ایران ایران درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب
نويسندگان پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:, :: 8:36 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین
آنگاه که شب فرا رسيد و همه پديدگان فرو خُفتند ابردرياها به پا مي خيزند، آيا تو هم بر مي خيزي ؟ دشمن ابزار نابود ساختن آدمي را ، در درون سراي او جست و جو مي کند. آنگاه که نمي دانم چه مي گويم ، جز راستي چيزي بر زبانم جاري نيست. براي ماندگاري ، رويايي جز پاکي روان نداشته باش. پيرامونيان ما چه بخواهيم و يا نخواهيم بر انديشه هاي ما اثر خواهند گذاشت. آرمان و انگيزه هويدا ، ويژگي آدم کار آمد است. انديشه و انگاره بيمار آينده را تيره و تار مي بيند. ديدگاه خوب مردم ، بهترين پشتيبان برگزيدگان است. خود را براي پيشرفت مردم ارزاني دار تا مردم پشتيبان تو باشند. آنگاه که سنگ خويشتن را به سينه مي زنيد نبايد اميد داشته باشيد همگان فرمانبردار شما باشند. گفتگو با آدميان ترسو ، خواري بدنبال دارد. دوستان فراوان نشان دهنده کاميابي در زندگي نيست ، بلکه نشان نابودي زمان ، به گونه اي گسترده است. آدمي مي تواند بارها و بارها به شيوه هاي گوناگون قهرمان شود. اگر دست تقدير و سرنوشت را فراموش کنيم پس از پيشرفت نيز افسرده و رنجور خواهيم شد. آنکه پياپي سخنتان را مي برد ، دلخوش به شنيدن سخن شما نيست. انديشه و انگاره اي که نتواند آينده اي زيبا را مژده دهد ناتوان و بيمار است. کارمندان نابکار ، از دزدان و آشوبگران بيشتر به کشور آسيب مي رسانند. مرداني که بيشتر از جايگاه و هنجار زنان پشتيباني مي کنند خود بيشتر از ديگران به نهاد زن مي تازند. اندرز جوان بايد کوتاه ، تازه و داستان وار باشد. هرگز هنگام گام برداشتن به سوي آرمان بزرگ ، نگاهت به آناني که دستمزد خويش را پيشاپيش مي خواهند نباشد ! تنها به توانايي هاي خود انديشه کن. نماز عشق ترتيبي ندارد چرا که با نخستين سر بر خاک گذاردن ، ديگر برخواستني نيست. آدم خودبين ، چاره اي جز فرود آمدن ، ندارد. يکي از بزرگترين خوشبختي ها ، خدمت بيشتر به مردم است. سرپرستاني که از ارزش سربازي مي کاهند ، و پدر و مادراني که ، پيشدار ميهنداري فرزندان خويش مي شوند ، به کشورشان پشت کرده اند يک آموزگار مي تواند با رفتار و گفتارش کشوري را دگرگون سازد. پيامد دانايي ، پذيرفتن بار ساماندهي ديگران است. آدمهاي پاک نهاد درهاي وجودشان را پس از ناسپاسي مي بندند نه پيش از آن. اگر ديگران را با زيباترين منشها و صفات بخوانيم چيزي از ارزش ما نمي کاهد بلکه او را دلگرم ساخته ايم آنگونه باشد که ما مي گويم. با گفتن واژه هايي همانند نمي توانم ! و يا نمي شود ! هر روز پس تر مي رويد. به آرزوهايي خويش ايمان بياوريد و آنگونه نسبت به آنها بانديشيد که گويي بزودي رخ مي دهند. آنکه مدام به کار ديگران سرک مي کشد و کنجکاو است تا ببيند آنها چه مي کنند مانند سايه ايي بر ديوار است که مدام بدنبال ما مي دود بدون آنکه از خود اختياري داشته باشد. آنکه دوستي و همسر خواهي خويش را اينچنين بازگو مي کند : بدنبال نيمه ديگر خود هستم. براستي نيمه خود را نيز گم خواهد نمود. اگر شما به مشکلات پشت کنيد سختي ها هيچگاه به شما پشت نخواهند نمود بهترين راه ، مبارزه پيگير و هميشگي با سختي هاست. سنگيني يادهاي کوچک و سياه را با تنهايي دو چندان مي کني ... به ميان آدميان رو و در شادماني آنها سهيم شو لبخند آدميان انديشه هاي سياه را کمرنگ و دلت را گرم خواهد نمود. ياد اشک و