تا 383 ــ . . . .
سلطنت شاپور سوم، از 383 تا 388 ــ پسر شاپور دوم . . . . .
سلطنت بهرام چهارم، از 388 تا 399 ــ (ورهران) پسر شاپور بزرگ . . .
سلطنت یزدگرد اول، از 399 تا 420 ــ پسر شاپور سوم . . . .
سلطنت بهرام پنجم، از 420 تا 440 ــ پسر یزدگرد اول . . . .
سلطنت یزدگرد دوم، از 440 تا 457 ــ پسر بهرام . . . .
سلطنت هرمز سوم، از 457 تا 459 ــ (هورمیسداس) پسر کوچک یزدگرد دوم . . .
سلطنت فیروز اول، از 459 تا 483 ــ (پروزس) پسر بزرگ یزدگرد دوم . . . .
سلطنت بلاش، از 483 تا 485 ــ (ولگس) برادر فیروز . . .
سلطنت اول قباد اول، از 485 تا 498 ــ پسر فیروز یا بلاش . . . . .
سلطنت جاماسب، از 498 تا 501 ــ برادر قباد . . . .
سلطنت دوم قباد اول، از 501 تا 531 ــ . . . . .
سلطنت خسرو انوشیروان، از 531 تا 579 ــ پسر قباد . . . .
سلطنت هرمز چهارم، از 579 تا 589 ــ (هورمیس داس) پسر انوشیروان . . .
سلطنت اول خسرو دوم، از 589 تا 590 ــ (خسرو پرویز) پسر هرمز چهارم . . . .
سلطنت بهرام ششم، از 590 تا 591 ــ یا بهرام چوبینه . . . .
سلطنت دوم خسرو پرویز، از 592 تا 628 ــ . . . . .
سلطنت قباد دوم، از 628 تا 629 ــ معروف به شرویه . . . . .
سلطنت اردشیر سوم، 629 ــ پسر قباد دوم . . . .
سلطنت شهر براز، 629 ــ . . . . .
سلطنت یزدگرد سوم، از 634 تا 642 ــ پسر شهریار و نوه خسرو پرویز . . .
تاریخ ساسانیان به مرور بررسی دقیق می شود، و انتشار می یابد.
صحیح نویسی در تاریخ
یکی از اشتباه های مهم در تاریخ ندانستن اختلاف نوع رژیم ها می باشد، سلسله، حکومت، شاهنشاهی، را بطور گسترده در همه مراحل تاریخ نام برده اند. سلسله یعنی حلقه های بهم پیوسته، حلقه هایی که خود جدا گانه هستند، ولی در یک جمع یا مجموعه قرار دارند، در تاریخ به مصر باستان می توان گفت سلسله، که رژیم شامل حلقه هایی بود که از یکدیگر جدا ولی در نهایت در جمع یک رژیم بودند. سلسله هخامنشی که دوره های اول آنرا بدون شناخت کامل ایلام گفته اند، از آن جمله می باشد، که با تحلیل های ساختار تاریخی اجتماع هم خوانی دارد. بنا بر این در وبلاگ و نوشته ها هخامنشیان را بعنوان سلسله نام می برم. حکومت، به رژیم هایی گفته می شود که فرمان روایی دارند، ولی فاقد مرکزیت و قبله گاه هایی مانند کاخ سلطنتی و یا تاج شاهی و امثال آن می باشند، در تاریخ رژیم اشکانیان از این قبیل است، در این وبلاگ از اشکانیان به نام حکومت اشکانیان نام می برم. شاهنشاهی، به رژیم هایی گفته می شود، که پادشاهی از خاندانی خاص در رأس امور است و فرزند او جانشین می شود، در این وبلاگ ساسانیان را می نویسم شاهنشاهی ساسانیان، پادشاهی قاجاریه، پادشاهی پهلوی. در این وبلاگ سعی می کنم واژه ها و اسامی را با تعریف هر چند کوتاه بنویسم، تا اندکی از درهمی های موجود در کتاب های تاریخی کم کنم، برای اطلاعات بیشتر به لینکها مراجعه شود. امید است عزیزان تاریخ نگار به این نوع موضوعات توجه نمایند، و در جهت بهبود واژه های تاریخی اقدام کنند، البته توجه داشته باشند، اینکار تبدیل به بازی با کلمات نگردد.
پيوندها
|
|||||||||||||||||
![]() |