شيفتگي ، آويزه خاموش دلهاست. براي ربودن دل آدميان بايد بر هم پيشي گرفت و اين زيباترين آورد زندگي است. جز ناميدي و افسردگي هيچ بن بستي در زندگي آدمي نيست. هيچ گاه از داشتن دشمن نترس ، از انجام ندادن درست آرمان هاي خويش بترس. مادر و پدر ، زندگيشان را با فروتني به فرزند مي بخشند. بي مايگي و بدکاري پاينده نخواهد بود ، گيتي رو به پويندگي و رشد است . با نگاهي به گذشته مي آموزيم آدميان، اشتباهاتي همچون : برده داري ، همسر سوزي و ... را رها نموده است ، خردورزي ! آدمي را پاک خواهد کرد. همواره تنهايي ، توانايي به بار مي آورد. براي پرش هاي بلند ، گاهي نياز است چند گامي پس رويم. هنرمندان ناب ، هر روز در برابر ديدگان مردم نيستند. پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:, :: 8:35 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین
چند روزی است از برد تیم محبوب اذربایجان ایران تراکتور(تیراختور) مقابل الجزیره میگذرد اما این بازی با حواشی نه چندان زیبایی همراه بود که قلب هر ایرانی وطن دوستی را به درد می اورد.در این بازی تعداد معدودی از تماشا گر نماها که دارای تفکرات پانترکی بودند با اوردن پارچه نوشته ای به ابروی کشور و خون شهدا چوب حراج زدند. البته این تعداد افراد فرومایه درقبال سیل جمعیت هوادارن اصیل تراکتورسازی عددی نیستند.این قدام که گویا از پیش برنامه ریزی شده بود اعتراضات محافل گوناگون خبری ، ورزشی و اجتماعی و حتی هواداران تراکتور سازی که در ورزشگاه حضور داشتند را در بر داشت. در این پارچه نوشته شده بود: {اذربایجان جنوبی از ایران نیست} جای بسی تاسف ، یاد آر ز شمع مرده یاد آر ... سوال امتحانی : چه کسی می خواهد منو تو ما نشویم ، خانه اش ویران باد. • برای خواندن مسمط معروف (یاد آر زشمع مرده یاد آر) از مرحوم دهخدا و همچنین مشاهده بازتاب این حرکت زشت به ادامه مطلب مراجعه کنید. ادامه مطلب ... پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:, :: 8:35 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین
ايران به دنيا يک هنر مخصوص را عرضه کرده است که در نوع خودش بى مانند است. (Basil Gray) تاريخ هنر نقاشى در ايران به زمان غارنشينى برميگردد. در غارهاى استان لرستان تصاوير نقاشى شده از حيوانات و تصاوير کشف شده است. نقاشيها بوسيله (W.Semner) بر روى ديواره هاى ساختمانها در ملاير و فارس که به 5000 سال پيش تعلق دارند کشف شده است. نقاشى هاى کشف شده در مناطق تپه سيالک و لرستان بر روى ظروف سفالى، ثابت مى کند که هنرمندان اين مناطق با هنر نقاشى آشنايى داشته اند. همچنين نقاشيهايى از دوران اشکانيان، نقاشى هاى معدودى بر روى ديوار، که بيشتر آنها از قسمتهاى شمالى رودخانه فرات بدست آمده، کشف شده است. يکى از اين نقاشيها منظره يک شکار را نشان ميدهد. وضعيت سوارها و حيوانات و سبک بکار رفته در اين نقاشى ما را بياد منياتورهاى ايرانى مى اندازد. در نقاشيهاى دوران هخامنشى، نقاشى از روى چهره بر ساير نقاشى هاى ديگر تقدم داشت. تناسب و زيبايى رنگها از اين دوران، بسيار جالب توجه است. نقاشى ها بدون سايه و با همديگر هماهنگى دارند. در بعضى از موارد، سطوح سياه پر رنگ را محدود کرده اند. نقاشى (Torfan) که در صحراى گال استان ترکستان در چين بدست آمد، مربوط است بسال 840 تا 860 بعد از ميلاد. اين نقاشى هاى ديوارنما مناظر و تصاوير ايرانى را نمايش ميدهند. همچنين تصاوير شاخه هاى درختى در اين نقاشى ها وجود دارند. باستانى ترين نقاشى هاى دوران اسلامى، که بسيار کمياب است، در نيمه نخست قرن سيزدهم به وجود آمده بودند. مينياتورهاى ايرانى (طرح هاى خوب و کوچک) بعد از سقوط بغداد در سال 1285 ميلادى بوجود آمدند. از آغاز قرن چهاردهم کتابهاى خطى بوسيله نقاشى از صحنه هاى جنگ و شکار تزئين شدند. چين از قرن هفتم به بعد به عنوان يک مرکز هنرى، مهمترين انگيزه براى هنر نقاشى در ايران بود. از آن به بعد يک رابطه بين نقاشان بودائى چينى و نقاشان ايرانى بوجود آمده است. پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:, :: 8:34 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین
به گزارش خبرنگار جامعه فارس، خلیل یوسف لی، مدیر مرکز نظامی گنجوی در آکادمی علوم جمهوری آذربایجان اعلام کرده است: کتیبههای اشعار فارسی نظامی گنجوی در مقبره این شاعر با کتیبههایی به زبان ترکی جایگزین میشود. گاهی اوقات بازدید کنندگان با مشاهده اشعار فارسی مقبره و موزه نظامی گنجوی فکر میکنند که نظامی گنجوی شاعر فارسیگوی بوده است؟! مقبره نظامی، شاعر پارسیگوی تمدن ایران زمین، اگر چه در گنجه که پس از تفکیک کشورها جزء جمهوری آذربایجان شده است قرار دارد اما خالی از لطف نیست که یادآور شویم تنها 22 سال از استقلال این کشور میگذرد و این شاعر سده ششم هجری را نمیتوان شاعری از آذربایجان خواند از سوی دیگر این شاعر بلندآوازه حتی یک بیت شعر غیر از زبان فارسی ندارد. البته درباره اصالت این شاعر نامی مطلبی که به آن کمتر اشاره شده است، این است که او ایرانی و اصالتاً اهل شهر تفرش، روستای طاد (تا) است. چنانکه خود وی نیز به این مورد اشاره داشته است و یکی از دلایل تفرشی بودن نظامی این دو بیت از اقبالنامه ص (29) است: گرچه در بحر گنجه گمم ولی از قهستان شهر قمم / به تفرش دهی هست تا نام او نظامی از آنجا شده نام جو در سال 2007 دولت آذربایجان، نوروز علی محمداف، دانشمند فرهنگی را به اتهام اینکه در یک نشریه، نظامی را «غیرترک» خوانده بود، روانه زندان کرد و این دانشمند در سال 2009 در زندان جان سپرد. با وجود فارسی بودن تمام آثار نظامی، قومگرایان پانترکیسم دیوان یک شاعر دیگر به نام نظامی قونوی (از دوران حکومت عثمانی) را به نظامی گنجوی منسوب میکنند. جمهوری آذربایجان سالها است که ادعاهای غیرعلمی و متعددی را در راستای تحریف نظامی مطرح میکند به طوریکه با نصب مجسمه نظامی در میدانهای مختلف جهان از جمله رم، تلاش میکند این شاعر را آذربایجانی و غیرایرانی معرفی کند. پروفسور پائولا اورساتی، استاد زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه ساپینتزای شهر رُم، نصب مجمسه نظامی در رم را یک «تحریف تاریخی» میداند. دستدرازی کشورها نسبت به تحریف هویت مفاخر بزرگ ایرانی اقدامی تازه نیست و این موضوع پیش از این نیز درباره شخصیت مولانا نیز رخ داده بود.
ادامه مطلب ... پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:, :: 8:32 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین
ما قبل تاریخ یا پیش از تاریخ به زمانی اطلاق میشود که انسان هنوز موفق به اختراع خط (نوشتار) نگردیده بود. از حدود ۳۶۰۰ سال ق. م. انسان موفق به اختراع خط گردید. پیش از این پنداشته میشد اولین مخترعین خط ابتدا سومریان (۳۶۰۰ پ. م.) و سپس ساکنان نواحی جنوبی میانرودان و تمدن ایلام در خوزستان باشند. با کاوشهای جدید مشخص شد اختراع خط و نوشته، مربوط به تمدن جیرفت در ایران است بر اساس سنگ نوشتهٔ جدیدی که در نوامبر سال ۲۰۰۷ در کاوشگاه جیرفت یافت شد.
دوره پیش از تاریخ خود به سه دوره تقسیم میشود که عبارتاند از: ۱- پارینهسنگی (عصر حجر قدیم). ۲- فرا پارینه سنگی. ۳- نوسنگی (عصر حجر جدید). در ایران تپههای باستانی بسیاری از دوره نوسنگی باقی ماندهاست از جمله تل باکون ٍ جری ٍ موشکی و... در فارس ٍ تپه شوش ٍ چغا بنوت ٍ چغا میش و... در خوزستان، گنج دره، سراب و آسیاب در کرمانشاه و در دیگر نقاط ایران. ادامه مطلب ... پنج شنبه 28 آذر 1392برچسب:, :: 8:27 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین
تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم معمولاً تاریخ ایران را به دو دورهٔ کلی تاریخ ایران پیش از اسلام و تاریخ ایران پس از اسلام تقسیم میکنند.دو روایت مختلف از تاریخ ایران پیش از اسلام وجود دارد: یکی روایت سنتی که مبتنی بر تواریخ سنتی است (شامل شاهنامه) و از نخستین پادشاه کیومرث (که پادشاه جهان و نه فقط ایران است) آغاز میشود و شامل سلسلههای پادشاهی پیشدادیان، کیانیان، ملوکالطوایفی (اشکانیان) و ساسانیان است. این روایت سنتی به یک معنی روایتی اسطورهای از تاریخ ایران است و شامل اطلاعات ذیقیمت مردمشناسانه و اسطورهشناسانه است چهار شنبه 6 شهريور 1392برچسب:, :: 3:38 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین
همانند شباهت نامی، شباهات فرهنگی بسیاری بین مردم گالش و مردم گولیش (Gaulish) در سرزمین گولها (فرانسه) وجود دارد، یکی از این شباهات بر اساس یافتههای باستانشناسی که میتواند گویای اشتراکات عمیق فرهنگی، مذهبی و شیوه هنر و معماری این مردمان باشد، آثاری هستند که در جنوب فرانسه با عنوان مجسمههای منهیر (Statue Menhirs) یافت شدهاند. در شکل ذیل یکی از این مجسمهها را که در روستای باستانی کمبوس (Cambous) نزدیک به شهر مونت پلیر (Montpellier) در جنوب فرانسه کشف شده، نمایش داده شده است:
![]() این مقاله مطالب بسیار جالبی که ناشی از یک تحقیق گسترده و همهجانبه میباشد در مورد این مجسمهها یا بهتر است بگوییم اشکال انساننمایی که بر روی سنگ افراشتهها (منهیر) منقوش شدهاند، بیان داشته است. بنابه گفته نویسنده مقاله وجه اشتراک کلیه مجسمههای این منطقه در جنوب فرانسه بیدهان بودن همه آنهاست. نکته مهم دیگر دور بودن این مجسمهها از محلهای سکونت مردمان آن دوره و همچنین از قبرستانها و محلهای تدفین مردگان میباشد و این امر و شواهد دیگر جای شک و شبههای را باقی نمیگذارد که این مجسمهها متعلق به معابدی میباشند که از جایگاه مذهبی والایی بین مردم برخوردار بودهاند. بنا به گفته نویسنده بیدهان بودن مجسمهها نشانه مرموزی است که مسلما به اعتقادات آن مردمان وابسته بوده است و شاید نمادی از سکوت باشد.
نکته دیگری که نویسنده بدان اشاره کرده است، مشکل تشخیص جنسیت انسانهای منقوش بر روی این مجسمههاست، از آنجایی که اکثر این انسانها دارای کمربند و اسلحههایی همچون خنجرهای مسی هستند، این احتمال که اینها مرد باشند وجود دارد ولی ظاهر امر حاکی از زن بودن آنهاست و بر اساس دیگر یافتههای باستانشناسی بعید به نظر نمیرسد که زنان آن دوره نیز چنین اسلحههایی با خود حمل میکردند.
نکات مهم دیگری نیز در مورد این مجسمهها اشاره شده است که در پستهای بعدی بدان اشاره خواهم کرد، با توجه به مطالب یاد شده، حال میتوان قیاسی با معبد شهریری اردبیل داشت:
ادامه مطلب ... چهار شنبه 6 شهريور 1392برچسب:, :: 3:36 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین
از کوه بلند سماموس تا کوه اسپیناس سرزمینی است که همچون نام این دو کوه ریشه در تمدن کهن یونان باستان دارد و چه بسا مهد این تمدن باشد، مهاجرت یونانیها از منطقهای در شمال و شمالغربی ایران و از طریق آسیای صغیر به سرزمین کنونی یونان تقریبا امری ثابت شده است، همانطور که می دانیم در زبان انگلیسی یونانیها با نامی بسیار مشابه به نام گیلک به صورت گریک (Greek) (تبدیل شدن صدای ر به ل در زمانهای هندواروپایی امری طبیعی است) خطاب میشوند، با مراجع به دیکشنری آکسفورد یا یک دائرةالمعارف به نقل از ارسطو گریک برگرفته از واژه گریکوی (Garikoi) که نام پیش از تاریخ (تاریخ مکتوب) مردمان یونانی است، میباشد. در مورد ریشهیابی نام گریک (گریکوی) نیز تحقیقاتی صورت گرفته و نکته جالب اینجاست که بر اساس نامی که یونانیها خود را به آن خطاب میکنند یعنی «هل» یا «هلن» که برگرفته از هِلوی (Helloi) و سِلوی (Selloi) میباشد به معنای خاک و گِل (Soil در زبان انگلیسی) تعبیر شده است چراکه تبدیل شدن اصوات «گ/ک»، «س» و «ه» در زبانهای هنداروپایی کاملا متداول است (آنچنانکه ما سِند را هِند خوانده و Gelū در زبان لاتین به Cold در زبان انگلیسی و سرد در زبان پارسی تبدیل شده است) به هر حال این فرض که گِل (خاک) یا گیل نام اصلی این قوم و سرزمین گیلان موطن اصلی آنان باشد منطقی به نظر میرسد، البته در سرزمین گیلان مناطقی همچون هلستان (سرزمین هلها) و یا هلهشی نیز وجود دارد که نشان میدهد نام هل یا هلن نیز به گونهای در این سرزمین کاربرد داشته است.
هردودت مورخ شهیر یونانی در قرن پنجم قبل از میلاد در مورد قومی ایرانی به نام گِلونی (Geloni) که در شمال سرزمین ایران سکونت داشتهاند بدین صورت بیان میدارد:
«گِلونی سرزمینی است که تمام خانهها و تمام معابد آن به طور کامل از چوب ساخته شدهاند، در اینجا معابدی وجود دارند که برای خدایان یونانی بنا شدهاند که با اسلوبی یونانی با تمثالها، قربانگاهها و زیارتگاههایی همه از جنس چوب آراسته گشتهاند. در آنجا حتی مراسمی هر سه سال یکبار برای بَخوس (Bacchus) برگزار شده و مردم بومی در شور و هیجانی وافر برای خدای یونانی قرار میگیرند. حقیقت امر این است که گِلونیها از لحاظ باستانی یونانی بودهاند و از کارگاههایشان در سواحل دریا رانده شده و بدین منطقه مهاجرت کردهاند. آنان اکنون به زبانی سخن میگویند که نیمی یونانی است و نیم سکایی.» (هرودوت، کتاب چهارم، بخش 108)
استرابو دیگر مورخ شهیر یونانی نیز گیلانیها را با نام گِلائه (Gelae) مورد اشاره قرار داده است،
استرابو مکان دقیق سرزمین گیلانیها در جنوب دریای خزر (Caspian Sea) و شرق ارمنستان را بیان داشته و گِلائه را در کنار کادوسی (Cadusii)، آماردی (Amardi)، ویتی (Vitii) و آناریاکا (Anariacae) یکی از پنج قوم ساکن در این منطقه عنوان میدارد و به وجود آثاری از یونانیان و شیوه تدفین یونانی در این منظقه اشاره میکند.
در مورد آثار باستانی بر جایمانده در گیلان، به طور مسلم یکی از بارزترین آنها محوطه باستانی مارلیک در نزدیکی شهر رودبار است، با نگاهی اجمالی به برخی از آثار برجای مانده در این منطقه که به مراتب از آثار مشابه یونانی قدمت بیشتری دارند، میبینیم که فرهنگ و تمدن یونانی در این آثار کاملا مشهود است، به طور مثال یکی از این آثار را در شکل زیر میبینید:
![]() به راستی که آنچنانکه هرودوت عنوان کرده ترکیبی از فرهنگ سکایی و یونانی در این جام طلایی مارلیک در گیلان به چشم میخورد، در قسمت بالا گریفین سکایی (عقاب-شیر) که البته این خود نیز ریشه یونانی دارد مشاهده میشود و در قسمت پایین پگاسوس یا همان اسب تکشاخ معروف یونانی دیده میشود.
ادامه مطلب ... چهار شنبه 6 شهريور 1392برچسب:, :: 3:34 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین
مهندسان هخامنشى راز استفاده از عدد پى (۳.۱۴ ) را دو هزار و ۵۰۰ سال پیش کشف کرده بودند. آنها در ساخت سازههاى سنگى و ستونهاى مجموعه تخت جمشید که داراى اشکال مخروطى است، از این عدد استفاده مىکردند. چهار شنبه 6 شهريور 1392برچسب:, :: 3:33 بعد از ظهر :: نويسنده : رامین
بابک خرمدین زنده است
پیشگویان به بابک خرمدین ، آزادیخواه میهن پرست کشورمان گفتند در پایان این مبارزه کشته خواهی شد او گفت سالها پیش از خود گذشتم همانگونه که ابومسلم خراسانی از خود گذشت برای این که ایران دوباره ادامه زندگی پیدا کند روح بزرگانی همچون ابومسلم در من فریاد می کشد و به من انگیزه مبارزه برای پاک سازی میهن را می دهد پس مرا از مرگ نترسانید که سالها پیش در پای این آرزو کشته شده ام . ارد بزرگ در سخنی بسیار زیبا می گوید : گل های زیبایی که در سرزمین ایران می بینید بوی خوش فرزندانی را می دهند که عاشقانه برای رهایی و سرفرازی نام ایران فدا شدند . بابک خرمدین اندکی بعد در حضور خلیفه تازی بغداد اینچنین به خاک و خون کشیده شد : خلیفه :عفوت میکنم ولی بشرطی که توبه کنی ! بابک :توبه را گنهگاران کنند٬توبه از گناه کنند. خلیفه :تو اکنو ن در چنگ ما هستی! بابک:اری ٬تنها جسم من در دست شما است نه روحم٬ دژ آرمان من تسخیر ناپذیر است. خلیفه :جلاد مثله اش کن! معلون اکنون چراغ زندگیت را خاموش میکنم. بابک روی به جلاد٬چشمانم را نبند بگذار باچشم باز بمیرم. خلیفه :یکباره سرش را ازتن جدا مکن٬ بگذار بیشتر زنده بماند! نخست دستانش را قطع کن!جلاد بایک ضربت دست راست بابک را به زمین انداخت.خون فواره زد.بابک حرکتی کرد شگفتی در شگفتی افزود٬زانو زده ٬خم شد وتمام صورتش را با خون گرمش گلگون گرد.شمشیر دژخیم بالا رفت وپایین آمد ودست چپ دلاور ساوالان را نیز از تن جدا کرد.فرزند آزاده مردم به پا بود٬ استواربود . خون از دو کتفش بیرون میجست . خلیفه :زهر خندی زد : کافر! این چه بازی بود که در آستانه مرگ در آوردی ؟ چرا صورت خود به خون آغشته کردی؟ چه بزرگ بود مرد٬چه حقیر بود مرگ٬ چه حقیر تر بود دشمن! پیش دشمن حقیر٬مردبزرگ٬بزرگتر باید. گفت : در مقابل دشمن نامرد ٬ مردانه بایدمرد ٬اندیشیدم که از بریده شدن دستانم ٬خون ازتنم خواهدرفت . خون که رفت٬ رنگ چهره زرد شود .مبادا دشمن چنان گمان کند از ترس مرگ است ٬خلق من نمیپسندندکه بابک در برابرگله ء روباه ان ترسی به دل راه دهد.... خلیفه از ته گلو نعره کشید: ببر صدایش را!!!! وشمشیر پایین آمد و سر. سری که هرگزپیش هیچ زورمند ستمگری فرود نیامده بود . هر بار که این داستان خوانده شود احساس می کنیم بابک هنوز هم زنده است و برای کشورش جان می دهد یادش گرامی باد .
پيوندها
|
|||||||||||||||||
![]() |